شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
سعید بیگی

سعید بیگی

19 ساعت پیش

        نثر کتاب خوب و ویراستاری هم بد نیست و البته موارد بسیاری در کتاب دیده می‌شود که زبان گفتاری و نوشتاری در کنار هم آمده و مخلوط شده و یک جمله گفتاری و جملۀ بعدی نوشتاری آمده است.

داستان از زبان یک مرد جوان یهودی اهل اسلواکی روایت می‌شود که در جنگ جهانی دوم، برای کمک به خانواده‌اش و دور ماندن آنها از دردسر و عذاب، داوطلبانه (!) برای کار، خود را در اختیار آلمانی‌ها می‌گذارد...

در طول داستان بارها شاهدیم که اتفاقات عجیبی می‌افتد و او فقط به ابراز تاسف می‌پردازد که در آن شرایط، چارۀ دیگری نبوده و هیچ کاری از دست او یا دیگران ساخته نبوده است.

اما در برخی موارد؛ به قول معروف لقمه را از دهان شیر بیرون می‌کشد و فرد یا افرادی را فراری می‌دهد که با توجه به شرایط توصیف شدۀ اردوگاه، کمی عجیب و غیرمنطقی به نظر می‌رسد.

نکته: خالکوب یعنی «لالی» یا همان «لودویک آیزنبرگ» دلیل تمام این خوش‌شانسی‌ها و جلو افتادن‌هایش را اول اراده و تصمیمش برای زنده ماندن، بعد حرف‌گوش‌کن بودنش و در نهایت دانستن چندین زبان مثل روسی، آلمانی، اسلواکی، چکی  و ... می‌داند و بس!

من ماجرای کتاب را پسندیدم و گرچه بیشتر از یک داستان، به خاطره شبیه‌تر بود؛ اما از خواندن ماجراهایش خسته نشدم و اطلاعات زیادی را دریافت کردم که حتی اگر دقیقا منطبق با واقعیت و حقیقی نباشد، باز هم مسائل بسیاری را برای ما روشن می‌کند.

و بدیهی است چنین فردی اگر با نام و شخصیت و هویت اصلی‌اش بخواهد در جامعه زندگی کند، باید خودش را برای دردسرها و گرفتاری‌های زیادی آماده کند و طبیعی است که خودش را گم و گور کند تا دست کسی به او و زندگیش نرسد و تنها در پایان عمر این داستان را آشکار کند.

یعنی دقیقا زمانی که تعداد معدودی از آن آدم‌های قصه و زندانیان اردوگاه زنده مانده‌اند و آنها هم چون خودِ او نه حافظه و نه حال و توان و امکان آزار او را دارند و او در امنیت کامل، تصمیم به فاش نمودن ماجرای اردوگاه آشویتس می‌گیرد.

و نکتۀ پایانی؛ اگر این کتاب یا امثال آن حتی اگر دقیقا و کاملا مطابق با واقعیت باشند، بخواهد دستاویزی برای جنایت و نسل‌کشی که گفته‌اند، نازی‌ها در حق یهودیان اروپا انجام دادند و به تلافی آن صهیونیست‌ها امروز در حق فلسطینیان و مردم دیگر کشورهای منطقه انجام دهند؛ به هیچ روی قابل قبول و منطقی و انسانی نیست و ناگفته محکوم است!
      

8

        یادداشتی بر رمان صد سال تنهایی
 اثر گابریل گارسیا مارکز

انتخاب نام صد سال تنهایی برای این نوشته ها به تمام معنا با مثماست
چرا که هر کدام از این واژه ها به تنهایی دارای بار معنایی زیادی هست حالا مارکز تمام این واژگان را کنار یکدیگر قرار داده؛
صد 
سال 
تنهایی
صد نشانه زیادیست ولی در خلال داستان تنها چیزی که مارکز برای ما معنی نمیکند انبوهی زندگیست،انگار هر کدام از آدم های داستان نقطه ای در دل یک زندگی هستند که یک خط را تشکیل می دهند یک خط پر گناه و خونین
سال ها نشانه تغییراست با گذر سال ها آدم ها رشد میکند و روز به روز به سمت تباهی در حرکتن اما در داستان  تنها سال ها جزیی کوچک از این قطار تباهی هستند، اتفاقات هستند که نقش پر رنگی در تباهی دارند...
تنهایی با وجود ترین کلمه در این نام هست
همانطور که دل نبرد ها در دل عیاشی ها در دل هوس های خود در حال غرق شدن به سر میبرند باز هم تنهای تنها هستن...
در آخر، تک تک آدم ها سرنوشتشان چه در داستان چه در زندگی به تنهایی ختم میشوند فقط در سال های زندگی خودشان انتخاب میکنند که با چه وسیله ای سر تنهایی را شیره بمالند...
مارکز ، این هنرمند سنگدل واقعیت های زندگی را با چنان شدتی به صورت خواننده میزند که تنها روح خواننده دردش را حس میکند... این که تمام افتخارات، تمام الفت ها ،تمام زندگی ات در کمتر از صد سال به نیستی منتهی میشود...
اگر خواننده بخواهد تنها یک برداشت ازین رمان داشته باشد میتواند به تنهایی عمیق و منتظر نبودن برسد 
نباید منتظر یک اتفاق خوب در زندگی بود
زندگی در حال رفتن است اینکه تو سوار بر کالسکه زندگی شوی و با تمام چاله ها و گل لای های زندگی بالا و پایین شوی و خودت راحفظ کنی و در عقیده راسخ باشی مهم است. تو در دنیای خود در شلوغی روزگار تنهای تنها هستی در آخر ممکن است از تو حتی یک خاطره هم نماند...
      

