فاطمه نوروزی

فاطمه نوروزی

@bipelak213

48 دنبال شده

86 دنبال کننده

            | ولي بدان که گدايت فقط تو را دارد 🌱 خدا |
یه مامان دانشجویِ مطالعات زنانیِ علاقمندِ کتاب 📖
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
         یک فرد چقدر می تونه شگفت انگیز باشه! ۳۰ سال اسارت به دست اسرائیل خیلی طولانی هست و در تمام این دوران با وجود تمام شکنجه ها اینکه بدونی چی بگی، سر خم نکنی و استراتژی های درست اتخاذ کنی خیلی حرفه!

سه نکته و دریافت من:

* با خوندن این کتاب از ذهنم گذشت که مسئله فلسطین، یه مسئله جهانی بوده و هست. از استقامت سمیرِ درزوی‌مذهب برای آزادی فلسطین تعجب کردم. اینکه جهان متقاضی توقف این همه ظلم علیه فلسطین باشه تعجب برانگیز نیست، چرا که هنوز افراد آزاده هستند و همچنان انسانیت در دل ها رونق داره.
‌
* با خوندن این کتاب به اهمیت وقایع ایران در مسائل آزادی فلسطین و لبنان پی بردم، حرف های جدیدی شنیدم و زاویه دیدهای جدیدی خوندم. مثلا اسرا در زندان های اسرائیل چقدر پیگیر جنگ ایران و عراق بودند، و چقدر سمیر بابت جنگ ناراحت بود، چراکه ظرفیت و زمان این دو کشور می تونست صرف مبارزه با اسرائیل بشه و حالا صرف جنگ باهم شده.
‌
* لبنان و فلسطین و شاید بیشتر کشورهای عربی از گروه های متعددی تشکیل شده هست. اسرائیل از این شرایط استفاده می کنه و با تفرقه و جنگ های داخلی، اون کشور رو به خودش مشغول می‌کنه. حتی خودش هم ورود نمی کنه تا تلفات نده و با تجهیز از راه دور یکی از طرف های جنگِ داخلی کارش رو انجام میده. یا اینکه سمیر رو در زندان مجبور می کردند مصاحبه کنه و اعتراف کنه که رهبرانشون افراد خوش گذران و بیخیالی هستن و فرزندانشون رو برای تحصیل و امنیت به خارج از لبنان فرستادن. چه سناریوهای آشنایی..
      

3

باشگاه‌ها

نمایش همه

باشگاه امتداد

186 عضو

درسا و عمه غولاب

دورۀ فعال

کاغذبازی 📖

245 عضو

زوربای یونانی

دورۀ فعال

پویش کتاب مادران شریف

58 عضو

جمعه، دوم آوریل = Friday, April 2nd : شهید محمدحسین ابراهیمی به روایت همسر

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

ما اینطوری زندگی می کنیم: یک روز از زندگی هفت کودک در چهارگوشه جهان
با این کتاب به یک روز از زندگی هفت کودک از هفت گوشۀ دنیا سفر کنید. کودکانی از هند، ژاپن، اوگاندا، پرو، روسیه، ایتالیا و ایران خودمان (چه اشکال دارد به ایران هم سفر کنید؟ نمی خواهید یک تُک پا تشریف ببرید گرگان؟😉)
آنانیا، کِی، دافینه، ریبالدو، الِگ، رومئو و کیان. خانواده‌شان چندتا عضو دارد و چه شکلی است؟ چه لباس‌هایی می‌پوشند؟ صبحانه و ناهار و شام چی می‌خورند؟ کجا درس می‌خوانند؟ با چه وسیله‌ای به مدرسه می‌روند و از آن برمی‌گردند؟ بعدازظهرها چه کار می‌کنند؟ کدام کارهای خانه به عهده‌شان است؟ شب‌ها روی چی می‌خوابند؟

نویسندهٔ باحال این کتاب تمام این جزئیات را در صفحات هفت قسمتی‌اش به تصویر کشیده و تصاویری پایان‌ناپذیر آفریده که می‌توانید با بچه‌های سه تا صدوسه‌سال!!! بکاویدشان و هربار نکتهٔ تازه‌ای از دلشان دربیاورید. داده‌های جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی‌ای که این کتاب در اختیارتان می‌گذارد می‌تواند گفتگوهای پرباری را بین شما و بچه‌ها دربارهٔ تنوع زندگی‌های مردم جهان رقم بزند و پرسش‌های تازه‌ای طرح کند که پیش از دیدن این تصاویر و دانستن آن اطلاعات، ممکن نبود به ذهنتان برسند.

