چیزی درباره جرجی

چیزی درباره جرجی

چیزی درباره جرجی

لیزا گراف و 2 نفر دیگر
3.9
6 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

2

شابک
9786002963819
تعداد صفحات
180
تاریخ انتشار
1398/5/12

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        
جرجی در واقع متوجه شد درباره ی همه ی موجودات یک چیزی وجود دارد:
درباره ی سگ های کوچک این است که جرجی متنفر است آنها را گردش ببرد.
درباره ی جینی جغله این است که او ترجیح میدهد روی کفشش ارا خط خطی کند تا به جرجی در تحقیق کمک کند.
درباره ی مادربزرگ اندی این است که هربار جرجی را میبیند او را میبوسد ولی حتی یک کلمه هم نمیتواند انگلیسی حرف بزند.
درباره ی مامان جرجی این است که او بچه ی توی شکمش دارد که ممکن است به زودی قدش از قد جرجی بلندتر شود.چیزی که درباره ی جرجی وجود دارد...
خب چیزی که درباره جرجی وجود دارد چیست؟

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به چیزی درباره جرجی

چیزی درباره جرجی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 31

ماشینی داشت با سرعت خیلی خیلی کم از بالای خیابان می‌آمد، آن‌قدر با فاصله‌ی کمی از کنارشان رد شد که جرجی احساس کرد باد نفسش باعث شد شیشه‌ی کنار ماشین بخار کند. جرجی سال‌ها بود که به این موضوع کاملاً عادت کرده بود. آدم‌ها معمولاً به او خیره می‌شدند؛ به‌خصوص کسانی که بار اول او را می‌دیدند. آن‌قدر نگاه می‌کردند تا بالاخره مطمئن شوند چشم‌هایشان درست می‌بیند. بعد وقتی جرجی هم به آنها نگاه می‌کرد، چند تا پلک می‌زدند و رویشان را برمی‌گرداندند. راستش جرجی اصلاً سرزنش‌شان نمی‌کرد، اگر خودش هم یک مرد سه‌متری یا زنی با پوست سبز می‌دید، احتمالاً همین کار را می‌کرد؛ آن‌قدر نگاه می‌کرد تا مطمئن شود او واقعی است یا نه. فقط گاهی فکر می‌کرد آن‌ها کمی زیادی نگاه می‌کنند و این از حدی که خودش نگاه می‌کرد کمی بیشتر بود. خب یک نگاه طولانی برای بررسی کافی بود و دیگر نیازی به این همه خیره شدن نبود، چون جرجی این را هم خوب می‌دانست که دیگر تا این حد جذابیت ندارد.

3

لیست‌های مرتبط به چیزی درباره جرجی

یادداشت‌ها