0

        به‌نظرم سوگ سیاوش در کتاب‌فروشی/خونه‌ ها یه قفسهٔ جدا میخواد.
من برای خودم خیلی به تقسیم‌بندی دانش-بینش معتقدم و اخیراً هم به‌شکل ناخودآگاهی از دانش اضافی بیزار شدم و دنبال بینش شدم. مسکوب خودش عامدانه و آگاهانه کتاب‌هاش رو با اولویت بینش مینوسه. خودشم با نقل یه جمله از والتر بنیامین تو مقدمهٔ شکاریم یکسر همه پیش مرگ، میگه من تمرکزم روی شعلهٔ آتیشه نه هیزم. سوگ سیاوش به‌نظرم غایت این رویکرده، در عصری که توقع بدیهی ما از «کتاب» اینه که بهمون اطلاعات بده و احیاناً درمیونش حکمتی هم داشته باشه. و همینه که به‌نظرم این کتابو بی‌ژانر میکنه. سوگ سیاوش یک‌جورایی شعره، چون من نمیتونم مفهومشو چکیده کنم و بگم این همونیه که تو کل کتاب داره زده میشه. نه، خودارجاعه. و یک‌جورهایی جستاره، چون نمیتونم بگم بعد از خوندنش نگاه خیلی متفاوتی به بخش‌های مشخصی از داستان سیاوش و کیخسرو پیدا نکردم، و یک‌جورهایی هم مقاله‌ست، چون نمیتونم بگم اطلاعاتم از تاریخ اساطیری ایران مرور، تصحیح، و بیشتر نشد. برای همینه که تو کتابفروشی رویاییم دوست دارم یه قفسهٔ بلند به‌نام سوگ سیاوش ببینم و درش همین کتاب جلدزردِ خوارزمی رو تکیه زده تنها به قفسه.
      

13

        رمان کوری اثر ژوزه سارا ماگو را می‌توان یکی از پنج داستان خوبی که تا کنون (بابا گوریو، کوری، گوژپشت نتردام، قلعه مالویل و پنجمی که هنوز خلق نشده است) خوانده‌ام، بخوانم! داستان و نقاط تعلیق، سبک نگارش، پیدایی جهان نویسنده در آن، تغییرات تحول‌گونه شخصیت افراد در مسیر داستان، نمادشناسی استادانه و صد البته ترجمه خوبی که به دست من رسید این اثر را بی‌نظیر کرده است. سعی می‌کنم دریافت‌های خودم از این داستان را اینجا با شما در میان بگذارم.

