نظرها (4)

19
4

10

(0/1000)

نظرات

عالی👌

1

بعد از یادداشت هایی از خانه مردگان که هیچ وقت تمومش نکردم، به نظرم همزاد ضعیف‌ترین کار داستایفسکی بود... آخراش جذاب بود ولی نصف اول داستان رو پدرم در اومد تا خوندم!
2

2

درسته، هرچی به اواخر عمرش نزدیک‌تر میشیم داستان های عمیق‌تری نوشته.
یه ماجرایی هست که میگن وقتی تو بیست سالگی بیچارگان رو نوشته بهش گفتن که شاهکار نوشته بعد هم به طرز اغراق آمیزی از کتابش تعریف کردن و بردنش تو محفل نویسندگان. داستایفسکی بیچاره همه اون اغراق ها رو جدی گرفته و فکر کرده دیگه خیلی نویسنده بزرگیه و بعد به برادرش نامه نوشته که نمیدونی چه موفقیتی به دست آوردم و کافیه قدم بردارم تا همه جا بپیچه داستایفسکی میخواد داستان جدید بنویسه. چشم همه به منه. و بعد به خاطر این نامه و ساده لوحی بچگانش تو محفل نویسندگان تا مدت ها دستش مینداختن و لقب جوش ادبی رو بهش داده بودن.(تو چون جوشی چرکین بر چهره ادبیات شکفته‌ای) و شایعه‌ های خنده داری پخش کردن به حدی که تا پایان عمرش از اون ماجرا دلشکسته بوده.
ولی مطمئناً نمی‌دونستن روزی می‌رسه که داستایفسکی میشه یکی از دو نویسنده برتر جهان و اسمش از همه اعضای اون محفل مشهورتر میشه.
مطنئناً آثار اولیه‌اش چیز خاصی ندارن. مثلاً به نظر من شب های روشن، به زور ارزش یک بار خوندن داره. ولی خب اگر بیچارگانی نبود، هیچوقت برادران کارامازوفی هم در کار نبود. 

2

و اینکه برای من این سِیر پختگیش، چه از لحاظ نویسندگی، چه از لحاظ پختگی روحی و اخلاقی و پختگی ایمانش خیلی جذابه. 
این سِیر رو می‌شه تو کتاباش دید. مثلاً من الان جوان خام رو که میخونم، می‌بینم خیلی از سوالات که انگار تا مدت ها خوره ذهنش بودن رو تو برادران کارامازوف هم اورده و جواب داده.
یا شخصیت هاش انگار همشون تکراری‌ان و تو برادران کارامازوف به پخته ترین حالت خودشون می‌رسن. 

2