یادداشت پرنیان صادقی

پرنیان صادقی

پرنیان صادقی

12 ساعت پیش

        *یوکاستا: برای خدا حقیقت را رها کن،دانستن همیشه شفا بخش نیست!*

زیبایی ظاهری این نمایشنامه به یک طرف و لایه‌های روانشناختی و پنهان آن در طرف دیگر لذتبخش بودن آن را دو چندان کرده بود.

آیا واقعا نمی‌توان از سرنوشت گریخت؟حتی اگر بخواهیم و آگاهانه انتخاب کنیم؟
 ما اصلا اختیاری داریم یا فقط بازیچه‌ی سرنوشت هستیم؟! 
 از منظری دیگر،آیا دانستنِ حقیقت همیشه خوب است؟

در مورد این نمایشنامه‌ی زیبا و خواندنی حرف و سخن بسیار است چه از نظر ادبی و چه از نظر روانشناختی؛ اما به طور خلاصه عرض میکنم که جبر و اختیار در سرنوشت،تاثیر حقایق بر امور، اخلاقاتِ فردی و مسئولیت پذیری....از جمله مواردی ست که در این نمایشنامه به آن پرداخته شده بود.برای درک بهتر و آشنایی با لایه‌های روانشناختی داستان،پادکست دلفی را به دوستان پیشنهاد میکنم که دکتر بابایی‌زاد نکات جالبی را از زوایایی دیگر آنجا ذکر میکنند.

آنچه از ادیپ،انتخابها و سرانجامش دیدیم این بود که حتی انتخابهای او در جهتِ عکسِ سرنوشت، او را دقیقا به همان سمت سوق داد...وجه اشتراکی که بین عملِ ادیپ و آگاممنون در آیسخولوس دیدیم یادآور این مطلب است که دانسته یا ندانسته راه گریزی از سرنوشت یا تقدیر نیست.

شخصیت ادیپ را در این نمایشنامه بسیار دوست داشتم. در ابتدا سعی کرد آگاهانه در خلافِ پیشینه‌ی کودکی و سرنوشتش قدم بردارد و در ادامه نیز با آگاهی از آن فاجعه و مسئولیت پذیری سعی کرد مطابق بر شرافتِ انسانی اش رفتار کند و خود را به تاوانی بابت گناهی از روی ناآگاهی محکوم کند.

از تم‌های مهمِ نمایشنامه"آگاهی"بود. مسیری که از ندانستن شروع شد و با آگاهی دردناکتر شد. ادیپ نیز بهای سنگینی بابت آن داد و تبدیل به قهرمانی تراژیک شد. این آگاهی "بایدی" بود ویرانگر...او ترجیح داد بداند و نابود شود تا در نادانی بماند.
اینجاست که باید پرسید آیا آگاهی از حقایق همیشه خوب است یا نه؟!
      
192

14

(0/1000)

نظرات

فرزانه

فرزانه

10 ساعت پیش

مثل همیشه لذت بردم از یادداشتت پرنیان جان👌🏻❤️ 
1

1

پرنیان صادقی

پرنیان صادقی

7 ساعت پیش

نظر لطفته عزیزم محبت داری،ممنونم  وقت گذاشتی و خوندی😘❤️🙏 

0