مهدیه عباسیان

مهدیه عباسیان

@mahdie.abbasian

27 دنبال شده

24 دنبال کننده

            باید خواند و نوشت... 

https://t.me/mahdieh_readtolive
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
        یادداشتی قدیمی:

در برنامه ریزی ام بود که در اولین فرصت در مورد نجف بنویسم.در مورد قدرت بی‌نظیر نجف در بکارگیری کلمات... ولی اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که نبودن نجف دریابندری عزیز و بزرگ عاملی باشد برای این نوشتن.

یادم می‌آید در یکی از کتاب‌هایی که از بلقیس سلیمانی خواندم، جمله‌ای بود با این مفهوم که همه جان‌ها با هم برابر نیستند، و امروز که این خبر را شنیدم، احساس از دست دادن یک شخص را نداشتم؛ فقدانی بسیار وسیع‌تر و ناراحتی بسیار عمیقی را تجربه کردم.

در ذهن داشتم که بیایم و در مورد مستطاب بنویسم، از این بگویم که نجف عضو سومِ خانواده دو نفره ماست. بگویم جدا از مقدمه‌های دلربایی که در ابتدای کتاب‌هایش می‌نویسد و  آدم را از خود بی‌خود می‌کند؛ نویسنده‌ی قدَری است و با کلمات و جمله‌هایش هم می‌تواند آدم را سرشار کند از لذت، از ذوق، از خوشبختی اینکه می‌شناسی‌اش... می‌خواستم بگویم در این شاهکاری که در مورد آشپزی با همکاری همسرش آفریده است، نه تنها می‌توان پخت و پز یاد گرفت، که می توان زندگی آموخت... می‌خواستم بگویم روزهایی که حوصله مطالعه ندارم و آشفته‌ام، می‌روم سراغ این کتاب و توضیحاتش در مورد کوچکترین چیزها را می‌خوانم و مست می‌شوم و پر از شور بر می‌گردم به زندگی عادی. بگویم با "او"ی همسر در مورد غذا که حرف می‌زنم و نظر می‌پرسم، می‌گوید نجف چه گفته؟ وقتی غذایی خیلی خوب می‌شود، او می‌پرسد کار نجف است؟ این قدر نجف عضوی از ما است. می‌خواستم در انتها بگویم که هر وقت غذایی با یکی از دستورهای این کتاب درست می‌کنم، تمام مدت در دل دعایش می‌کنم که عمر با عزت داشته باشد، عمری طولانی... می خواستم در انتها بخواهم برایش دعا کنیم. تا باشد... همیشه باشد... اما الان باید دعایم را تغییر دهم به این که قرین رحمت باشد. که چه سخت است و دردناک...

      

9

1

        
نام جالب کتاب در کنار نام نویسنده ی آمریکایی اش ترکیبی مناسب برای ترغیب کردن تو به خواندن این کتاب است. در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند با داستان و نگارش قوی، در ضمن معرفی پیرمردی به نام ادی که در شهربازی کار میکند، چهره ی جدیدی از بهشت را به تو نشان می دهد. بهشتی متفاوت و کاملا دور از عذاب و پاداش که با نشان دادن دلایل و حکمت های نهفته پشت اتفاق ها آرامش را برایت به ارمغان می آورد. داستان با مرگ ادی در روز تولد هشتاد و سه سالگی اش آغاز می شود و در بهشت و فلش بک هایی به روزهای تولدش در گذشته ادامه می یابد. میچ آلبوم توسط این داستان، دلایل نهفته پشت هر اتفاق، ارتباط باور نکردنی همه زندگی ها باهم، مهم بودن کوچکترین مسائل، لطمه های وارد شده به کودکان توسط والدین، جبر زندگی، حسرت های عظیم برای جبران کردن و از همه مهم تر عواقب فراگیر و تأثیر گذار تصمیم هایت را به تو یادآور می شود.

