بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

حقیقت سمیر

حقیقت سمیر

حقیقت سمیر

4.3
17 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

24

خواهم خواند

35

همه آن هایی که می خواهند یک زندگی بسیار ویژه انسانی و اخلاقی ، یک پرونده خاص سیاسی و انقلابی و یا یک فرآیند بسیار عمیق نظری و درک حقایق هستی را تجربه کنند و نیز آن هایی که می خواهند یک کتاب بسیار هیجان آور را بخوانند و مدت ها با آن زندگی کنند ، می توانند در خاطرات سمیر قنطار تجربیاتی عظیم از حیات یک انسان مبارز ضد ظلم را بیابند.

لیست‌های مرتبط به حقیقت سمیر

سرزمین مقدس: سفری به فلسطین تاوان عاشقیزخم داوود

فلسطین

24 کتاب

کتاب‌هایی درباره‌ی فلسطین و رژیم صهیونیستی: ۱- تاوان عاشقی (ماجرای عشقی مربوط به دختری از غزه) ۲- زخم داوود (رمانی درباره سه نسل فلسطینی و تاریخ اشغال فلسطین) ۳- کاپوچینو در رام الله (خاطرات یه خانم ساکن کرانه باختری از زندگی در آنجا) ۴- جایی که خیابانها نام داشت (داستان نوجوان، نوجوان فلسطینی که باهمراهی دوست مسیحی اش سامی در اقدامی متهورانه خطری بزرگ را به جان میخرد و از اردوگاه آوارگان وارد منطقه ممنوعه در سرزمین مادری اش میشود تا حقوق خود و خانواده اش را بجوید) ۵- ده غلط مشهور درباره اسرائیل ۶- مجموعه رمان خانه عنکبوت (داستان نفوذ در موساد) ۷- مجموعه تو زودتر بکش (روایت نیروهای اسراییلی از ۶۰ سال ترور) ۸- من پناهنده نیستم (این رمان روایت پناهندگی فلسطینیان و جنگ داخلی لبنان و حمله اسراییل به این کشور است، رنج هجرت و قتل عام و وقایع بزرگی که بعد از پیمان اوسلو بر سر فلسطین آمده است.) ۹- حقیقت سمیر (شخصیت قنطار، قدیمی ترین اسیر لبنانی در بند اسراییل، در این کتاب ترسیم می‌شود و وضعیت وی در زندانهای رژیم اشغالگر قدس و تشکیل گروههای مقاومت در داخل زندانها را نمایان می‌کند.) ۱۰- از کشمیر تا کاراکاس (سفرنامه سرباز روح‌الله) ۱۱- سرزمین مقدس (سفرنامه گی دولیل به سرزمین اشغالی) ۱۲- آن دختر یهودی (رمانی درباره ندی دختری از یهودیان قانا در جنوب لبنان است که عاشق جوان مسلمانی به اسم احمد می‌شود.) ۱۳- سفیر قدس (خاطرات حسین شیخ الاسلام) ۱۴- متاستاز اسرائیل ۱۵- ما هم هستیم (جنگ ۳۳ روزه) ۱۶- فرمان یازدهم ۱۷- اسرائیل اسیر (خاطرات شهید داوود حنیفه) ۱۸- بازگشت به رام الله (خاطرات بازگشت یک فلسطینی بعد از ۳۰ سال به وطنش)

یادداشت‌های مرتبط به حقیقت سمیر

            .


یکی از بهترین کتب تاریخ شفاهی که تا به حال خوانده ام، حقیقت سمیر 
است که انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.

دست مریزاد آقای یعقوب توکلی





خرابه‌نشینی فلسطینیان مصیبت بزرگی بود که دل هر انسانی را به درد می‌آورد؛ به خصوص وقتی از رادیوهای عربی و اسرائیلی شنیدیم مناخیم بگین، نخست وزیر اسرائیل، در کنست فریاد زد: «می‌دانم مشکل آوارگان وجود دارد؛ اما من معتقدم این مشکل فقط با نابودی آن‌ها حل خواهد شد.»


