هیتی عروسک کوچولویی است که صد سال از عمرش میگذرد و داستان زندگی پرماجرایش را از گوشهی یک مغازهی عتیقهفروشی در نیویورک برایمان تعریف میکند. او را یک دورهگرد پیر در ایالت ماین آمریکا از چوب درخت زبانگنجشک کوهستانی ساخت و به فیبی پربل دخترک هفتسالهی خانوادهی پربل که زمستان را به او پناه داده بودند، هدیه داد.
راشل فیلد این داستان را در سال ۱۹۲۹ نوشت و اثرش برندهی جایزهی نشان نیوبری شد. نشان نیوبری به کتابی داده میشود که تاثیرگذارترین و برجستهترین خدمت را به ادبیات کودک در آمریکا انجام داده باشد.
راشل فیلد روایت زندگی عروسک را به نوعی بهانهای ساخته که تاریخ آمریکا و سبک زندگی خانوادههای آمریکایی را بیان کند. خانوادهی پربل از اولین مهاجرانی هستند که به آمریکا آمدهاند و مسیحیان معتقدی محسوب میشوند و اولین کاری که برای هیتی میکنند یک دست لباس مناسب برایش میدوزند.
نکتهی منفی که در کتاب وجود دارد، نوعی نگاه از بالا به پایین نویسندهی آمریکایی( و هیتی) به بومیان آمریکایی است که آنها را چندین بار وحشی میخواند و مردم هندی را نیز کافر و بتپرست خطاب میکند.
جالب است که هیتی با اینکه خودش افکار خرافی دارد و این باورهای خرافی در گفتوگوهای خانوادهی پربل هم مشاهده میشود، بهراحتی دیگر فرهنگها را قضاوت میکند و آنها را فاقد تمدن میداند.
بعد از خانوادهی پربل، خانوادهی آمریکایی دیگری که به عنوان مبلّغ(!) مسیحی در هندوستان زندگی میکنند، او را از مرد قهوهای( یعنی مرد هندی) میخرند و به دخترشان تنکفول میدهند. آنها سختیهای زندگی میان هندیها را پذیرفتهاند تا بومیهای بتپرست را به دین دعوت کنند! (اصلاً هم اهداف استعماری ندارند😉)
بعد از آن هیتی به همراه تنکفول دوباره به آمریکا باز میگردد و در این سالها وقایع مهم فرهنگی و تاریخی آمریکا را شرح میدهد. کواکرها، لغو بردهداری، آبراهام لینکلن، جنگ داخلی، نویسندگان بزرگ و آثار مهمّشان،....
خواندن این کتاب به گمانم برای کودک و نوجوان ایرانی مشکل باشد چون آنقدر واژگان و اصطلاحات ناآشنا و اسمهای خاصّی که به تاریخ و ادبیات انگلیس و آمریکا مربوط میشود، در خود دارد که به احتمال زیاد نوجوان را گیج میکند. هرچند وجه ماجراجویانهی داستان ممکن است برایش جذاب باشد.
نویسندههای ایرانی میتوانند از چنین ایدههایی برای روایت تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی برای کودک و نوجوان ایرانی به زبانی جذاب استفاده کنند. به شرط اینکه جنبهی قصهگویی را به دست فراموشی نسپرند. چون همیشه این قصّه است که مخاطب را آمادهی شنیدن همهی حرفها میکند. آن هم در رفتار و کنشهای شخصیتهای داستان نمود پیدا میکند نه لزوماً در گفتارشان!