• قبل از هرچیز نثر و الگوی نگارش کوری را شما شگفت زده‌ می‌کند! کتاب پاراگراف ندارد! نقل قول‌ها خلاف همه رمان‌ها از هم جدا نمی‌شوند و علائم سجاوندی در حداقل خود بکار رفته است. اگر در سرزمین بینایان راه تشخیص گوینده کلمات نگاه کردن به صورت اوست! در اینجا همه صداها درهم به گوش شما می‌رسد پس باید گوشتان را قوی کنید و تمایزها را تشخیص بدهید!‌ نویسنده این کار را با نشاندن حرف بزرگ اول در متن کرده است! کار فارسی‌زبانان این میانه سخت است.
• کوری را می‌توان روایت یک بیماری و بحران فراگیر اجتماعی قلمداد کرد. هرچقدر مثال‌هایی که در ذهنتان می‌‌آید مهلک‌تر باشد تطبیق‌های بیشتری خواهید یافت. برای ما که کرونا را تجربه کردیم، تصور اینکه یک بیماری چطور می‌توان نظامات اجتماعی، بنیان‌های فردی و جمعی و قواعد حکمرانی را متحول کند امکان درک بیشتری دارد. افراد کنار ما در مواجهه با چنین بحرانی دقیقا مثل داستان دو پاره می‌شود؛ کسانی وضعیت رنج‌آور پیشامده را فرصتی برای بهره‌مندی و استثمار هرچه بیشتر هم‌نوعان می‌بینند و در مقابل افرادی نیز پیامبر‌گونه نقش رهبری، امداد و توانمندسازی دیگران را به عهده می‌گیرند. با این عینک تصاویر بسیار خوبی را در این داستان تجربه کرده و خواهید دید.
• اگر فرض کنیم در قرنطینه و یا در کل شهر کوری باعث نابودی تمام لوازم و ابزار و خدمات زندگی شهری شده است، نظم پساکوری! را می‌توان یک نمایش الهیاتی از سفر پیدایش دانست! جامعه بی‌نظم نخواهد بود و اگر نظامات ساخته ما نابود شوند خودش نظمی خودبسنده را تولید و تقویت خواهد کرد! خواندن این کتاب شاید درک درست‌تری به ما بدهد که آنارشیسم بی‌نظمی نیست بلکه نوعی نظم است که ما از درک قواعد و اصولش ناتوانیم. مکانیزم اسکان مردمان، سازوکار توزیع غذا، فرایندهای برطرف‌ کردن نیازهای ضروری فردی و اجتماعی همه در کتاب توضیح داده شده است. اینکه ما از شکل غذا خوردن یا اجابت مزاج مردم کور آزرده و متهوع می‌شویم یک دلیلش این است که قادر به درک نظمی که چنین جامعه‌ای را شکل داده و توسعه خواهد داد نیستیم.
• یکی از زیباترین اپیزودهای کتاب اتفاقاتی است که موقع توزیع غذا می‌افتد! من حس می‌کنم بتوانیم این صحنه را با لحظه پیدایش جوامع مدرن باستانی! که حکومت به عنوان نماد تولید و اجرای نظم و هم‌چنین ابزار توزیع رانت در پدید آمده است،‌ مقایسه کنیم. ابراز رضایت نسبتا عمومی شهروندان از دیکتاتوری گروه غذادار! خود نشان‌دهنده نظام ذهنی و بازتاب رفتار جوامع در پذیرش دیکتاتوری و ظلم، بعد از پایداری یک نظم جدید است.
• نظم جدید همه ارزش‌ها و پدیده‌های جامعه را متحول می‌کند و البته ارزش‌های جدیدی هم خلق خواهد کرد که به شکل چرخش‌پذیر بازتولید همان نظم اولیه هستند تا جایی که کاملا استیلا پیدا می‌کنند و بعد از آن به خود تخریبی دچار می‌شوند! (زمینه‌های انقلاب‌های اجتماعی) مفاهیم اخلاقی، مالکیت، حقوق شهروندی،‌ نیازهای اولیه مسکن و خوراک و پوشش همگی دستخوش نظمی جدید می‌شود.
• زندگی در وضعیت کوری صورت بدی دارد! روان انسان را می‌خلد و جسم را می‌کاهد! اما در این کاهیدن و خلیدن تزکیه و پالایشی است که چشم نازک‌بین می‌خواهد! با فروکاست مفهوم زندگی مدرن در داستان کوری به رفع نیازهای اولیه آن‌هم به شکل دهشت‌آلود، روح آدمی فرصت می‌کند بسته به استعداد خودش پالوده شده و اوج بگیرد. با تحول مفهوم مالکیت خصوصی که سرآغاز قدرت‌طلبی نوع بشر است با انسانی مواجه می‌شویم که برای زندگی حرص نمی‌زند و کبر نمی‌ورزد و از این درگاه متعالی مفهوم مرگ و زندگی برایش تغییر می‌کند.
• خانواده چیست؟ جمعی که ایمان دارند در برآیند با یکدیگر نیازهاشان برآورده می‌شود، خیالشان تخت و روحشان آرام خواهد بود. داستان کوری روایت شکل‌گیری خانواده‌ای جدید است که با وضع جدید سازگار است. خانواده را مادری رهبری می‌کند که همچون نه، بلکه خود پیامبری در شهر کوران است. او وظیفه دارد نگران همه باشد! چشم همه باشد! نان‌آور همه باشد. برای همه بجنگد و هیچ نخواهد! مگر بعثت جز برای این است و دست آخر که کم‌ آورد و مچاله شد بین دوگانه این‌که بگوید من هم کورم یا بینا! بینایی را انتخاب کند با همه مسولیت‌های سنگین و گریزناپذیرش.
      

15

خوارزمی

خوارزمی

دیروز

        * آلبر کامو - نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی - الجزایری:
زوربا نمایشی است از آن‌چه ما می‌توانیم باشیم اگر قیدهای بی‌فایده را کنار بگذاریم و با تمام وجود زندگی کنیم.