گوشی‌های آمپلی‌فایر را به گوشم وصل کردند و صداهای وحشت‌ناک را، تا حدی که دستگاه توان داشت بالا بردند. سرم در حال ترکیدن بود و گوش‌هایم سوت می کشید. بلندم کردند و مرا به دیواری که برق به آنجا وصل بود، مصلوب کردند. فهمیدم می‌خواهند چه بلایی به سرم بیاورند. تنم از شدت درد می‌لرزید. مغزم تیر می‌کشید. 
 

مهمتر از همه ارزان بودن روش های شکنجه آنها بود؛ طوری که پس از تشکیل دولت اسرائیل، این کشور جزء اصلی ترین صادرکنندگان روش های شکنجه در دنیا شد. آموزش روش های شکنجه در بازجویی منبع درآمدی بسیار مهم برای اسرائیل به شمار می رفت.


با اینکه درآوردن آن لباس یکپارچه سخت بود و مایه شرمندگی، شرم نکردم و لباسم را کاملاً درآوردم. کبودی بدن و زخم‌های تازه‌عفونت‌کرده‌ام کاملاً پیدا بود. با وجودی که پزشک‌ها انسان‌های کم‌عاطفه‌تری می‌نمایند – به خصوص اگر اروپایی باشند- وقتی پزشک سوئیسی آثار شکنجه‌هایم را دید، به شدت گریست و در کاغذش شرح همه‌چیز را نوشت. گفت: «ما می‌خواهیم برای شکنجه‌ها از دولت اسرائیل شکایت کنیم.»


وضعیت سختی در پیش داشتیم. نشانه آن برکناری رئیس زندان (آلبرت) و روی کار آوردن استال فلد بود. او شخصیت وحشی گونه ای داشت؛ تا آن اندازه که با دست های خودش یک اسیر را کشته بود. ماجرا از این قرار بود که در 1969، اسیری فلسطینی که لباس های او را در زندان اتو می کرد، هنگام کار، از خراب شدن اتوی برقی در اثر استهلاک شکایت می کند. او هم با این ادعا که اسیر نخواسته کارش را انجام دهد، و به عمد اتو را خراب کرده است، آن قدر اتو را بر سرش می کوبد، تا این که اسیر زیر دست او می میرد. 

پدرم مرد نیرومندی بود و من می دانستم او از درد و رنج من بیمار و فلج شده بود. این دومین فرد از خانواده ام بود که از درد غربت و عذاب من جان می سپرد. به یک باره در غم از دست دادن سناء و پدرم عزادار شدم. با این که چندان احساساتی نیستم، حس می کردم دنیا بر سرم خراب شده است. 


باید گفت آن قدر که دولت های عربی برای حفظ اسرائیل هزینه کرده اند، خود دولت اسرائیل چنین نکرد.


مقاومت شیعی شکل دیگری از مقاومت بود، که به آرامی حرکت می‌کرد و پیشروی‌های گسترده‌ای را در داخل لبنان به ظهور می‌رساند. اما احزاب قدیمی‌ترِ ناسیونالیست و سوسیالیست سعی داشتند نقش آن‌ها را کم‌رنگ‌تر جلوه دهند. مهم‌تر این که مقاومت شیعی به دلیل حضور در عرصه‌های مخاطره‌آمیزتر و عملیات‌های حساس‌تر نظامی، مجبور بود مخفیانه و با نام‌های مختلفی وارد عمل شود؛ بنابراین در عرصه رسانه‌ای کمتر فعالیت می‌کرد. 


نکته بسیار مهم در روش امام خمینی این بود که حرکت او در منطقه خاورمیانه گسترش پیدا می‌کرد و بر اساس تحول در اندیشه انسان‌ها پی‌ریزی شده بود، و کاملاً ماندگاری داشت. این ماندگاری بر اساس رضایت خداوند و اعتقاد به توحید و معاد، و مبانی دینی و اعتقادی عمیقی بود، که خود ایشان کاملاً به آنها معتقد، و پیشروتر از همه پیروان خود بود. مهم‌تر این که این مبانی اعتقادی بر اعتقاد هستی‌شناسانه و باور عمیق معنوی استوار بود، که در چهارچوب قاعده جدیدی به نام «ولایت» معنی پیدا می‌کرد. 



