معرفی کتاب مو مو اثر میشائیل انده مترجم لئمان چالیشقان

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
14
خواندهام
190
خواهم خواند
138
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
دزدها وقت شما را کش می روند!دخترکی به نام مو مو در حاشیه ی شهری بزرگ در خرابه های یک آمفی تئاتر زندگی می کند.او فقط با چیزهایی که در گوشه و کنار شهر پیدا می کند روزگار می گذراند،اما استعدادی عجیب و غریب در شنیدن درد دل های آدم ها دارد.روزی سرو کله ی عالیجنابان خاکستری پیدا می شود.آن ها می خواهند وقت ارزشمند آدم ها را بدزدند و برای همین هر روز که می گذرد زندگی آدم ها یکنواخت تر و بی روح تر می شود.در این میان مو مو تنها کسی است که حاضر شده جلوی عالیجنابان سینه سپر کند...میشائیل انده،فرزند ادگار انده نقاش سورئالیست،در مونیخ بزرگ شد،به مدرسه ی بازیگری رفت،بازیگر،نمایشنامه نویس و منتقد فیلم شد و بعد به نویسندگی روی آورد.مومو یکی از دوست داشتنی ترین رمان های اوست که برنده جایزه ی ادبیات نوجوان آلمان و جایزه ی ادبی نوجوانان اروپا شد.براساس این کتاب چندین فیلم بر روی پرده رفته و بیش از هفت میلیون نسخه از آن منتشر شده است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به مو مو
نمایش همهپستهای مرتبط به مو مو
یادداشتها
1403/10/10
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

به دنبال دکتر جکیل و آقای هاید به کتابخانه رفته بودم، اما نمیدانستم قرار است به جای آن دو، دست در دستِ مومو به خانه برگردم. گاهی فکر میکنم این کتابخانه است که تصمیم میگیرد هر بار سراغ چه کتابی روم. مومو دختر ده-دوازده سالهایست که پدر و مادر ندارد. او از پرورشگاه فرار کرده است و میخواهد تنهای تنها زندگی کند. البته دوستان بسیار خوبی پیدا میکند. مردمانی فقیر اما سخاوتمند. دیری نمیگذرد که سر و کله مردان خاکستریپوش در شهر پیدا میشود. آنها که همه را از تلفشدنِ وقت میترسانند و با ورودشان به شهر، لذت زندگیکردن را نیز از آنان میگیرند. همه اسیرِ کار کردنهای پیوسته و بیوقفه میشوند، به امید آنکه وقتشان را برای روز و روزگاری دیگر ذخیره کنند. کار، کار و کار. اینجاست که استاد زمان تصمیم میگیرد با مومو ملاقات کند و او را به درک درستی از عظمت و شکوه زمان برساند و با کمک او، شهر را از شر مردان خاکستریپوش نجات دهد. مومو داستانیست نه فقط برای نوجوانان، بلکه برای تک تک ما. یا شاید بهتر باشد که بگوییم مومو داستانی است برای خودِ خودِ ما. در سال ۱۹۸۶ هم بر اساس این رمان، فیلمی ساخته شده که تماشای آن خالی از لطف نیست.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/2/27
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

یک کتاب بزرگسال، و نه نوجوان. کاملا قابل تعمق و تفکر، نه سرگرمی و تنوع. در آغاز کتاب شما گمانمیبرید با یک کتاب درباره اهمیت خوب و تمام کمال گوش دادن/ شنیده شدن مواجه هستید، اما کمیکه میگذرد میفهمید این تنها یکمقدمه بوده و اصل ماجرا بر سر زمان است! دویدن به دنبال زمان، ذخیره کردن زمان، صرفه جویی در زمان، انجام تمام کارها با عجله و بدون لذت صرفا برای رسیدن و تیک زدن کارهای بعدی، و در نهایت چه میماند؟ بله خستگی ملالت انگیز همراه با نارضایتی، که حاصل نزیستن در لحظه و لذت نبردن است. کلی کار پیش برده ای اما نگاه که میکنی، میبینی هیچکاری نکرده ای، چون کار و زمان را با قلبت نه لمس کرده ای و نه زیسته ای! با وجود تمامبرنامه ریزی ها، عجله ها و صرفه جویی ها در نهایت وقت کممی آوری. گمان میبری درحال انجام کارهای بسیار مهم و مفید و مثمر ثمری هستی، اما غافل از اینکه از اهم کارها بازماندهای یعنی وقت گذاشتن برای خودت ، روابطت، و آدمها مهم و دوست داشتنی زندگی ات! چیزی که امروزه زیاد میبینیم و میشنویم: وقت ندارم، وقت نمیکنم، فرصت نمیکنم، سرم شلوغ است، دوست دارم اما نمیرسم، مشتاقم ببینمت اما برنامه هایم اجازه نمیدهد" است! انگار وقت نداشتن و مشغله زیاد، نوعی کلاس و مایه فخروفروشی شده است! هرچی busyتر ، گنگستر تر! به سطر های سفید کتاب که نگاه کنی ،و از ظاهر ماجرا که زمان است بگذری به روابط و اهمیت ارتباطات در زندگی آدمیزاد میرسی! آدمها حالشان خوب نبود چون برای هم وقت نداشتند، بهم ریخته بودند چون همبازی و هم صحبت نداشتند، گوش شنوا و گفتگو سالم نداشتند، دائما خسته و رنجور بودند چون فرصت نمیکردند کنار یکدیگر با آسوده خاطری بشینند و صرفا سکوت کنند، سکوتی به عمق بودن! روابط مهم است، چون جیجی وقتی دنبال شهرت و موفقیت ظاهری افتاد دیگر حالش خوب نبود، افسردگی گرفته بود. بپوی پیر و جاروکش به بهای چه چیزی افتاده بود به جان کار ، که زمان ذخیره کند؟ به بهای آزاد کردن دوستش مومو ( چون بپو فکر میکرد مومو را خاکستری ها دزدیده اند) ،چرا؟ چون دوستی ها مهم اند! در نهایت چهچیزی نجات دهنده بود؟ تلاش و ایثار مومو برای نجات جهان.با چه پشتوانه و به کمک چه کسانی؟ به کمک همین روابط و دوستی ها، با همراهی و راهنمایی لاک پشت پیر و استاد هورا! نجات دادن روابط با کمک روابط! در اصل مومو روابط را نجات داد، روابطی که همگی در بند و بستر زمان اند. چه خوب که روابط را قربانی مشغله های پوچ اما به ظاهر مهم نکنیم، و برای خودمان و روابط خانوادگی و دوستی خود، وقت بگذاریم! (چقدر این جمله آخر کلیشه ای شد😂😂.) هیچی دیگه، دنیا ارزشش رو نداره عزیزان، عمرتون رو تلف نکنید. برنامه ریزیکنید ، اما خودتون رو درگیر زمان و ذخیره کردنش نکنید .سعی کنید در لحظه با همون لحظه ارتباط قلبی بگیرید، به همون کاریکه دارید میکنید توجه کنید، و در لحظه فقط به یک کار فکر کنید. والسلام .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.