اول از همه بگویم کتابی است مناسب گروه سنی خیلی بزرگسال و ترجیحا متاهل که مسائل و دغدغههای یک دوتا از شخصیت های اصلی را بهتر درک کنند. به درد نوجوان اصلا نمیخورد. همینجوری هم کلی سانسور شده. راستش کمی هم فضای کتاب فمینیستی است. البته با توجه به تاریخ و دههای که کتاب روایتگر آن هست منطقی به نظر میرسد.
راستش تاحالا به جز یکبار،جوجو مویز نخوانده بودم. به نظرم داستانهایش سطح پایین بود اما این کتاب را تا حدی دوست داشتم. تصویری که از مارجری یکی از شخصیتهای اصلی میداد، به جز حاشیههای تاحدودی فمینیستیاش، تصویر زنی قوی، بااراده و شجاع بود که گذشتهی تلخ و بدنام خانوادهاش روی او سایه انداخته. این دختر تلاش میکرد فارغ از آن حرفها در مسیری که به آن اعتقاد داشت، برود. پخش کتاب و آگاهی بین همه مخصوصا خانوادههای دورافتاده و ضعیفتر منطقه. کتابها مثل ستارههایی در کلبه های تاریک و دخمهمانند آنها میدرخشند و کمکشان میکنند تا برای نجات خودشان از آن وضعیت و از زیر سلطه بودن صاحبان پولدار معدن، بیرون بیایند. شخصیت دیگر، آلیس هست دختری درظاهر بیدست و پا، با یک آمریکایی ازدواج میکند و از انگلیس میآید و در شهر شوهرش گرفتار میشود. آلیس برای رهایی و نجات زندگی، خودش و روحش میجنگد. و میشود کتابرسانی از کتابخانه محلی. زنان کتابدار این کتاب، همان ستارهبخشها هستند.