در صفحه اول کتاب آلبوم نوشته است که این کتاب را با هدف مهم نشان دادن افرادی نوشته است که در زندگی احساس بی اهمیتی می کنند و می توان گفت در رسیدن به هدفش کاملا موفق بوده است. او هنرمندانه تو را با خود همراه می کند و با جملاتی بسیار ساده کاری می کند که اتفاقی نبودن حتی کوچکترین وقایع را باور کنی و تمام زندگی ات را برای شناسایی نقاط عطف مرور کنی...

 

* من اول نسخه انگلیسی این کتاب را خواندم و بعد نسخه فارسی. اما لذت خواندن نسخه اصلی غیر قابل قیاس با ترجمه کتاب بود.


      

2

        تنها با نگاه کردن به جلد کتاب متوجه می شوی که سه شنبه ها با موری کتابی متفاوت است. میچ آلبوم در این کتاب به بازگویی قسمت هایی از زندگی خود و استاد قدیمی اش (موری) می پردازد که به بیماری ALS مبتلاست و در آستانه مرگ سعی در به اشتراک گذاشتن تجارب و واقعیت های زندگی دارد. مسائل و واقعیت هایی که به گفته خودش تا وقتی که رو به موت نباشی و مرگ در چشمانت زل نزند به آن ها پی نخواهی برد.

آلبوم پس از سال ها استاد قدیمی اش را پیدا می کند و در چهارده سه شنبه به یاد ماندنی در مورد مسائل مختلفی چون جهان، دلسوزی به حال خود، افسوس ها و حسرت ها، مرگ، خانواده ، احساسات، پیری و ترس از پیری، پول، عشق، ازدواج ، آداب و سنن، بخشش و ... به گفت و گو می پردازند. درحقیقت موری فردی است که سعی دارد معلمی تا بی نهایت باشد و حتی در لحظات آخر زندگی، در کنار شرایط بسیار سخت بیماری، به تعلیم بپردازد. او در این راه از آلبوم کمک گرفته است تا آموخته های خود را به گوش همگان برساند.


      

2

        سال بلوا جزو آن دسته از کتاب هایی است که نمی توانی تمام آنچه را که در 346 صفحه خوانده ای را در بیش از چند جمله برای کسی تعریف کنی. یکی از توانایی های عباس معروفی بیان داستان ها به شیوه ای جالب و باور نکردنی است. طوری که بیشتر از جلب توجه داستان، مهارت او در داستان نویسی و دایره واژگان وسیعش تو را مبهوت می کند. سال بلوا شامل هفت فصل است که چکیده تمام داستان در فصل اول توسط قهرمان داستان (نوشافرین) بیان می شود و در فصل های بعد جزئیات بیشتری به آن ها افزوده می شود. فصل های فرد از زبان نوشافرین و فصل های زوج از زبان سوم شخص بیان می شود. داستان شبیه به افسانه دختر پادشاهی است که عاشق مردی زرگر است اما با پسر وزیر ازدواج می کند. داستان دارای رگه هایی سیاسی است و در اواخر سلطنت رضاشاه و در سنگسر (زادگاه معروفی) اتفاق می افتد. معروفی در این کتاب هم با استفاده از مهارت های  نویسندگی اش، هرج و مرجی خاص و در هم آمیختگی عجیب گذشته،حال، آینده و افسانه و واقعیت مخاطب را با خود همراه می کند.


      

3

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

بارون درخت نشین

16

ژرمینال
          «ژرمینال» اثر امیل زولا سیزدهمین جلد از مجموعۀ بیست‌جلدی «روگن ماکار» و مشهورترینِ آن است که به‌سبب پرداختن به طبقۀ فرودست جامعه، لقب «بینوایان دوم» را گرفته‌است.

نام کتاب برگرفته از هفتمین ماهِ تقویم انقلاب فرانسه و به‌ معنای شکوفایی و جوانه زدن است که مفهوم آن، به‌خصوص در صفحات پایانی کتاب به‌خوبی درک می‌شود. 

شخصیت اصلی این داستان فردی است به نام «اتی‌ین» که پس از شوریدن بر کارفرمای خود و اخراج از راه‌‌آهن لیل، در معدن مونتسو مشغول به‌کار می‌شود. او پس از مدتی با دیدن سیه‌روزی معدن‌کاران و وضعیت رقّت‌بارشان، آنان را تشویق می‌کند تا در برابر بهره‌کشی ناعادلانۀ سرمایه‌داران قیام کنند و برای گرفتن حقوق خود دست به اعتصاب بزنند.

