یادداشت های زیر زمینی

یادداشت های زیر زمینی

یادداشت های زیر زمینی

4.1
107 نفر |
28 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

212

خواهم خواند

172

کتاب یادداشت های زیرزمینی، رمانی نوشته ی فئودور داستایفسکی است که اولین بار در سال 1864 وارد بازار نشر شد. تحول برانگیزترین رمان داستایفسکی، مرز میان داستان در قرن نوزدهم و بیستم، و شیوه ی نگرش به خود در هر یک از این دو سده را تعیین می کند. راوی بی نام و نشان این داستان که یکی از جالب توجه ترین شخصیت ها در ادبیات است، قبلا شغلی دولتی داشته اما اکنون از زندگی عادی فاصله گرفته و زیستی زیرزمینی را برای خود برگزیده است. او با فاصله گرفتن از جامعه و روند معمولی زندگی انسان ها، داستانی پراحساس، گزنده و خودمتناقض را روایت می کند که هجومی همه جانبه به آرمان گرایی های اجتماعی، و گواهی بر سرشت اساسا غیرمنطقی انسان است. کتاب یادداشت های زیرزمینی، بدون تردید یکی از برترین آثار استاد بزرگ ادبیات، فئودور داستایفسکی است.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به یادداشت های زیر زمینی

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به یادداشت های زیر زمینی

بادبادک بازآتش بدون دودجای خالی سلوچ

اطلاعیه یک نفر گم شده است

7 کتاب

اگر چند سال پیش به من میگفتن کتاب ها جادویی هستند باور نمیکردم اما الان خودم جزوه کسانی هستم که با قدرت و با صدای بلند میگم کتاب ها جادویی هستند تاحالا شده موقع خوندن یه کتاب باشد و یه لحظه به خودتون بیاد و یک لحظه دور و بر خودتون را نگاه کنید بگید من کجام ؟ یا شاید از این حرفا میدونید نمیتونم درست اون حس را توصیف کنم باید فقط حسش کرده باشی تا بفهمی و از همه سخت تر و بد تره زمانی هست که وقتی به خودت میای که دیگه هیچ کلمه ای روی کتاب نیست و این خبر آور یه افسردگی یک هفته ای (شاید بیشتر و شاید کمتر ) است من که واقعا بعد از این حس تا یک هفته نمیتونم یه کتاب جدید بخونم شاید مسخره باشه ولی چند تا صفحه قبل از پایان کتابی که دارم میخونم و خیلی دوسش دارم را علامت میزنم تا اگر غرق شدم به خودم بیام من با کتابم هام بزرگ ترین سفر های را کردم با چشمای خودم شاهد اتفاق های بزرگ بودم شاهد حس کردن سرما در اوج گرما شاهد قدم زدن توی نیویورک در حالی که در تختم دراز کشیده بودم شاهد لمس کردن قطرات باران روی صورتم در حالی که زیر سایه بانی در خشک ترین قسمت دنیا نشسته بودم خلاصه این لیست کتاب هایی هست که تکیه ای بزرگ از روح من درونشان جا مانده (من هرچقدر که کتاب بخونم جایگاه این کتاب ها در قلبم یه چیز دیگه است ) همیشه حسم نسبت به کتاب هام این بود که نگین قدیمه را بازسازی میکنه و یه ادم بهتره را میسازه تکیه از نگین قبلی جا می مونه و یک نگین جدید ساخته میشه حالا بعضی کتاب ها بیشتر وبعضی کتاب ها کمتر شما چی ؟ شما توی کدوم کتاب ها گم شده اید؟

