معرفی کتاب یادداشت های زیرزمین و شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی مترجم پرویز شهدی

یادداشت های زیرزمین و شب های روشن

یادداشت های زیرزمین و شب های روشن

4.0
279 نفر |
69 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

64

خوانده‌ام

564

خواهم خواند

487

شابک
9789644530395
تعداد صفحات
258
تاریخ انتشار
1398/2/7

توضیحات

        داستایفسکی کتاب «شبهای روشن» را در سال 1847 نوشت، یعنی در بیست و شش سالگی، زمانی که هر جوانی بنا به مقتضیات سنی اش در عالم رویاها و خیال پردازی ها به سر می برد و کتاب «یادداشت های زیرزمین» را در سال 1864، یعنی در سن پختگی و پس از سرد و گرم چشیدن های بسیار، به ویژه بعد از آن همه بلایی که سرش آمد: بیماری، تهیدستی، زندان، تبعید و خیلی دردسرها و مشکل های دیگر.
مترجم فرانسوی به ویژه این دو داستان را با هم آورده و آنها را به دو شیار عمیق و ناهموار در جاده زندگی داستایفسکی تشبیه کرده است، دو شیاری که در عین متضاد بودن، نقش شان یکی است و هر دو به یک جا ختم می شوند. نویسنده در «شب های روشن» امید را در دل خواننده می پروراند، آن هم با شخصیتی منزوی و تنها که هیچ دوستی و عاطفی با کسی ندارد. اما این امید به مویی بند است و خواننده در حالت تعلیق زمانی که گمان می کند گل امید می رود که شکوفا شود، رشته پاره می شود و جز یاس و نومیدی چیزی برایش باقی نمی ماند. در «یادداشت های زیرزمین» که بسیاری از داستایفسکی شناسان آن را کلید درک همه آثارش می دانند، نویسنده یعنی راوی دیگر جوان نیست، چهل ساله است، آنقدر بلاها سرش آمده که آدم تعجب می کند چه گونه دوام آورده و زنده مانده است...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به یادداشت های زیرزمین و شب های روشن

نمایش همه
شهاب

شهاب

1403/12/3

بریدۀ کتاب

صفحۀ 154

عشق راز خداست و باید از چشم دیگران پنهان بماند . به هر صورتی . این طوری مقدس تر و بهتر است . بیش تر به یکدیگر احترام می گذارند و بر پایه ی احترام بسیاری چیز ها بنا می شود . اگر یک بار عاشق هم بوده اند و اگر ازدواجشان از روی عشق بوده پس چرا باید عشق از میان برود؟ نمی توان نگهش داشت ؟ به ندرت پیش می آید که نتوان چنین کرد . اگر شوهر مهربان و درست باشد چه طور می شود عشق از میان برود؟ عشقِ اول ازدواج زود می گذرد، درست است . اما بعد عشقی از راه می رسد که حتی بهتر است . روح زن و شوهر به هم نزدیک می شود . در مورد تمام کار هایشان با هم تصمیم می گیرند . هیچ رازی را از هم پنهان نمی کنند و هنگامی که بچه از راه می رسد دیگر تمام اوقات، حتی سخت ترین آن شبیه به خوشبختی است . فقط باید عاشق بود و شهامت داشت . حالا دیگر حتی کار هم خوشی به همراه می آورد . حالا حتی اگر گاهی مجبور باشی از نان خودت هم به خاطر بچه ها بزنی باز هم خوشی . چرا که بعد ها به همین دلیل عاشقت خواهند بود . پس در واقع برای خودت پس انداز می کنی . بچه ها بزرگ می شوند و تو احساس می کنی سر مشق و حامی آن هایی ، و حتی وقتی بمیری افکار و احساساتت را به همان گونه که از تو دریافت کرده اند حفظ خواهند کرد ، شکل و شمایل تو را به خود خواهند گرفت .