کتاب زوربای یونانی نوشته‌ی نیکوس کازانتزاکیس، نویسنده و شاعر یونانی، اولین بار در سال 1946،  یک سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم، منتشر شد. کتاب روایت دوستی مردی جوان و پیرمرد 60 ساله‌ای پرشور و بی‌پروا است. شاید بتوان نام دیگر این کتاب را «در ستایش زندگی» گذاشت، همانطور که شخصیت اصلی آن، زوربا، سرشار از شور زندگی است. او زندگی را با تمام رنج‌هایش پذیرفته و هر لحظه از آن را با هیجان زندگی می‌کند یا بهتر است این‌طور بگوییم که زوربا به جای فکر کردن به چرایی زندگی، زندگی را به صورت تمام و کمال تجربه می‌کند. همه‌ی ما این جمله را شنیده‌ایم که باید در «لحظه» زندگی کرد؛ زوربا مصداق بارز این پند است و انسان را به رهایی از قید و بندها و غرق شدن در لحظه دعوت می‌کند. 
در مقابل این پیرمرد 60 ساله، راوی داستان قرار دارد که او را با نام «ارباب» می‌شناسیم. ارباب، روشنفکری اهل مطالعه است که تفکری کاملا برعکس زوربا دارد. او فلسفه‌های بسیاری را مطالعه کرده و درگیر مسائل و پرسش‌های عمیق در مورد زندگی است. زوربا در طول داستان سعی دارد به صورت تجربی به او بیاموزد که زندگی واقعی خارج از نظریه و دیدگاه و تفکرات خاص است. او با کلمات ساده و رفتارهای سرشار از انرژی‌اش، فلسفه‌ی خاص خود را از زندگی و مرگ به نمایش می‌گذارد و نشان می‌دهد که درک عمیق از زندگی تنها در تجربه کردن آن نهفته است. 
شخصیت زوربا، یک شخصیت واقعی است که کازانتزاکیس در جوانی و در جریان راه اندازی یک معدن با او آشنا شد، از او درس زندگی گرفت و تا پایان عمر زوربا با او ارتباط داشت و هرگز او را از یاد نبرد.
      

2

حامد محسنی

حامد محسنی

4 روز پیش

        «خداحافظی نکبت است. خداحافظی کردن کمی مانند مردن می‌ماند. و تو امشب خداحافظی کرده‌ای. تو امشب کمی مرده‌ای...» (از متن کتاب)

همیشه از حمیدرضا صدر خوشم می‌آمد. حتی وقتی که دیگر فوتبال برایم جذابیتی نداشت، او همچنان برایم جذاب بود. نوع نگاهش به زندگی، قصه‌هایی که از دل تاریخ فوتبال بیرون می‌کشید، و آن شور و شوقی که در کلامش بود، همه چیز را دیدنی‌تر می‌کرد. حالا این روزها دارم آخرین کتابش را می‌خوانم، از قیطریه تا اورنج کانتی؛ آخرین روایتی که برای ما به جا گذاشت، در روزهایی که زیر سایه‌ی مرگ زندگی می‌کرد.

این کتاب چیزی فراتر از یک روایت صرف درباره‌ی بیماری و مرگ است. انگار سفرنامه‌ای‌ است از دل روزهای تاریک و روشن یک زندگی؛ جایی که صدر، هم به گذشته‌ی دور خود سرک می‌کشد، هم با واقعیت تلخ و گریزناپذیر پیش رویش دست‌وپنجه نرم می‌کند. در هر سطر، می‌توان تلاطم روحی‌اش را حس کرد؛ کشاکشی میان پذیرش و انکار، میان دلبستگی به آنچه پشت سر گذاشته و اضطراب ناشناخته‌ای که در انتظارش است.

من ژانر این نوع کتاب‌ها را در ذهنم «سایه‌ی مرگ» نام‌گذاری کرده‌ام؛ روایت‌هایی که نویسنده در آن‌ها به استقبال پایان زندگی می‌رود، به مواجهه با مرگ. چه از زبان یک بیمار، چه از زبان محکومی که شمارش معکوسش برای اعدام آغاز شده، و چه در هر شکل دیگر. چه در قالب رمان و داستانی ساختگی، و چه در قالب خاطره و زندگینامه‌ای واقعی.

بعد از هر فصل کتاب، لحظه‌ای مکث می‌کنم و با خودم می‌گویم: چه حیف که رفت. جایش خالی‌ست. حمیدرضا صدر از آن آدم‌هایی بود که بودنشان کمی این جهان را تحمل‌پذیرتر می‌کرد. آدمی که حرف‌هایش، نوشته‌هایش، و حتی همان شور و شوقش برای فوتبال، چیزی به این دنیا اضافه می‌کرد که حالا دیگر نیست.

«از قیطریه تا اورنج کانتی» عمیق است. تأثیرگذار است. غم‌انگیز است. اما مگر نه اینکه غم هم بخشی از انسان بودن ماست؟ نه هر شادی‌ای ارزشمند است، نه هر غمی مذموم. بعضی شادی‌ها تهی‌اند، بعضی غم‌ها عمیق. این کتاب از آن جنس غم‌هاست که آدم را به آدم بودنش نزدیک‌تر می‌کند.

روحش شاد.
      