بهانه شتاب‌زدگی یاسر عبدربه، احمد غرایا و محمود عباس ابومازن در تنظیم قرارداد اسلو بسیار جالب بود. آنها می‌خواستند این قرارداد را به عنوان هدیه روز تولد به شیمون پرز، نخست‌وزیر اسرائیل، تقدیم کنند! همین خوش‌آمدگویی به شیمون پرز موجب فراموشی ده‌هزار اسیر فلسطینی دربند شد. در واقع سازمان آزادی‌بخش فقط به دنبال راضی کردن اسرائیل بود، نه حل مشکلات فلسطین! 


نکته‌ای که برایم بسیار مهم بود روحیه پراگماتیک، عمل‌گرا و انعطاف‌پذیر حماس بود. قدرت خارق‌العاده در تغییر شکل داشتند، که این ویژگی با شیوه حزب‌الله بسیار متفاوت بود. حزب‌الله همواره روندی استوار داشت. همراه با تحکیم اعتقادات خویش عمل می‌کرد و این‌گونه دشمن را به ستوه می‌آورد؛ طوری که به الگو و معیار راستی، صداقت و مقاومت تبدیل شده بود. 


مقایسه عملکردها و خصوصیات اخلاقی گروه‌های فلسطینی با مقاومت لبنان افکار مرا درگیر کرده بود. چه‌گونه بود که همه گروه‌های فلسطینی مسیری رو به شکست را طی کردند؟ ناسیونالیست‌ها، سوسیالیست‌ها، مارکسیست‌ها و قومی‌گرایان همگی در اصلی‌ترین مسأله زندگی خود که آزادسازی فلسطین بود، ناموفق بودند، ولی حزب الله مدام در حال پیش‌روی بدون انقطاع بود. این موفقیت‌ها می‌بایست از حقیقت دیگری سرچشمه می‌گرفت. من به دنبال کشف این پشتوانه معنوی و حقیقت بزرگ بودم؛ حقیقتی که فقط در وجود این بچه‌ها یافت می‌شد... من که سال‌های طولانی با افراد برجسته‌ای بحث و گفت‌وگو کرده و در جهان عرب هیچ کس از مخالفان اسرائیل به اندازه من تجربه زندان و مقاومت در اسرائیل را نداشت، اکنون در برابر حقیقتی قرار گرفته بودم که می‌خواستم فقط بشنوم. در دوره جوانی‌ام حتی دکتر فتحی شقاقی که رهبر گروهی برجسته بود، از من می‌شنید و از تجربه‌هایم استفاده می‌کرد؛ ولی اینک در 42 سالگی، به این نتیجه رسیده بودم که باید فقط بشنوم؛ بدون هیچ اظهار نظری. 



من در این کتاب نگرشی متفاوت به دنیا و هستی، چه‌گونگی ارتباط با دیگران، تواضع و فروتنی، فداکاری و ازخودگذشتگی برای انسان‌ها، گسستگی از دنیا، ارتباط با خداوند، و همه مباحثی که سال‌های طولانی در عزلت به آنها فکر کرده بودم، یافتم. البته این پاسخ سوالاتم نبود که در نهج‌البلاغه می‌یافتم، بلکه وجود خودم بود که در گوشه عزلت و تنهایی پیدا می‌شد. انسی که من به این کتاب گرفته بودم، حکایت از روح حاکم بر شخصیت صاحب آن دارد. نهج‌البلاغه کتابی است که برای همه ابعاد انسانی پاسخ‌های عجیبی دارد؛ پاسخ‌هایی که انسان از هماهنگی آن‌ها در می‌ماند... نهج‌البلاغه درک مرا از هستی فراتر برد... آشنایی با امام علی (ع) و نهج‌البلاغه مرا به وادی دیگری کشانده بود. نهج‌البلاغه روحی زنده و حیات‌بخش دارد. گویی با انسان در زمان حال گفت‌وگو میکند. کاملاً مشخص است که از یک روح بزرگ و یک انسان کامل برگرفته شده است. 