128

پست‌های مرتبط به یادداشت های زیر زمینی

یادداشت‌های مرتبط به یادداشت های زیر زمینی

          «یادداشت های زیر زمینی» اثر فئودور داستایوفسکی، یک رمان معمولی نیست،کتاب از‌ دو قسمت تشکیل شده که بخش اولش حتی داستان نیست!
در بخش‌اول‌این اثر که از‌ پر بحث ترین آثار داستایوفسکی به‌شمار می‌رود نویسنده به بررسی و تحلیل‌‌ گونه ای‌از روشنفکران عصر خود می‌پردازد و به‌شدت از متد فکری انها انتقاد می کند(شبیه کاری که جلال آل احمد در یک از کتاب هایش انجام داد)،در بخش دوم با دو‌ ماجرا مواجه می شویم، در اینجاست که با ناقهرمان قصه که فردی به غایت روان پریش و اهل تعقل و تحلیل و مضطرب می باشد آشنا می شویم. گزاره های متناقض و تصمیم گیری های در لحظه و فوران احساسات ژرف و خشم و عصیان ناگهانی او به بهترین شکل ممکن روی‌اعصاب خواننده راه می رود! و من را به یاد قهرمان داستان «ناطور دشت» انداخت.
اینکه‌اخلاق چیست؟مبدا آن چیست؟‌مروت،شهامت،تواضع،احترام‌به خود در شرایط مختلف زندگی چه معنا و مفهومی می یابند و عقلانیت کجا کارکرد مناسب خود را دارد؟ شاید از مهمترین دغدغه های فکری نویسنده برای خلق این اثر بوده است.
شخصیت عاقل و اهل فکر داستان که براحتی در مواجهه با یک‌دختر هرزه تمام شخصیتش را می بازد و خود راحقیر تر از آن دختر می یابد‌و تمام ظرافت ادبی و زیبا شناسی و تفکرش را که پوششی برای فراموش کردن نقایص ذاتی خود قرار داده بود به یکباره بی معنا می بیند.
تا‌ قعر موجودیت سقوط کردن و شکست خوردن و عیان دیدن روح خود و بزنتافتن این برهنگی‌شخصیتی و همانندی اش را با دیگران ،همانا و اذیت شدن ذهن مخاطب از این بی‌قراری ها همان. 
پ: مطالعه این‌اثر ژرف را به همه توصیه نمی‌کنم،مخصوصا اگر نمی‌خواهید پس از مطالعه آن حالتان خراب شود!
پ۲:‌ترجمه و‌اطلاعات خوبی که با همت اقای آتش برآب ‌در اختیار خواننده قرار میگیرد،در نزدیک شدن مخاطب به دوران نگاشته شدن این اثر کمک شایانی می کند.
        

4

          من ترجمه حمیدرضا آتش برآب را خواندم...

🔅 سوژه بسیاری از داستان‌های داستایفسکی، «انسانِ زیادی» است! یک انسان طفیلی، بی‌هویت، پا در هوا، ابری و متوهم، بریده از ریشه، بریده از وحدت و دل‌بسته به کثرت، ناکام، سرخورده، بی‌عمل، منفعل، ترسان از رویارویی با واقعیت، ملول، و در یک کلام، انسانِ مدرن!

🔅 «یادداشت‌های زیرزمینی» شاهکار دیگری از داستایفسکی است که نتیجه‌ی نهایی بریدن از «ریشه» و «خودبنیادشدن انسان» را به نمایش می‌گذارد. داستانی که در آن، تمامی اشکال رنج و عذابِ حاصل از بی‌ثباتی اخلاقی و چهره‌ی کریه و بی‌رتوش انسان مدرن به خودش نمایش داده می‌شود. با این اوصاف، طبیعی است برخی‌ها از «یادداشت‌ها» خوششان نیاید! خواننده‌‌ی مدرنیته‌زده‌ای که همیشه از مواجهه با حقیقت پوچی، ملال و بی‌خبری‌اش فراری بوده، بدیهی است که از حرف‌های عمیق داستایفسکی و شوک‌ها و تکانه‌های حیرت‌آور او آزرده‌خاطر شود؛ چرا که داستایفسکی اعماق اندیشه او را روی میز گذاشته و در برابر چشمانش شرحه شرحه می‌کند! بدیهی است که وقتی تشبیه انسان مدرن به «حباب صابونی در هوا» را بشنود، یاد خودش بیفتد. بدیهی است وقتی بخواند «آدم خودش برای خودش ماجرا می‌تراشد که قدری خوش باشد و حوصله‌اش سر نرود» یاد تهی‌بودن زندگانی‌اش از معنا و سرگرمی‌زدگی‌‌هایش بیفتد. انسان مدرنی که در برابر مواجهه با تناقضات رفتاری و اندیشه‌ای خویش محافظه‌کار است، در این کتاب یقیناً از داستایفسکی خواهد ترسید. در یک کلام، داستایفسکی در این کتاب بنیادهای تفکر مدرن غرب را به توبره می‌کشد.

🔅یادداشت‌های قهرمان زیرزمینی ما، صراحتاً در نقد بنیان‌های اندیشه مدرن است و شرح و تفصیلش در کپشنَک‌های اینستا نمی‌گنجد. بخش اول کتاب، ممکن است برای داستان‌خوان‌‌ها کمی حوصله‌سربر باشد لکن یقینا برای اهل اندیشه یک شاهکار تکان‌دهنده است. بخش دوم، داستانی است در تکمیل بخش اول. داستانی که شخصیت رویاپرداز «شب‌های روشن» را می‌توان در آن پیدا کرد و «سونیا»ی جنایت و مکافات را در «لیزا» یافت! داستایفسکی در تمام داستان‌ها سر نخی از ابعاد وجودی خود به‌جای می‌گذارد؛ انگار که دارد فریاد می‌زند لعنتی‌ها تمام این‌ها خودِ منم! این‌ها سرگذشت من است!