10

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به یادداشت های زیرزمین و شب های روشن

پست‌های مرتبط به یادداشت های زیرزمین و شب های روشن

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          «یادداشت های زیر زمینی» اثر فئودور داستایوفسکی، یک رمان معمولی نیست،کتاب از‌ دو قسمت تشکیل شده که بخش اولش حتی داستان نیست!
در بخش‌اول‌این اثر که از‌ پر بحث ترین آثار داستایوفسکی به‌شمار می‌رود نویسنده به بررسی و تحلیل‌‌ گونه ای‌از روشنفکران عصر خود می‌پردازد و به‌شدت از متد فکری انها انتقاد می کند(شبیه کاری که جلال آل احمد در یک از کتاب هایش انجام داد)،در بخش دوم با دو‌ ماجرا مواجه می شویم، در اینجاست که با ناقهرمان قصه که فردی به غایت روان پریش و اهل تعقل و تحلیل و مضطرب می باشد آشنا می شویم. گزاره های متناقض و تصمیم گیری های در لحظه و فوران احساسات ژرف و خشم و عصیان ناگهانی او به بهترین شکل ممکن روی‌اعصاب خواننده راه می رود! و من را به یاد قهرمان داستان «ناطور دشت» انداخت.
اینکه‌اخلاق چیست؟مبدا آن چیست؟‌مروت،شهامت،تواضع،احترام‌به خود در شرایط مختلف زندگی چه معنا و مفهومی می یابند و عقلانیت کجا کارکرد مناسب خود را دارد؟ شاید از مهمترین دغدغه های فکری نویسنده برای خلق این اثر بوده است.
شخصیت عاقل و اهل فکر داستان که براحتی در مواجهه با یک‌دختر هرزه تمام شخصیتش را می بازد و خود راحقیر تر از آن دختر می یابد‌و تمام ظرافت ادبی و زیبا شناسی و تفکرش را که پوششی برای فراموش کردن نقایص ذاتی خود قرار داده بود به یکباره بی معنا می بیند.
تا‌ قعر موجودیت سقوط کردن و شکست خوردن و عیان دیدن روح خود و بزنتافتن این برهنگی‌شخصیتی و همانندی اش را با دیگران ،همانا و اذیت شدن ذهن مخاطب از این بی‌قراری ها همان. 
پ: مطالعه این‌اثر ژرف را به همه توصیه نمی‌کنم،مخصوصا اگر نمی‌خواهید پس از مطالعه آن حالتان خراب شود!
پ۲:‌ترجمه و‌اطلاعات خوبی که با همت اقای آتش برآب ‌در اختیار خواننده قرار میگیرد،در نزدیک شدن مخاطب به دوران نگاشته شدن این اثر کمک شایانی می کند.
        

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          من ترجمه حمیدرضا آتش برآب را خواندم...

🔅 سوژه بسیاری از داستان‌های داستایفسکی، «انسانِ زیادی» است! یک انسان طفیلی، بی‌هویت، پا در هوا، ابری و متوهم، بریده از ریشه، بریده از وحدت و دل‌بسته به کثرت، ناکام، سرخورده، بی‌عمل، منفعل، ترسان از رویارویی با واقعیت، ملول، و در یک کلام، انسانِ مدرن!

🔅 «یادداشت‌های زیرزمینی» شاهکار دیگری از داستایفسکی است که نتیجه‌ی نهایی بریدن از «ریشه» و «خودبنیادشدن انسان» را به نمایش می‌گذارد. داستانی که در آن، تمامی اشکال رنج و عذابِ حاصل از بی‌ثباتی اخلاقی و چهره‌ی کریه و بی‌رتوش انسان مدرن به خودش نمایش داده می‌شود. با این اوصاف، طبیعی است برخی‌ها از «یادداشت‌ها» خوششان نیاید! خواننده‌‌ی مدرنیته‌زده‌ای که همیشه از مواجهه با حقیقت پوچی، ملال و بی‌خبری‌اش فراری بوده، بدیهی است که از حرف‌های عمیق داستایفسکی و شوک‌ها و تکانه‌های حیرت‌آور او آزرده‌خاطر شود؛ چرا که داستایفسکی اعماق اندیشه او را روی میز گذاشته و در برابر چشمانش شرحه شرحه می‌کند! بدیهی است که وقتی تشبیه انسان مدرن به «حباب صابونی در هوا» را بشنود، یاد خودش بیفتد. بدیهی است وقتی بخواند «آدم خودش برای خودش ماجرا می‌تراشد که قدری خوش باشد و حوصله‌اش سر نرود» یاد تهی‌بودن زندگانی‌اش از معنا و سرگرمی‌زدگی‌‌هایش بیفتد. انسان مدرنی که در برابر مواجهه با تناقضات رفتاری و اندیشه‌ای خویش محافظه‌کار است، در این کتاب یقیناً از داستایفسکی خواهد ترسید. در یک کلام، داستایفسکی در این کتاب بنیادهای تفکر مدرن غرب را به توبره می‌کشد.