بعد از کشتار دیریاسین، مناخیم بگین فرمانده این عملیات، در پاسخ به سوال علت کشتار مردم دیریاسین گفت: «ما در این روستا کشتار کردیم، تا در جاهای دیگر مجبور به کشتار نباشیم، و مردم روستاها و شهرها بدانند که پیش از رسیدن ما باید فرار کنند تا کشته نشوند.» 



این بار به سوی دنیای دیگری رو کرده بودم. دغدغه‌هایم سلاح و سیاست نبود؛ هستی‌شناسی بود. هستی‌شناسی‌ای که بتواند پاسخی برای رنج‌هایم داشته باشد و پیوندی واقع‌گرایانه بین من و فلسفه حیات آفرینش ایجاد کند. درک درست‌تری از ارتباط این نگاه هستی‌شناسانه با زندگی خود، دیگران و نظام طبیعت در من ایجاد شده بود. گرفتار هیچ طمع و ترسی نبودم. سودای مال و منال نداشتم. آرزوی ازدواج و عشق در سرم نبود. دنیای بیرونی من به رغم هیاهوی پیرامون آن در چهاردیواری کوچکی محصور شده بود، و من برای ماندن چاره‌ای جز گشودن دنیای درون خود نداشتم. این گشایش درون، در آن وضعیت حاد، جز با حقیقت ناب فراهم نمی‌شود. اتفاقاً در این وضعیت خاص است که همه شبه‌حقیقت‌ها به خوبی نخ‌نما می‌شوند. برای انسان فقط حلقه واقعی اتصال باقی می‌ماند و همه اوهام و خیالات واهی فرو می‌ریزد. حقیقت ناب عریان می‌شود و برای انسان چاره‌ای جز دست زدن به دامن حقیقت ناب باقی نمی‌گذارد. آن موقع من درگیر چنین حقایق نابی بودم که ممکن است برای هرکسی پیش نیاید.




ناگهان سدحسن نصرالله از پشت سر من وارد شد. سریع بلند شدم. ابتدا باور نمی‌کردم. او را در آغوش گرفتم؛ او هم مرا. باورم نمی‌شد. او را بوسیدم؛ سید هم همین‌طور. اولین بار بود که او را می‌دیدم. او بود که زنجیر اسارت مرا شکسته بود. اولین جمله‌ای که به ذهنم رسید، این بود: «خدا را شکر که شما سلامت هستید.» خیلی تشکر کردم. هنوز باورم نمی‌شد مردی که در کنارم ایستاده است، سیدحسن نصرالله است. دنیای عجیبی است. لحظاتی باورنکردنی و توصیف‌نشدنی بود. من تا دیشب اسیر دست دشمن غدّار بودم، و امروز در اوج شکوه و افتخار، در کنار یکی از بزرگ‌ترین مردان تاریخ لبنان و جهان اسلام در برابر این همه اشتیاق و شادمانی قرار گرفته بودم. 


وقتی در اتاقم تنها شدم، نگاهی به تختم انداختم. به خود گفتم: «چطور روی تختی به این بزرگی بخوابم؟! مساحت این تخت جای چند اسیر در زندان‌های اسرائیل است.» برای اولین بار بعد از سی سال راحت خوابیدم. 


«گوش کنید دکتر کوهن! شرط می‌بندم حتی گاوهایتان هم در این شرایط زنده نخواهند ماند. اصلاً همان شرایط مناسب نگه‌داری گاوها در مزارعتان را برای ما فراهم کنید... هوا... نور... دیدن فضای باز.» 
اما او پاسخی نداد و رفت.
یک بار هیئتی از کنیسه مرکزی برای بازدید به زندان آمد. در حضور مأموران زندان ما را «سگ» خطاب کردند، و در اعتراض ما به این شرایط گفتند: «شما حیوان هستید؛ پس باید مثل حیوان‌ها زندگی کنید.»
          