زولا در این اثر، با صحنه‌پردازی قوی و خلق شخصیت‌هایی چندبعدی و پویا وضعیت نابه‌سامان کارگران و زندگی فلاکت‌بار آنان را به تصویر می‌کشد.
توصیفات جزئی‌نگرانه از فضا و جامعۀ معدن‌کاران گرچه بسیار هنرمندانه است اما نزدیک‌ به نیمی از داستان را دربرمی‌گیرد و همین امر سبب می‌شود داستان در نیمۀ ابتدایی کتاب به‌کندی پیش رود که ممکن است در حوصلۀ خوانندۀ امروزی نگنجد. اما در نیمۀ دوم، سرعت اتفاقات افزایش یافته و در انتها داستان با حوادثی میخکوب‌کننده پایان می‌یابد که تا مدت‌ها از ذهن خواننده بیرون نخواهد رفت. پایانی گرچه غم‌انگیز اما امیدوار به آینده‌ای بهتر؛ آینده‌ای که جوانۀ آگاهی‌ای که از دل افراد جامعه سر بر آورده‌است، فرا رسیدن آن را نوید می‌دهد.

بر اساس این رمان، فیلمی در سال ۱۹۹۳ به کارگردانی «کلود بری» ساخته شده‌است که شاید دیدن آن نیز خالی از لطف نباشد.

پ.ن: بی‌شک «ژرمینال» یکی از بهترین‌ کتاب‌هایی است که خوانده‌ام.

        

32

سرزمین مقدس: سفری به فلسطین

7

لهجه‌ها اهلی نمی‌شوند
          زندگی در کشوری غیر از وطن ، هرچند به درازای چند نسل باشد و هرچند متولد آن کشور باشی ، به نظر من شبیه زندگی در خانه ای اجاره ای است . شاید بسیار مرفه ، شاید بسیار طولانی ، شاید بسیار مجلل، شاید پر از خاطره و جذابیت و خوشی و شاید به اجبار و از سر ناچاری  .... این خانه متعلق به تو نیست . این را کسی که صاحب خانه است شاید بهتر درک کند ،  حتی حس تملک و تعلق خاطر هم نیست که این تمایز را ایجاد میکند ...میدانی! صاحب خانه اهلیت تو را بر نمی‌تابد، هرچند سالیان دراز در آن خانه باشی و هرچه این سکونت و حضورت طولانی تر باشد بیم اینکه تو خانه را مال خود بدانی ، او را بیشتر می آزارد و غریبگی تو را بیشتر به رخت می کشد . تو را محتاط و منظبط و سر به راه میکند و ترس آن لحظه نارسیده که تو را به واسطه صاحب خانه نبودن مؤاخذه و سرافکنده کنند همیشه با توست ، هرچند اگر فراموشش کرده باشی و...  
 این وجه مشترک نوشته های جذاب این کتاب است . این را می توان از متن این کتاب نوشته شده توسط دو ملیتی ها ی عربی- آمریکایی که بعضیشان اکنون ۷۰ ساله اند و متولد ینگه ی دنیا استشمام کرد . متن کتاب از جهات گوناگونی قابل مطالعه است و به تناسب ایام و به واسطه جنایت این روزهای نامردان صهیونیستی در فلسطین بعضی روایت ها خواندنی تر هم شده است . اما جدای از این ارزشها و جذابیت ها- برای من -آنچه در خصوص زندگی و حس و حال مهاجرین در تو در توی این متن ها قابل برداشت بوده و هست، جذابیت کتاب را دوچندان کرد . هرکس در آن نا پیدای ذهنش قصد جلای وطن و سفری بی بازگشت دارد این کتاب را برای درک این وجه نا پیدا بخواند . باز از نشر اطراف به خاطر انتخابش ممنونم و روح مترجم کتاب خانم بتول فیروزان  با اولیای الهی محشور و  در روح و ریحان  خداوند متنعم باد 
#نشر‌اطراف
        

18