در پایان کتاب دوتا شگفتی در انتظار خوانندگان است که اول از دومی برایتان می‌نویسم:
این هفت کودک واقعی‌اند! یعنی نویسنده واقعاً با هفت کودک از این هفت کشور مکاتبه کرده و از آن‌ها خواسته که یک روز از زندگی‌شان را با عکس و کلمه برایش تعریف کنند. و بعد عکس و کلمه‌های آن‌ها را به این چیزی تبدیل کرده که پیش روی ماست. در آخرین صفحه، تصویر واقعی هر هفت خانواده آمده و می‌توانیم «کیان از ایران» را با پدر و مادر و برادر کوچکترش ببینیم که مثل هزار بچهٔ ایرانی دیگری است که می‌شناسیم و دیده‌ایم. 

و شگفتی دیگر -شگفتی اول- قبل از عکس واقعی بچه‌ها آمده. آخرین پرده از روز بلندی که این هفت کودک سپری کرده‌اند مثل صفحات قبل، یک صفحهٔ هفت قسمتی نیست. آسمان گسترده و وسیعی است که این آدم‌ها با همهٔ تفاوت‌هایشان همه زیر همان می‌خوابند! آسمانی که همه‌جا همان رنگ است و هیچ فرقی بین آدم‌های رنگ‌رنگی که آن پایین خوابیده‌اند نمی‌گذارد...
          با این کتاب به یک روز از زندگی هفت کودک از هفت گوشۀ دنیا سفر کنید. کودکانی از هند، ژاپن، اوگاندا، پرو، روسیه، ایتالیا و ایران خودمان (چه اشکال دارد به ایران هم سفر کنید؟ نمی خواهید یک تُک پا تشریف ببرید گرگان؟😉)
آنانیا، کِی، دافینه، ریبالدو، الِگ، رومئو و کیان. خانواده‌شان چندتا عضو دارد و چه شکلی است؟ چه لباس‌هایی می‌پوشند؟ صبحانه و ناهار و شام چی می‌خورند؟ کجا درس می‌خوانند؟ با چه وسیله‌ای به مدرسه می‌روند و از آن برمی‌گردند؟ بعدازظهرها چه کار می‌کنند؟ کدام کارهای خانه به عهده‌شان است؟ شب‌ها روی چی می‌خوابند؟

نویسندهٔ باحال این کتاب تمام این جزئیات را در صفحات هفت قسمتی‌اش به تصویر کشیده و تصاویری پایان‌ناپذیر آفریده که می‌توانید با بچه‌های سه تا صدوسه‌سال!!! بکاویدشان و هربار نکتهٔ تازه‌ای از دلشان دربیاورید. داده‌های جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی‌ای که این کتاب در اختیارتان می‌گذارد می‌تواند گفتگوهای پرباری را بین شما و بچه‌ها دربارهٔ تنوع زندگی‌های مردم جهان رقم بزند و پرسش‌های تازه‌ای طرح کند که پیش از دیدن این تصاویر و دانستن آن اطلاعات، ممکن نبود به ذهنتان برسند.

در پایان کتاب دوتا شگفتی در انتظار خوانندگان است که اول از دومی برایتان می‌نویسم:
این هفت کودک واقعی‌اند! یعنی نویسنده واقعاً با هفت کودک از این هفت کشور مکاتبه کرده و از آن‌ها خواسته که یک روز از زندگی‌شان را با عکس و کلمه برایش تعریف کنند. و بعد عکس و کلمه‌های آن‌ها را به این چیزی تبدیل کرده که پیش روی ماست. در آخرین صفحه، تصویر واقعی هر هفت خانواده آمده و می‌توانیم «کیان از ایران» را با پدر و مادر و برادر کوچکترش ببینیم که مثل هزار بچهٔ ایرانی دیگری است که می‌شناسیم و دیده‌ایم. 