            سمیر. سمیر قنطار علت وقوع جنگ ۳۳ روزه است، حد اقل در ظاهر؛ مبارز لبنانی دروزی‌مذهب ناسیونالیست ۱۶ ساله که سال ۱۹۷۹ در کسوت فرماندهی یک گروه ۴ نفره برای گروگان‌گیری به فلسطین اشغالی نفوذ کرد اما عملیاتشان ناتمام ماند. او به اسارت درآمد و به علت قتل ۶ اسرائیلی به حدود ۵۵۰ سال زندان محکوم شد.
پس از آن و طی ۳۰ سال ۵ عملیات بزرگ از سوی گروه‌های مختلف لبنانی و فلسطینی در داخل و خارج از خاک فلسطین برای آزادسازی او انجام شد. آخرین آن‌ها عملیات اسیرگیری دو اسرائیلی توسط حزب الله بود که آغاز جنگ ۳۳ روزه را در پی داشت!
او در سال ۲۰۰۸ توسط حزب الله آزاد شد و در سال ۲۰۱۵ در پایتخت سوریه با موشکی که مستقیما از اراضی فلسطین اشغالی شلیک شده بود به شهادت رسید. سرگذشت افسانه‌ای سمیر قنطار، روایت مجسم کیمیای اعتقاد به کرامت انسانی و عبور از دسته‌بندی‌های دینی و مذهبی است. شاید بی‌راه نیست که اسم قهرمان این داستان سمیر است. سمیر یعنی افسانه‌گوی شب….
اما کتاب. کتاب حاصل ۵۰ مصاحبه با سمیر قنطار است. به نظرم اگر سمیر قنطار به شهادت نمی‌رسید این کتاب یا هیچ‌گاه یا به این زودی‌ها و یا توسط انتشارات سوره‌ی مهر چاپ نمی‌شد. مشخص است چاپ اول به شدت هول‌هولکی تنظیم شده. امیدوارم در چاپ‌های بعدی مراحل تحقیق و استخراج اعلام کامل شود.
کتاب، نیمه‌تخصصی است. به این معنا که هر کس به اندازه‌ی آشنایی‌اش با تاریخ و جغرافیای خاورمیانه از آن بهره خواهد برد و اگر کسی هیچ اطلاعی در این زمینه‌ها نداشته باشد، کثرت اعلام او را آزار خواهد داد و به معانی بعضی گزارشات و وقایع پی نخواهد برد.
اما مطالعه‌ی دقیق آن می‌تواند بسیار به ایجاد پی‌رنگ ذهنی درباره‌ی نبرد فلسطین و جنس آن کمک کند.
آن‌چه نظر من را بسیار جلب کرد سیر تحرکات عرفات و زمینه‌های تاریخی و سیاسی آن بود. عرفات به عنوان کسی که با آمریکا و اسرائیل پای پیمان اسلو و تأسیس تشکیلات خودگردان رفته است بی‌شک یک شخصیت معتدل و میانه‌رو به معنای آمریکایی آن دسته‌بندی می‌شود. خواندن این کتاب به فهم زمینه‌های برخی تصمیم‌گیری‌هایش و از همه مهم‌تر تفاوت میانه‌روی عرفات با میانه‌روی جانشینانش کمک می‌کند. در مجموع موجب شد بیش‌تر به عرفات انصاف بدهم. چه این که بنا بر روایت این کتاب در سال‌های پایانی عمرش بار دیگر زمینه‌های تقویت شاخه‌های ضداشغال مانند حماس و جهاد را درون دستگاه خود فراهم می‌کند.
به کتاب از حیث کتاب چهار ستاره می‌دهم و از حیث سمیر... او باید به ما ستاره بدهد.
          
