حیف! یک عالمه حیف که این تصویرسازیهای زیبا این قدر بیرنگ و رو چاپ شدند. کتاب را به خاطر تصویرسازش خریدم و تقریباً هر بار از تماشای آثار یگانه یعقوبنژاد ذوقمرگ میشوم این قدر که قلم زیبایی دارد و همهچیز در تصویرهای سادهاش هم رنگوبویی جادویی دارد. تقریباً تمام صفحات حرض خوردم که این زحمتها نتوانسته به خوبی چاپ شود و همهچیز هالهای از رنگ خاکستری گرفته. کتاب کمی پیچیده است چون دارد دوتا روایت را با هم پیش میبرد و اتفاقاً نخی که آنها را بهم وصل میکند و به ما میگوید که ماجرا چیست تصویرسازی است. خود قصه هم بانمک و باحال است. ای کاش کمی فانتزیاش بیشتر بود و دوباره حسوحال کانونی داشت. یک جور تلخی و بدبختی که شاید هم من ناخودآگاه هر کتابی از کانون میخوانم میگیرم. کتاب از آن تجربههایی است که اگر فرزند کتابخوانی داریم با کمی کلنجار و وقت گذاشتن میتواند تبدیل به تجربهای دلچسب برای خوانش باشد.
و یک بار دیگر فحش و فضاحتم را بر این چاپ بد کانون بفرستم که آدم را دق میدهد.