و شگفتی دیگر -شگفتی اول- قبل از عکس واقعی بچه‌ها آمده. آخرین پرده از روز بلندی که این هفت کودک سپری کرده‌اند مثل صفحات قبل، یک صفحهٔ هفت قسمتی نیست. آسمان گسترده و وسیعی است که این آدم‌ها با همهٔ تفاوت‌هایشان همه زیر همان می‌خوابند! آسمانی که همه‌جا همان رنگ است و هیچ فرقی بین آدم‌های رنگ‌رنگی که آن پایین خوابیده‌اند نمی‌گذارد...


        

74

ده بچه زنگی

10

زندگی شبیه باد است: کودکان و مفهوم زندگی

6

شبح اپرا
آن روز، به قصد گرفتن کتابی به کتابخانه رفته بودم اما کتابی که می‌خواستم آنجا نبود. گفتم دستِ خالی برنگردم. میان قفسه‌ها گشتم و چشمم به شبح اپرا افتاد. خلاصه‌‌ی آن را خواندم و برایم جالب آمد. به خانه که بازگشتم به محض خواندن مقدمه‌اش، کتاب را بستم و تصمیم گرفتم تا آخر هفته به کتابخانه برش گردانم، چون با آن ارتباط نگرفته بودم. سه روز بعد، در اینستاگرام برشی از سریال شهرزاد را دیدم که شهرزاد به قباد می‌گفت: شبیه شبح اپرا شده‌ای! با خودم گفتم بهتر نیست به این کتاب فرصت دیگری دهم؟ پس چند صفحه دیگر هم خواندم و داستان، چنان مرا به خواندنِ خود واداشت که به ندرت آن را بر زمین گذاشتم. شخصیت اریک یا همان شبح اپرا مرا گرفته بود، همان مرد نابغه اما جنایت‌کار، با آن صدای سحرآمیز زمینی و آسمانی، که به قول راوی شاید اگر چهره‌ای عادی داشت شریف‌ترینِ مردم می‌شد. همان مرد سیه‌پوشی که به گفته‌ی خود برای خوب بودن فقط به محبت _محبت  کریسیتن_ نیاز داشت و پس از دریافت ترحم‌برانگیزترین مهر از جانب او، ثابت کرد که می‌توانست انسانِ دیگری باشد.
این کتاب را بسیار دوست داشتم و پسندیدم.
          آن روز، به قصد گرفتن کتابی به کتابخانه رفته بودم اما کتابی که می‌خواستم آنجا نبود. گفتم دستِ خالی برنگردم. میان قفسه‌ها گشتم و چشمم به شبح اپرا افتاد. خلاصه‌‌ی آن را خواندم و برایم جالب آمد. به خانه که بازگشتم به محض خواندن مقدمه‌اش، کتاب را بستم و تصمیم گرفتم تا آخر هفته به کتابخانه برش گردانم، چون با آن ارتباط نگرفته بودم. سه روز بعد، در اینستاگرام برشی از سریال شهرزاد را دیدم که شهرزاد به قباد می‌گفت: شبیه شبح اپرا شده‌ای! با خودم گفتم بهتر نیست به این کتاب فرصت دیگری دهم؟ پس چند صفحه دیگر هم خواندم و داستان، چنان مرا به خواندنِ خود واداشت که به ندرت آن را بر زمین گذاشتم. شخصیت اریک یا همان شبح اپرا مرا گرفته بود، همان مرد نابغه اما جنایت‌کار، با آن صدای سحرآمیز زمینی و آسمانی، که به قول راوی شاید اگر چهره‌ای عادی داشت شریف‌ترینِ مردم می‌شد. همان مرد سیه‌پوشی که به گفته‌ی خود برای خوب بودن فقط به محبت _محبت  کریسیتن_ نیاز داشت و پس از دریافت ترحم‌برانگیزترین مهر از جانب او، ثابت کرد که می‌توانست انسانِ دیگری باشد.
این کتاب را بسیار دوست داشتم و پسندیدم.
        

37

صبح بخیر همسایه

6