🔅 فصل دوم کتاب، طوری شخصیت‌ها را از عرش به فرش می‌کشد و بالا پایین می‌کند که تا بخواهی شخصیتی را قضاوت کنی، زبانت لال شود! چنان تو را در میان کلمات به رقص وا می‌دارد که از شدت شور و شعف کتاب را ببندی، بلند شوی و حرارت مغزت را فریاد بزنی و به احترام این قلم، این هنر و این اندیشه، ساعت‌ها کف بزنی و اشک بریزی و رشک ببری!
        

6

آرتا

1402/11/20

          داستان‌های داستایوسکی تب‌آلودند؛ این بهترین واژه برای توصیف آن‌هاست. در یک لحظه شخصیت‌ها از خودبی‌خود شده و از پوسته‌ی شناخته‌شده در جامعه‌ی خود بیرون آمده و در نطقی بلندبالا و پرخروش، حقایقی درهم‌پیچیده دفن‌شده از روح و شخصیت خود را افشا می‌کنند.

یادداشت‌های زیرزمینی، نمونه کوتاه و جامعی از این ساختار است. شخصیت اصلی، از انسان‌های پیرامونش بسیار نفرت دارد. وی که همچنان بنابر طبیعت غریزی انسان موجودی اجتماعی است، تلاش‌هایی برای ارضای این غریزه‌ی خود می‌کند و در اثنای این تلاش و موفق‌نشدن، بدتر و بدتر در انسان‌ستیزی فرو می‌رود. هرچه بیشتر اضطراب موقعیتش باعث می‌شود در ارتباط با دیگران -که باور دارد قطعاً از او کِه‌ترند- شکست بخورد، بیشتر به آن‌ها تنفر می‌ورزد.

نسخه‌ای که من از این کتاب در دست دارم، ترجمه‌ی شیوایی از حميدرضا آتش‌برآب همراه با چهارده تفسیر است. برداشت خودم از کتاب رو پس از خوندن تفسیر‌ها، به این برداشت نخستین اضافه خواهم کرد:)

        

1

          «یادداشت‌های زیرزمینی» در دو فصل «زیرزمین» و «از برف نمناک» نوشته شده است. راویِ داستان فردی است که آگاهی بیشتر او نسبت به دیگران، او را از جامعۀ خود بیگانه کرده و به انزوایی طولانی در پناهگاه خویش یعنی زیرزمین کشانده است. فصل اول کتاب، دردِدل‌ها و اعتراف‌های اوست در مقابل خوانندگانش و فصل دوم، روایتی از گذشته‌اش که نشان می‌دهد محتوای فصل اول و آنچه او دربارۀ خودش می‌پندارد، از چه‌چیزهایی نشئت می‌گیرد. 
راویِ داستایفسکی با وجود اینکه فردی منزوی است، اما پُرحرفی می‌کند؛ اتفاقی که خودش هم بارها به آن اشاره کرده و این پیام را به خواننده منتقل می‌کند که «سر رفتن حوصله‌ات» یا «گیج‌شدنت» اصلاً برایم مهم نیست؛ باید حرف‌هایم را بشنوی. البته که این پُرحرفی با شخصیت داستان تناقض ندارد و اتفاقاً بخش مهمی از اوست. راوی داستان سال‌هاست که به گوشۀ زیرزمین خزیده و حالا وقت آن است که هرچه دل تنگش می‌خواهد، بگوید. راوی حرف‌های زیادی برای گفتن دارد اما تاکنون گوشِ شنوای آن را پیدا نکرده بوده است. 
زبان داستایوفسکی در «یادداشت‌های زیرزمینی» براساس همین وجه از شخصیت راوی ساخته شده و شکل گرفته است. زبانی که به‌اعتقاد برخی حوصله‌سربر اما به‌عقیدۀ من جذاب‌ترین بخش کتاب است. زبان روایت بی‌تکلّف است اما سخت؛ آسان است اما باتکلّف. بگذارید این‌طور بگویم؛ چون راحت حرف می‌زند و خودش را بی‌سیاست‌ورزی یا سخن‌وری به خواننده عرضه می‌کند و تمایل دارد هرآنچه در ذهنش است را برایمان بازگو کند، بخش متناقض و گُنگ ذهنش را هم به زبان می‌آورد. در نتیجه، زبانش نه سخت است نه آسان؛ یا هم سخت است، هم آسان. 
برای اینکه بهتر متوجه این سختی و آسانی توأمان بشوید، به این تصویر فکر کنید. از همان صفحۀ اول کتاب، داستایفسکی در یک بار یا کافه روبه‌رویتان نشسته، سیگاری در دست دارد و یک نوشیدنی جلویش است. خسته و بی‌حال، برایتان حرف می‌زند. گاهی هم با خودش چیزهایی زمزمه می‌کند که اگرچه برایتان کنجکاوکننده است، متوجه آن نمی‌شوید. 
«یادداشت‌های زیرزمینی» داستایفسکی را باید با حوصله بخوانید. باید خودتان را در همان کافه روبه‌روی داستایفسکی تصور کنید و خوب به حرف‌هایش گوش کنید. آن‌وقت شاید زمزمه‌های زیرلبی‌اش را هم متوجه شوید.
        