            زمانی که سمیر قنطار شهید شد و سید حسن نصرالله درباره ش بیانیه داد و من فهمیدم این آدم 30سال عمرش رو توی زندان اسرائیل بوده با خودم گفتم بنده خدا چقدر از عمرش تلف شده. وقتی کتاب حقیقت سمیر رو خوندم فهمیدم عمر کیه که تلف شده!
حقیقت سمیر 17ساله بودم که خوندم، دقیقا همون سنی که سمیر برای عملیات وارد سرزمین های اشغالی شد! و دائما توی ذهنم خودم رو توی موقعیت هایی تصور می کردم که سمیر باهاش رو به رو شده و با خودم می گفتم ظرفیت دو تا انسان چقدر متفاوته.
 سمیر قنطار واقعا شخصیت عجیبیه، مغز تحلیلگر، قدرت نظامی، قلب بزرگ و رئوف، وفاداری به آرمان، سعه صدر و صبوری و پاکباختگی و شرافت در مبارزه اگه باهم جمع بشن ازش سمیر قنطار درمیاد. باید داستان زندگیش رو بخونید و با رفتارای خیلی از آدمای آزاد و خیلی از مبارزین فلسطینی و لبنانی مقایسه کنید تا ببینید که چقدر مبارز بوده و  چه روح بزرگی داشته. حقا که شهید زندگی کرده تا به شهادت رسیده. 
از سمیر که بگذریم، کتابی که حاصل مصاحبه با چنین انسان دانایی باشه کتاب پر محتوایی درمیاد. منی که به جریان و تاریخ مقاومت خیلی علاقه مند بودم  با  بسیاری از شخصیت های مقاومت  و تحولات غرب آسیا از دید مقاومت  اولین بار توی این کتاب برخورد داشتم و بعدا برای شناختشون به کتابای دیگه مراجعه کردم. در حقیقت این کتاب برای من یجورایی کتاب مرجع در حوزه مقاومته. اینجا هنر نویسنده بوده که تحلیل ها و دیدگاه های آدمی مثل سمیر قنطار رو توی کتاب گنجونده. برای من خوندن تحلیل درباره قضیه فلسطین تازگی داشت و بعد از حقیقت سمیر حوادث رو با دید تحلیلی ای  که رهاورد این کتاب بود می دیدم و می بینم. البته ناگفته نماند حجم اطلاعات و تحلیل هایی که توی این کتاب اومده ممکنه برای مخاطبی که به مقاومت علاقه چندانی نداره یا کم اطلاعه گیج کننده باشه. 
و آخ! دیگه چی بگم از این کتاب! سمیر قنطار از درونیات و احساساتش خیلی صادقانه صحبت کرده و نویسنده هم خیلی خوب بین وقایع  جهان خارج و دنیای اسلام و  وقایع زندگی سمیر قنطار توی زندان و احساساتش رفت و برگشت داشته. اینکه جنبه عاطفی و تاکتیکی و تحلیلی مبارزه رو کنار هم ببینی  هنر مرد پاکنهادی مثل سمیر قنطار و قدرت قلم نویسنده قوی ای مثل آقای توکلیه. 
در آخر اینکه حدیثی هست از امام حسین که:خدا یکسری آدم ها رو برای نبرد آفریده و یک عده رو برای کاسه لیسی و آبگوشت خوری
حقا که سمیر قنطار از " للحروب رجالا" ست


          
            این کتاب را چندین بار جاهای مختلف دیده بودم اما از طرح جلدش خوشم نیامده بود. با بیزاری نگاهم را برمی‌گرداندم و توی دلم می‌گفتم از آن‌هایی است که حتی ورقش هم نمی‌زنم. وقتم را تلف خواهد کرد. مدتی گذشت و نمی‌دانم چه شد که دوباره توی طاقچه گذرم افتاد به این کتاب. فقط یک لحظه وسوسه شدم حالا که طاقچه کتاب را دارد بهم پیشنهاد می‌دهد، حداقل نمونه‌اش را بخوانم. چند دقیقه‌ای که بیشتر وقتم را نمی‌گیرد. کنجکاوی است دیگر. لذت دارد سرک کشیدن توی کتاب‌ها!  

مطالعه‌ی نمونه همان و دل از دست دادن همان! دیدم متن کتاب روان و خوش‌خوان است و ترجمه‌ی خوبی دارد. موضوع کتاب هم که خاطرات یک مبارز معروف لبنانی به نام سمیر قنطار از رویارویی با رژیم صهیونیستی و گذران ۳۰ سال آزگار در زندان‌های وحشت‌ناک و نمور این رژیم سفاک  است. به خودی خود سوژه داشت جذبم می‌کرد.

 شاید این مرد حرف‌های جالبی داشته باشد و شاید اطلاعات ویژه‌ای از اسرائیل بهم بدهد که تا به حال نشنیده باشم‌. شاید همراه شدن با این کتاب مثل یک ماجراجویی هیجان‌انگیز باشد. و همان طور هم شد. 