🔅یادداشت‌های قهرمان زیرزمینی ما، صراحتاً در نقد بنیان‌های اندیشه مدرن است و شرح و تفصیلش در کپشنَک‌های اینستا نمی‌گنجد. بخش اول کتاب، ممکن است برای داستان‌خوان‌‌ها کمی حوصله‌سربر باشد لکن یقینا برای اهل اندیشه یک شاهکار تکان‌دهنده است. بخش دوم، داستانی است در تکمیل بخش اول. داستانی که شخصیت رویاپرداز «شب‌های روشن» را می‌توان در آن پیدا کرد و «سونیا»ی جنایت و مکافات را در «لیزا» یافت! داستایفسکی در تمام داستان‌ها سر نخی از ابعاد وجودی خود به‌جای می‌گذارد؛ انگار که دارد فریاد می‌زند لعنتی‌ها تمام این‌ها خودِ منم! این‌ها سرگذشت من است!

🔅 فصل دوم کتاب، طوری شخصیت‌ها را از عرش به فرش می‌کشد و بالا پایین می‌کند که تا بخواهی شخصیتی را قضاوت کنی، زبانت لال شود! چنان تو را در میان کلمات به رقص وا می‌دارد که از شدت شور و شعف کتاب را ببندی، بلند شوی و حرارت مغزت را فریاد بزنی و به احترام این قلم، این هنر و این اندیشه، ساعت‌ها کف بزنی و اشک بریزی و رشک ببری!
        

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          یادداشت‌های زیرزمینی – داستایفسکی – بابک شهاب
( این نوشته نظر شخصی و غیر تخصصی بنده و عاری از مطالعات لازم برای نقد و بررسی اثر است. )
داستان از زبان خود شخصیت اصلی و در سبکی وهمناک درباره زندگی، رخداد ها و اندیشه های این فرد غیرعادی روایت میشود. این شخصیت عجیب در بخش اول بصورت مونولوگ‌وار به بیان اندیشه هایش میپردازد که در این اندیشه ها به دنبال پاسخی برای رنج ها و دلیل هستی‌اش هست. خواندن این بخش اول براستی بسیار سخت و مانند یک رساله فلسفی میباشد. در بخش دوم رخداد های اصلی ای که محصولشان این اندیشه ها بوده را بازگو میکند. در ظاهر ما با یک شکواییه و روایتی دردناک و غر امیز روبرو هستیم، اما در باطن ما با یک ضد روشنفکری زمانه روبرو میشویم. در این اثر داستایفسکی از اندیشه های ترقی خواهانه اش کناره جسته و صادقانه و شجاعانه تمام این اندیشه ها را هیچ میشمارد. و در جایی نقل به مضمون میکنم که میگوید حاضرم تمام اندیشه های مترقیانه و جهان را اب ببرد ولی ارامشم در هنگام خوردن چای حفظ شود. پس همانطور که روس ها همیشه به نقد اجتماعی معروف بوده اند، در این اثر هم ما با یک روشنفکر و مسئولیت هایش در قبال جامعه روبرو هستیم. 
با ترجمه بابک شهاب خواندم و لذت بردم. 
زروان ( علی رستمی شاهراجی )
        