77

نرگس خالقی

نرگس خالقی

4 روز پیش

        الکساندر ایسایویچ سولژنیتسین!
پدرم درآمد تا اسم‌تان را بنویسم، اما کتاب‌تان شاهکار بود!
واقعیتش اصلا فکر نمی‌کردم نویسنده‌ی روسی ناشناخته‌ای _ البته شاید برای من _ داستانی اعجوبه خلق کرده باشد.
کتاب را به پیشنهاد آقای میلاد نوذری، استاد و مغز رمان خواندم. قطعا اگر فرد دیگری معرفی می‌کرد سراغ کتابی که عنوانش را هم علاوه بر اسم نویسنده‌اش نشنیده بودم نمی‌رفتم. 
تمام کتاب یک فصل است. صد و هشتاد و چهار صفحه یک روز است. اما این به معنی کسل‌کننده بودن و نشان‌دادن روزمرگی‌ها نیست. می‌شود لاجرعه سر کشیدش. البته شاید برای زندانیانِ اردوگاه‌های کار اجباریِ شوروی روتین باشد، اما برای من که از استالین فقط سیبیلش را دیده‌ام پر از شگفتی بود.
سولژنیتسین، بدون مستقیم‌گویی، بدون سخنرانی و افاضه‌ی فضل، کینه‌ی استالین را تا اعماق قلب خواننده رسوخ می‌دهد. 
روزمره‌ی ایوان دنیسوویچ فاجعه‌بار است. اما اتفاقا این فاجعه، روزِ اقبال و خوش‌شانسی شوخوف یا همان ایوان دنیسوویچ است.
پایان بندی هم شاهکار است. استفاده از قضاوت آدم‌ها از خودشان، زمانی که سر روی بالش می‌گذارند، پایان‌بندی خلاقانه‌ی نویسنده است‌.
کتاب غم دارد اما امید آن گوشه‌کنارها پرسه می‌زند. شاید چون استالین نیست، کمونیست‌ها رفته‌اند و ما خوشحالیم‌.
      

56

        رمان فرانکنشتاین یا پرومته مدرن، یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار ادبیات جهان است که توسط مری شلی، نویسنده انگلیسی، در سال ۱۸۱۸ منتشر شد. این کتاب جزو ژانز وحشت و علمی تخیلی دانست. و به دلیل مضامین عمیق فلسفی و اخلاقی‌اش همچنان در ادبیات کلاسیک جایگاه ویژه‌ای دارد. فرانکنشتاین نه تنها به مسائل مربوط به علم و تکنولوژی می‌پردازد، بلکه با بررسی جنبه‌های روانی و اخلاقی زندگی انسان، پرسش‌های اساسی درباره مرزهای قدرت و مسئولیت انسان را مطرح می‌کند.

خلاصه داستان (بدون اسپویل!)

داستان رمان حول زندگی ویکتور فرانکنشتاین، یک دانشمند جوان و بلندپرواز، می‌چرخد. او در پی کشف رازهای زندگی و مرگ، به آزمایش‌هایی دست می‌زند که به خلق موجودی زنده از اعضای بدن انسان‌های مرده منجر می‌شود. اما پس از موفقیت آزمایش، او از نتیجه کار خود وحشت‌زده می‌شود و تصمیم می‌گیرد از مخلوقش بگریزد. این موجود، که بعدها به نام هیولا یا مخلوق فرانکنشتاین شناخته می‌شود، نه تنها به دلیل ظاهرش از سوی جامعه طرد می‌شود، بلکه خودش نیز دچار بیگانگی و انزوا می‌شود.

این داستان به شکلی هوشمندانه به بررسی احساسات انسانی همچون تنهایی، ترس، نفرت و محبت می‌پردازد و سوالاتی اساسی درباره هویت و نقش خالق در برابر مخلوق مطرح می‌کند.

رمانتیسم و فرانکنشتاین

باید اشاره کرد که فرانکنشتاین در دوران اوج جنبش رمانتیسم نوشته شد و به‌طور عمیقی با این مکتب ادبی مرتبط است. رمانتیسم که تأکید زیادی بر احساسات، طبیعت و فردگرایی داشت، در این رمان به خوبی منعکس شده است. یکی از موضوعات کلیدی این جنبش، ارتباط انسان با طبیعت و قدرت شگفت‌انگیز آن بود. در رمان، مناظر طبیعی مانند کوه‌های آلپ و دریاچه‌های سوئیس به‌عنوان پناهگاهی برای ویکتور فرانکنشتاین عمل می‌کنند که به دنبال آرامش و رهایی از بار سنگین خلق مخلوق خود است.

همچنین، احساسات شدید و متناقض در شخصیت‌های رمان، به‌ویژه در ویکتور و مخلوقش، به وضوح با مفاهیم رمانتیسم هماهنگ است. هیولای فرانکنشتاین به عنوان نماد فردی که از جامعه طرد شده و به دنبال هویت است، بیانگر یکی از مهم‌ترین موضوعات رمانتیک یعنی انزوا و بیگانگی است.

عناصر گوتیک

فرانکنشتاین به‌وضوح از عناصر ادبیات گوتیک بهره می‌برد. ادبیات گوتیک معمولاً بر ترس، وحشت و فضای تاریک و مرموز تأکید دارد. در این رمان نیز، آزمایشگاه تاریک و وحشت‌آور ویکتور، هیولای ترسناک و فضاهای سرد و خالی به خلق این حس گوتیک کمک می‌کنند.

عنصر مهم دیگر گوتیک در فرانکنشتاین، بررسی مسائل اخلاقی پیچیده است. ویکتور با قدرت علمی خود قوانین طبیعت را زیر پا می‌گذارد و این عمل پیامدهای سنگینی برای او و اطرافیانش به همراه دارد. این رویکرد به اخلاق و مسئولیت، یکی از ویژگی‌های ادبیات گوتیک است.