20

          نمی‌دونم ترتیب چینش دو داستان بر چه مبنایی بوده، اگر بنا بر انتخاب خودم می‌بود ابتدا "شب‌های روشن" رو می‌ذاشتم و بعد "یادداشت‌های زیر زمین".
یادداشت‌های زیر زمین سطحش به مراتب از داستان دیگه بالاتره، می‌شد در انتهای داستان گزیده‌ای از نقدها رو هم کنارش چاپ کرد.
به ظاهر هر دو داستان از انزوای شخص در جامعه و بریدگی و ناامیدی نسبت به مناسبت‌های اجتماعی رایج می‌گه ولی در یادداشت‌های زیر زمین، این انزوا به گسست انجامیده و فرد حتی اگر هم بخواد دیگه نمی‌تونه رشته‌های پاره رو ترمیم کنه.
"من آدم مریضی هستم، آدمی کینه‌توز، شرور و بدعنق"، این خط اول حاکی از شخصیت ضدقهرمان داستان داره ولی در ادامه در می‌یابیم که مریضی، کینه‌توزی، شرارت و بدعنقی او با توصیفات رایج یا درک عرفی جامعه لزوما یکسان نیست؛ شاید چون هر فرد با معنای مخصوص خودش در زیستن غوطه‌وره و خود زیستن به ذات پوچ است و فاقد معنا، پس هر دست و پا زدنی شاید رفتن بیشتر در منجلاب پوچی باشه و نه رهایی از بندها و آزادی!
        

0

          یادداشت های زیرزمین راجع به مردی چهل ساله هست که از همه بریده و در کنج زیرزمینی در تنهایی برای خودش مینویسه. کتاب دو بخش داره، بخش اول یه شبه سخنرانی هست که با توضیح مختصری از خودش و بیماریهاش شروع میشه و بعد میگه با اینکه احترام زیادی برای اطبا قائل هستم اما حاضر نیستم خودم رو دست اونا بسپارم که شاید داره اشاره ای به بیماری های روحی هم میکنه. در این بخش بیشتر خطابه در مورد انسانها و رفتارهای اونهاست. انسانها رو به دو قسمت انسانهای عادی که لزوما معنای خوبی نداره و غیر عادی تقسیم میکنه. آدمهای عادی که به عقل احساس خودشون زیادی مطمئن هستند. در جای دیگه ای میگه اینکه انسانها همیشه در جهت منافع و مصالح خودشون قدم بر میدارن غلطه و مثالهای جالبی هم در موردش میاره.ه
 در بخش دوم با خاطراتی از دوران جوانی این مرد روبرو هستیم که میشه رد پای اون گوشه گیری و بیماری های قسمت اول رو اینجا مشاهده کرد. از رابطه با اطرافیان و دوستان تا موضوع عشقی که در نهایت منجر به شکل گیری مرد داستان ما شده. بررسی روانشناسانه و جامعه شناسانه اثر قاعدتا از توان من خارجه اما به عنوان یک خواننده معمولی حرف های جالبی برای من در این کتاب هست. بخش اول به خاطر تک گویی بدون داستان ممکنه کمی خسته کننده باشه اما بخش دوم خوبه. ستاره دادن به این کتاب واقعا برام سخته و نمیتونم با خودم کنار بیام 4 بدم یا 3 لذا شما 3.5 در نظر بگیرید.ه
        

0