0

سارا 🦋

سارا 🦋

1402/5/23

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بچه‌ها این بار حرفای زیادی برای گفتن دارم :)
توی بخش اول راوی ذهن ما رو با استدلال‌های جالبی درگیر یه سری از ابعادِ وجودیِ انسان می‌کنه. این که مهم‌ترین عامل برای تصمیم‌گیری، مصلحتش نیست بلکه میل و اراده و اختیار ماست!
و واقعا هم بیراه نمی‌گه! بهش که فکر کنیم می‌بینیم خیلی اوقات کاری رو که کاملا به غیرمنطقی بودنش آگاه بودیم انجام دادیم تا فقط بگیم ما حضور داریم و این اراده ماست که کار رو پیش می‌بره.
و یا مثلا از روی عشق و دوست داشتن فداکاری‌هایی کردیم که برای ما هیچ منفعتی نداشته و دلیلش صرفا میل خودمون به انجام اون کار بوده.
و بعد می‌گه چنین خصوصیتی در انسان (میل و اراده و اختیارش) رو نمی‌شه با عقل و منطق محدود کرد به این که همیشه در جهت مصلحت و قوانین پیش بره.
حالا توی بخش دوم کتاب قسمتی از زندگی راوی رو می‌بینیم که دقیقا منعکس کننده تمام حرف‌هایی هست که توش بخش اول بهمون گفته.
باید بگم این اثر مثل شیاطین (جن‌زدگان) از نظر معنی و مفهوم خیلی گسترده هست و جزئیاتش رو توی نقدهایی که روی کتاب نوشته شده می‌تونید بخونید که من از تکرارشون صرف نظر می‌کنم.
اما چیزی که جالب بود شباهت‌های متعدد این کتاب با آثار موخر اون هست مثل شیاطین و جنایت و مکافات و ...
شاید برای همین هست که می‌گن این کتاب پایه تمام آثار بزرگ بعدی داستایفسکیه. هرچی از موشکافانه بودن این اثر و نفوذش به روح و روان آدمیزاد بگم کم گفتم :)
اما درباره ترجمه!
من قبلا گارد شدیدی نسبت به حمیدرضا آتش‌برآب داشتم. چون بنا به سلیقه خودم دوست داشتم آثار کلاسیک به همون شکل ترجمه بشن و از امروزی سازی کتاب پرهیز شه.
وقتی این کتاب رو خوندم دیدم نه! این مسئله تنها فاکتور برای انتخاب ترجمه کتاب نیست. جناب آتش‌برآب نقدهای بسیار خوبی به کتاب اضافه کردن که کمک کرد بهتر درکش کنم. پس چیزی که این ترجمه رو با این که طبق سلیقه من نبود برام با ارزش کرد اطلاعات مترجم از جزئیات کتاب و سبک نگارش نویسنده بود.
امیدوارم این متن براتون مفید بوده باشه ^^
        

33

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

آرتا

آرتا

1402/11/20

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          داستان‌های داستایوسکی تب‌آلودند؛ این بهترین واژه برای توصیف آن‌هاست. در یک لحظه شخصیت‌ها از خودبی‌خود شده و از پوسته‌ی شناخته‌شده در جامعه‌ی خود بیرون آمده و در نطقی بلندبالا و پرخروش، حقایقی درهم‌پیچیده دفن‌شده از روح و شخصیت خود را افشا می‌کنند.

یادداشت‌های زیرزمینی، نمونه کوتاه و جامعی از این ساختار است. شخصیت اصلی، از انسان‌های پیرامونش بسیار نفرت دارد. وی که همچنان بنابر طبیعت غریزی انسان موجودی اجتماعی است، تلاش‌هایی برای ارضای این غریزه‌ی خود می‌کند و در اثنای این تلاش و موفق‌نشدن، بدتر و بدتر در انسان‌ستیزی فرو می‌رود. هرچه بیشتر اضطراب موقعیتش باعث می‌شود در ارتباط با دیگران -که باور دارد قطعاً از او کِه‌ترند- شکست بخورد، بیشتر به آن‌ها تنفر می‌ورزد.