تم‌ها و مفاهیم اصلی

یکی از اصلی‌ترین مضامین فرانکنشتاین، بررسی مسئولیت‌های اخلاقی علم است. ویکتور فرانکنشتاین به عنوان دانشمندی که موفق به خلق زندگی می‌شود، با پیامدهای اعمال خود دست‌وپنجه نرم می‌کند. او از مرزهای طبیعی عبور کرده و وارد قلمرویی شده که در آن اخلاق و مسئولیت‌های انسانی نقش بسیار مهمی دارند.

بیگانگی و انزوا از دیگر مفاهیم کتاب است که اهمیتی ویژه‌ای پیدا می‌کند. هم ویکتور و هم مخلوق او در طول داستان احساس بیگانگی می‌کنند. ویکتور به دلیل کارهای خود از جامعه فاصله می‌گیرد و هیولای او نیز به‌طور فیزیکی و احساسی از جامعه طرد می‌شود. این تم یکی از جنبه‌های عمیق روانی داستان است که احساسات تنهایی را به‌خوبی به تصویر می‌کشد.

از قدرت و جاه‌طلبی باید به عنوان دیگز مفاهیم بااهمیت رمان اشاره کرد. ویکتور فرانکنشتاین به دلیل جاه‌طلبی‌های علمی خود به دنبال شکستن مرزهای دانش بشری‌ست، اما این جاه‌طلبی در نهایت او را به سوی فاجعه هدایت می‌کند. این مسئله به‌طور نمادین نشان‌دهنده خطرات قدرت علمی و عدم توجه به پیامدهای اخلاقی و اجتماعی آن است.

تأثیرات فرهنگی و ادبی

فرانکنشتاین یکی از آثار کلیدی در ادبیات علمی‌تخیلی است و به‌عنوان یکی از نخستین رمان‌های این ژانر شناخته می‌شود. این رمان به پرسش‌هایی درباره ماهیت انسان، اخلاق علم و پیامدهای تکنولوژی می‌پردازد که همچنان در دنیای مدرن مورد بحث و تحلیل قرار می‌گیرد. این اثر همچنین الهام‌بخش بسیاری از آثار هنری و سینمایی بوده است. هیولای فرانکنشتاین به نمادی در فرهنگ عامه تبدیل شده است و داستان این رمان بارها در قالب فیلم‌ها، سریال‌ها و نمایش‌ها بازآفرینی شده است.

جمع‌بندی

در پایان باید گفت که فرانکنشتاین اثری چندلایه است که به بررسی مسائل مهم اخلاقی، علمی و فلسفی می‌پردازد. این رمان با ترکیب عناصر رمانتیسم، گوتیک و علمی‌تخیلی، به اثری منحصربه‌فرد در تاریخ ادبیات جهان تبدیل شده است. مفاهیم بیگانگی، مسئولیت علمی و پیامدهای جاه‌طلبی، همچنان از موضوعاتی هستند که در دنیای امروز نیز مرتبط باقی مانده‌اند. فرانکنشتاین نه تنها به‌عنوان یک داستان ترسناک و جذاب خوانده می‌شود، بلکه به دلیل پیچیدگی‌های فلسفی و اخلاقی‌اش، مخاطبان را به تفکر وادار می‌کند. این رمان همچنان پس از گذشت بیش از دو قرن از انتشارش، جایگاه ویژه‌ای در میان علاقه‌مندان به ادبیات و اندیشه دارد.
      

54

K@nashi

K@nashi

4 روز پیش

        📚کتاب "قبل از اینکه تو را رها کنم" (Before I Let You Go) نوشته ی خانم (کِلی ریمِر) و یکی از رُمان‌های پرفروش و پرطرفدار در ژانر درام و عاشقانه است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد.
این کتاب سرشار از احساس و زیبایی با نگاهی حساس و عاطفی به مسائلی چون اعتیاد، روابط خانوادگی، فداکاری و انتخاب‌های اخلاقی می‌پردازد و خوانندگان را به تفکر در مورد تصمیمات زندگی و پیچیدگی‌های انسانی دعوت می‌کند.

✏️خلاصه ی داستان📖
داستان از جایی شروع میشود که لِکسی در نیمه های شب با تماس تلفنی از خواب بیدار می شود. پشت خط،آنی خواهر معتادش است که خبر بارداری و وضع حمل زودهنگام خود را می دهد. آنی از ترس این که مأموران به دلیل اعتیادش کودک را از او بگیرند، از رفتن به بیمارستان خودداری می کند و از لِکسی کمک می خواهد.
لِکسی که همیشه نقش حامی و نجات دهنده ی آنی را داشته، این بار نیز با وجود مشکلات شخصی خود (از جمله خطر از دست دادن شغل و نارضایتی نامزدش) تصمیم می گیرد مسئولیت کودک خواهرش را بپذیرد. این تصمیم زندگیِ منظم لِکسی را دچار تلاطم میکند و او را با چالش های جدیدی روبه رو می سازد.
در طول داستان، خواننده با فلش بک هایی به گذشته ی این دو خواهر آشنا می شود که نشان می دهد چگونه مرگ پدر و ازدواج مجدد مادر با فردی نامناسب، مسیر زندگی آنی را به سوی اعتیاد تغییر داده...
نویسنده به شکلی ماهرانه نشان می دهد که اعتیاد آنی تنها یک انتخاب شخصی نبوده، بلکه نتیجه ی (مجموعه ای) از تراژدی های خانوادگی و آسیب های روانی است.🖤