لحظات نفس‌گیر و دلهره‌آوری را با خاطرات سمیر قنطار گذراندم. باورتان می‌شود، سمیر وقتی عملیات نهاریا را علیه اسرائیل غاصب انجام می‌دهد، فقط ۱۵ سال داشته؟! و حتی گروه را فرماندهی می‌کرده‌؟! این‌ها نکاتی بودند که تعجب و تحسینم را برمی‌انگیختند.

به جرات می‌توانم بگویم این کتاب با بقیه‌ی کتاب‌هایی که درمورد فلسطین خوانده‌ام، فرق بسیاری داشت و تنفر و بیزاری‌ام را از رژیم تهوع‌آور صهیونیستی بیشتر کرد. درحقیقت چشم‌هایم را به روی حقایقی باز کرد که تا به حال نمی‌دیدم. در سراسر کتاب، سمیر را این جوان کم‌سن و سال لبنانی دروزی را تحسین می‌کردم و همراه با خاطراتش قلبم آکنده از درد و اضطراب می‌شد. گاهی برای این پسر نوجوان اشک ریختم و گاهی با لبخندی، دلاوری‌اش را می‌ستودم.

و هرگز فکر نمی‌کردم عشق او به امام‌حسین علیه‌السلام او را به ساحل هدایت برساند و عاقبتش را این‌چنین نیکو بسازد.

وقتی در اینترنت درباره‌ی زندگی‌اش و به دنبال عکس‌هایی از او جست‌وجو کردم، دلم هرّی پایین ریخت. فهمیدم که سمیر بالاخره دعوت امام‌حسین را لبیک گفته و رستگار شده است. خوشا به حالش!
          
            خبر شهادت #سمیر_قنطار در ۲۹ آذر سال ۹۴ رسید. خبر داشتم دکتر یعقوب توکلی پروژه #تاریخ_شفاهی سمیر قنطار را پیگیر است. کتاب در مراحل تدوین نهایی بود. از وی خواستم برای نشریه #تشیع_ناب جالب‌ترین قسمت کتاب را در اختیار بگذارد. در دانشگاه معارف قرار گذاشتیم فیش‌های زندگی سمیر را گرفتم. از همان پله‌ها که پایین می‌آمدم مشغول خواندن شدم. آنقدر جذاب بود که بجای رفتن به مدرسه معصومیه سر از فلکه صفاییه درآورده بودم.
سمیرقنطار لبنانی #دروزی_مذهب از ۱۷ سالگی به دلیل عملیات مسلحانه در اسراییل دستگیر و محکوم به ۵۱۴ سال زندان می‌شود. 

📌پیروزی حزب‌الله در سال ۲۰۰۰ او را به فکر فرو می‌رود. چرا مسیر مبارزات گروه‌های چپ سر از #سازش با اسراییل درآوردند، اما یک گروه کوچک و شیعه پیروز شده است.
📌در زندان با #یوسف_وزنی از اسرای حزب‌الله آشنا می‌شود. به قول سمیر او در زندان #چهارهزار جلد کتاب خوانده بود و آدم پر مطالعه‌ای بود. کسی حریف او در بحث نبود. اما بعد از گفتگو با شیخ یوسف و معرفی #نهج‌البلاغه و آشنایی با عاشورا او را به فکر فرو برده بود. او در زندان بدون اینکه حتی به شیخ یوسف بگوید #شیعه می‌شود. بعدها در عملیات تبادل اسرا با فشار حزب الله آزاد می‌شود. 
او مزد مقاومت‌ش را گرفت. #دروزی_مذهب به دنیا آمد و در ۵۳ سالگی توسط اسراییل در سوریه شیعه شهید شد.

📌 کتاب #حقیقت_سمیر یک دوره #خاورمیانه‌شناسی است. این کتاب به خوبی تبیین کرد گرایش به #سبک_زندگی تجمل‌گرا چگونه فرماندهان فلسطینی را از مبارزه با اسراییل غافل کرد.

ایمان نوروزی