نسخه‌ای که من از این کتاب در دست دارم، ترجمه‌ی شیوایی از حميدرضا آتش‌برآب همراه با چهارده تفسیر است. برداشت خودم از کتاب رو پس از خوندن تفسیر‌ها، به این برداشت نخستین اضافه خواهم کرد:)

        

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          یاداشت‌های زیرزمینی اثری است عجیب. بیشتر بذر است تا میوه. درست همان طور که می‌گویند است: سرآغازی برای تمام شاهکارهایی که قرار است فئودور خلق کند. بذر آشفته تمام میوه‌هاییست که قرار است ادب دوستان جهان طعمش را زیر دندان حس کنند:
۱. انسانی آواره میان خیر و شر
۲. دختری به نام لیزا
۳. و خدایی که در این نزدیکی است
نویسنده درست همان  "ابلهی" است با سری مالامال از حرف، اما مجبور است آنها را با حود به دیار دگر ببرد، که در وصف نگنجد...
داستایوفسکی انسان‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند:
اول آدم‌های احمقی که سریع در هر موقعیت تصمیمی عاقلانه می‌گیرند و مثل یک گاو وحشی هر مانعی را می‌شکنند تا به دیوار بربخورد.
و دوم، آدم‌های عاقلی که عالمانه دیوار پشت هر موقیعت طلایی را می‌بینند و مثل یک موش ترسو از خیر آن می‌گذرند. حقیر می‌شود، کثیف می‌شوند و در نهایت  در به در و درمانده در لاک بی‌حاصلی خود غرق می‌شود.
پس در این تعریف آدم‌ها یا گاوند یا موش... چقدر تلخ که آدم ته دلش می‌گوید، خیلی بی راه هم نمی‌گوید.
        

27

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

«آدمیزاد ف
          «آدمیزاد فقط بردهٔ خواستهٔ خودش است؛ و این استقلالش را به هیچ قاعده و قانونی نمی‌فروشد. فقط هم خدا می‌داند که این خواسته و میل چیست و چه ماهیتی دارد...»

🔺یادداشت های زیرزمینی را سرآغاز آثار مهم و ماندگار داستایِفسکی می‌دانند. تمام آنچه در این داستان ساخته می‌شود، بعدتر در جنایت و مکافات و آثار بعدی او بزرگتر و کامل‌تر می‌شوند.
یادداشت ها از آن دسته آثاریست که هنگام مطالعه‌شان مدام از جملاتش سر وجد می‌آمدم و هر بار نبوغ داستایِفسکی در شخصیت پردازی و روانکاوی انسان مدرن را می‌ستودم.
🔸اینکه اسم شخصیت اصلی داستان تا انتهای کتاب فاش نمی‌شود و انتخاب روایت اول شخص، باعث می‌شود مرد زیرزمینی خود ما باشد. خود ما انسان های عصر مدرن.
در جای جای کتاب جملات، شخصیت ها و کنش هایی هست که یادآور اثر بعدی داستایِفسکی است؛ جنایت و مکافات.
تیپ شخصیتی مرد زیرزمینی در راسکولنیکاف تکمیل می‌شود و ذهن و روان انسان منزوی و خودبرتر بین برای ما تشریح می‌شود.
🔹داستایِفسکی مخاطب را پشت میزی در مقام روانپزشک می‌نشاند و شخصیت اصلی داستان را همچون بیمار روبروی ما می‌نشاند تا شرح حالش را بشنویم و به اعماق روحش نفوذ کنیم.
از نوع پوشش تا چینش اشیا، از خانواده و مدرسه تا محل کار و همکاران و... را برایمان شرح می‌دهد و ما را با ابعاد ذهن این شخصیت که چه بسا تا حد زیادی خودمان هستیم، آشنا می‌کند.
🔺حرف و نکته راجع به این کتاب بسیار زیاد است و مترجم محترم با انتخاب ۱۷ یادداشت متنوع تلاش کرده است جنبه های مختلف اخلاقی، روانی، روایی، زیبایی‌شناسی و... داستان را برای مخاطب روشن کند.

▪️یادداشت های زیرزمینی طبقه اول عمارتی است که داستایِفسکی در جهان ادبیات خلق کرد. عمارتی که عمیق ترین احساسات بشری را در خود جای داده است. 

گورکی در مورد این نابغه گفت:« داستایِفسکی، وجدان دردناک روسیه است.» اما او براستی وجدان دردناک بشریت است.
        

36