تحلیل شخصیت های اصلی🧩

لِکسی (الکسیس)🌝
📍خواهر بزرگ تر و شخصیت محوری داستان

📍فردی مسئولیت پذیر،کمال گرا و کنترل گر

📍همیشه نقش مراقب و نجات دهنده ی آنی را داشته است.

📍با پذیرفتن مسئولیت کودک خواهر، با ترس ها و گذشته ی خود روبه رو می شود.

آنی:(خواهر کوچک)🌚
📍خواهر کوچک تر و معتاد به مواد مخدر

📍شخصیتی آسیب دیده از کودکی پس از مرگ پدر و ازدواج مجدد مادر با ناپدری بدرفتار

📍با وجود تمام اشتباهات، عمیقاً دوست داشتنی و نیازمند کمک است.

📍بارداری او (نقطه ی عطف) داستان است.

🌱📚درون مایه های اصلی کتاب🧩
🌸روابط خواهرانه:کتاب به بررسی پیوند عمیق و ناگسستنی بین دو خواهر می پردازد، حتی زمانی که شرایط آنها را از هم جدا کرده است.

🍁اعتیاد به عنوان بیماری: نویسنده با ظرافت نشان می دهد که اعتیاد تنها یک ضعف اخلاقی نیست،بلکه بیماری پیچیده ای است که ریشه در(trauma)های گذشته دارد.

🌸فداکاری و محدودیت های آن: کتاب به این سؤال می پردازد که عشق و فداکاری تا کجا باید پیش برود و چه زمانی کمک کردن به دیگری ممکن است به فعال کردن رفتارهای مخرب تبدیل شود.

🍁مسئولیت پذیری و انتخاب های دشوار: لِکسی با یکی از سخت ترین تصمیم های زندگی اش روبه رو می شود -چگونه بینِ مسئولیت نسبت به خواهر،کودک و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کند.

🌸شفا و رشد شخصی: حضور کودک(آنی) در زندگی لِکسی، مسیری برای مواجهه ی او با ترس ها و زخم های گذشته اش می شود.

✍️سبک نگارش و ساختار روایی:
کِلی ریمِر در این کتاب از تکنیک (روایت دوگانه) استفاده کرده است. داستان عمدتاً از دیدگاه لِکسی در زمان حال روایت می شود، اما با فلش بک هایی از خاطرات آنی همراه است که به خواننده کمک می کند ریشه های اعتیاد و مشکلات او را بهتر درک کند.
نثر کتاب روان و جذاب است و نویسنده توانسته با ایجاد تعلیق مناسب، خواننده را تا آخر داستان همراه نگه دارد. دیالوگ های کتاب طبیعی و شخصیت پردازی ها عمیق و چندبُعدی است.

📚نقاط قوت کتاب:
📍پرداخت واقع گرایانه به موضوع اعتیاد:برخلاف بسیاری از داستان ها که اعتیاد را ساده نگارانه نمایش می دهند، ریمر با ظرافت تمام پیچیدگی های این بیماری و تأثیر آن بر خانواده را به تصویر می کشد.

📍شخصیت های چندبعدی: هیچکدام از شخصیت های کتاب کاملاً خوب یا بد نیستند. حتی لِکسی با تمام فداکاری هایش، گاهی در رفتارهایش جنبه های کنترل گرایانه دارد.

📍تعلیق و کشش داستانی: نویسنده به خوبی توانسته حس اضطراب و فوریت موقعیت را به خواننده منتقل کند.

📍پرداختن به موضوعات اجتماعی: کتاب علاوه بر جنبه های عاطفی، به نقد سیستم برخورد با معتادان و مادران معتاد نیز می پردازد.

🎗️منتقدان بین المللی نیز این کتاب را ستوده اند:

⭐️رُمان ریمِر،روایتی از پیوندی ناگسستنی بین دو خواهر است و به بررسی معضل اعتیاد و قوانین حکومتی در این زمینه می پردازد.(Publishers Weekly)

⭐️کِلی ریمِر با توانایی خارق العاده اش، ما را به عمق دنیایی می برد که در آن عشق باید به جای منطق تصمیم بگیرد.(پتی کالاهان هنری،نویسنده ی پرفروش نیویورک تایمز)

📚 این کتاب برای این دسته از خوانندگان مناسب است:

علاقه‌مندان به رُمان‌های اجتماعی-عاطفی خارجی 🌍❤️📖

کسانی که به داستان‌های خانوادگی و روابط پیچیده‌ی انسانی علاقه دارند 👨‍👩‍👧‍👦🔗💬

افرادی که می‌خواهند درک بهتری از معضل اعتیاد و تأثیر آن بر خانواده داشته باشند 🚬💔🏠

