خشم و هیاهو
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
12
خواندهام
161
خواهم خواند
149
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
: ویلیام فالکنر میگوید : "خشم و هیاهو" از یک تصویر ذهنی شروع شد. زمانی که شکل نمادین داشت متوجهش نبودم.تصور دخترکی با شلوار گلی روی درخت هلو بود،که از پنجرهای میتوانست مراسم تدفین مادربزرگش را ببیند و مشاهداتش را برای برادرش،که پایین درخت ایستاده است،تعریف کند.زمانی که توضیح دادم آنها،که هستند و چه میکنند،فهمیدم غیرممکن است بشود همه آنها را در یک داستان کوتاه بیاورم و باید تبدیل به یک کتاب شود.شروع کردم داستان را از چشم دخترکی کلهشق تعریف کردن،چون حس کردم تاثیرگذارتر خواهد بود اگر داستان از دید کسی روایت شود، ک میداند چه اتفاقی میافتد ولی از چرایی ماجراها خبر ندارد. سعی کردم دوباره تعریفش کنم،همان قصه را از دید برادری دیگر. باز هم خودش نشد.برای سومین بار داستان را از زبان برادر سوم روایت کردم.هنوز هم آنطور که باید باشد نبود.تلاش کردم تکه ها را کنار هم قرار دهم،خودم راوی شوم و جاهای خالی را پر کنم. این کار را کردم تا خودم هم به آرامش برسم/منبع :پارسینه