خوانندگانی که به دنبال داستانی جذاب با شخصیت‌های عمیق و چندبُعدی هستند 🧠🌀👥

نویسنده و آثارش:
کِلی ریمِر ✍️ نویسنده‌ی استرالیایی 🇦🇺 است که آثارش در فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال و USA Today 📈 قرار گرفته‌اند. از دیگر آثار او می‌توان به:
1. من بدون تو (۲۰۱۴)
2. دختر مخفی (۲۰۱۵)
3. وقتی تو را از دست دادم (۲۰۱۶)
4. اعتراف یک مادر (۲۰۱۶)
5. پیش از آن‌که رهایت کنم (۲۰۱۸)
6. چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم (۲۰۱۹)
7. حقیقت‌هایی که هرگز به تو نگفتم (۲۰۲۰)
8. یتیم ورشو (۲۰۲۱)
9. همسر آلمانی (۲۰۲۲)
10. مأمور پاریس (۲۰۲۳)

📚مجموعه‌ی «Start Up in the City»
«شروع از نو در شهر»

1. غیرمنتظره (۲۰۱۹)
2. ناگفته (۲۰۱۹)
3. از هم پاشیده (۲۰۲۰)

اشاره کرد.کتاب های او به بیش از بیست زبان دنیا ترجمه شده اند.

📝جمع بندی
«پیش از آنکه بگذارم بروی» رُمانی است عمیق،احساسی و به شدت انسانی که با نگاهی واقع گرایانه به یکی از دشوارترین مسائل اجتماعی می پردازد.
(کِلی ریمِر) در این کتاب موفق شده داستانی خلق کند که هم سرگرم کننده است و هم فکربرانگیز، هم قلب را به لرزه درمی آورد و هم ذهن را به چالش می کشد. این کتاب نه تنها روایتی جذاب از رابطه ی دو خواهر است، بلکه پنجره ای به دنیای پیچیده ی اعتیاد،سیستم های حمایتی ناکارآمد و قدرت شفابخش عشق بی قید و شرط می گشاید.
اگر به دنبال رُمانی هستید که شما را به تفکر وادارد و همزمان تحت تأثیر قرار دهد،«پیش از آنکه بگذارم بروی» انتخاب بسیار مناسبی خواهد بود.
مرسی از وقتی که برای این افزایش آگاهی خودتون گذاشتید💛🌻🙂
      

42

        (امید است که این یادداشت یک روز کامل‌تر شود.)

آنچه که در این نمایشنامه برای من عجیب و درعین حال جالب بود، فضاسازی چخوف بود.
پرده سوم و دعوای دایی وانیا و الکساندر، یک شورش به تمام معنا از سمت دایی وانیا بود علیه هرآنچه که باعث شده سالیانی دراز به جای کوشیدن در رشد خود، صرفا وسیله‌ای برای موفقیت دیگری باشد. گویا خشمی که سالیان دراز باعث سوختن جانش شده بود چندان شعله‌ور شده بود که دیگران را نیز می‌سوزاند.
از سوی دیگر شاهد الکساندر هستیم، استادیست که عملا به جای تولید کردن علم و ارائه نظریه، مصرف کننده تنبل درجه چندم علم است. کسی که در اثر رفتار خودخواهانه و شخصیت سست عنصر تنبلش از منشأ الهام به علت نفرت بدل گشته است. طنز تلخ داستان اینجاست که چنین شخص رقت انگیزی در پرده چهارم با نصیحتی پدرانه، همگان را به کار زیاد! دعوت می‌کند. عملا با رفتن او، همه به آرامشی نسبی می‌رسند.
آستروف، ژان، سوفیا و تل یگین،. آدم‌هایی هستند که هیچ حس خوشبختی‌ای ندارند. کار می‌کنند که زنده بمانند. آنچه که سوفیا در انتهای پرده چهارم بر زبان می آورد گویای زندگی و شخصیت اوست. دختری مهربان و نه چندان زیبا و ملیح که زندگی می‌کند به امید اینکه روزی بمیرد. گویا هیچ چیز جز خدمت به دیگران، آن هم نه خدمتی که برآمده از یک معنای والا باشد بلکه خدمتی از سر ناچاری، در زندگی او وجود ندارد... .
عصبیت، ناامیدی، حس پوچی و یاس و بی‌ثمری، پررنگ‌ترین چیزهاییست که می‌توان دید. گویا چخوف در زمانه خود چیزی جز این‌ها نمی‌بیند. وفادارها در نهایت در وفاداری خود خیری نمی‌بینند و آرمان‌گرایان و روشن دلان در نهایت به پوچی و یاس می‌رسند. گویا در جامعه آن روز ثمره خاصی از اخلاق‌مداری نصیب نمی‌شد... .

امیدوارم یک روز با دید پخته‌تری برای این کتاب یادداشت بنویسم. به قول علما : بعون الله تعالی ... :) 
      

45

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.