بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

آتش بدون دود: اتحاد بزرگ

آتش بدون دود: اتحاد بزرگ

آتش بدون دود: اتحاد بزرگ

4.6
89 نفر |
30 یادداشت
جلد 3

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

177

خواهم خواند

56

کتاب آتش بدون دود: اتحاد بزرگ، نویسنده نادر ابراهیمی.

یادداشت‌های مرتبط به آتش بدون دود: اتحاد بزرگ

            من در مقابل نادر ابراهیمی، فروتن و خاضعم. دستانم ، نه. روحم ، و تک تک عواطف قلبم او را چنان تشویق می‌کند که صدایش برای جهانی کر کننده است اگر همچین گوشی برای شنیدن داشته باشیم.
.
.
من از نادر ابراهیمی متشکرم که عشق به وطنم را در من چند صد برابر کرد. از او متشکرم که برایم از تاریخ، از مبارزه، از غیرت، از عشق، از عاطفه ، از انسانیت ، آنچنان سرود و نوشت که با هر کلمه‌اش مرا در دنیای مقدس تفکر و تامل غرق ساخت. که برای من هیچ دنیایی مقدس‌تر از دنیای تفکر نیست. 
.
.
خواهرم! برادرم! هم‌میهنم!
آتش بدون دود را بخوان، آتش بدون دود را زندگی کن. به اندیشه‌ات، به قلبت، رحم کن و بخوان.
.
.
.
🍃خود نادر ابراهیمی می‌گوید که ۳۰ سال طول کشید تا "آتش بدون دود" به سرانجام برسد. خودش می‌گوید که کمرش شکست تا آن را نوشت. 
درواقع ۷ کتاب است که تا پیش از این در ۳ جلد منتشر می‌شد. اما جدیدا ناشر خوش‌سلیقه آن را در ۷ جلد با طرح‌های اصیل ترکمنی روی جلد طراحی و چاپ میکند.
بخوانید و مطمئن باشید نمک گیر خواهید شد.🍃
.
.
          
            از افسانه‌ی گالان و سولماز
تا تنهایی آق اویلر
از صدای چرخ‌های گاری آلنی
تا زندگی پرشور مارال و آلنی
از زخم قلب آمان جان
تا آوای تنهایی مُلا قلیج
همچون صدای اصیل دوتار ترکمنی از دوردست صحرا 
به گوشم می‌رسد...انگار که در شبی از شب‌های بی‌انتهای صحرایی که دوستش داری ولی هرگز ندیدی‌اش،به صرف یک استکان چای در یک آلاچیق ترکمنی دعوت شده باشی و صدای تیری از دور دست‌ها،تاریخ خونین حماسه‌های یک ملت را برایت ترجمه کند...
چای را سر میکشی،تلخ است...تلخِ تلخ،به تلخی واقعیت‌های تاریخ،با چاشنی عشقی شاید
و به زیبایی قالیچه‌ی پر طرح و نقش دست‌یافتنی
و لطافت لبخند کمرنگی که تحمل این تلخی را آسان‌تر کند...

.
آتش بدون دود روزها و ماه‌ها رفیق من بود!
کتابی که از داستان تاریخی وعاشقانه‌ای به حماسه‌ و انقلاب ملتی رسید!چه رسیدنی!آتش بدون دود را باید ورق زد،دید،بویید و چشید و حس‌کرد و فکر کرد و فکر کرد و فکر...به شخصیت‌‌پردازی‌هایش،به وقایعش
به دیالوگ‌هایی که موقع خواندنش گاهی نمی دانی بالاخره حق با کیست!و گاه چنان قانع می‌شوی که بر سر شوق می‌آیی از فهمیدن! و گاه کلی جمله‌ی ناب از لا به لایشان پیدا می‌کنی برای اینکه با یک مداد زیرشان خط بکشی!و من دیگر کلمه‌ای برای بیان شور و شوقم از خواندنش پیدا نمی‌کنم! 
.

انگار که هنوز هم صدای پر زخم تار آچیق تار زن به گوش می‌رسدو صدای چرخ‌های گاری آلنی و صدای شیهه‌ی اسبی!از اوبه‌‌ای دورافتاده؛کنار آتشی،کنار یک آلاچیق ترکمنی....
.
📎و چقدر قلم دردآشنایِ آشنای استاد نادر ابراهیمی زیباست!
          
            🔹«آتش بدون دود» بلندترین اثر داستانی نادر ابراهیمی است. داستانی پرکشش و خواندنی که با افسانه‌ای آغاز می‌شود و به رویدادهای تاریخی انجام می‌گیرد.
🔸چاپ اخیر این مجموعه در سه جلد ارائه شده که جلد اول (مجموعه‌ی سه کتاب) می‌تواند خود داستان مستقلی باشد. به‌طوری که خواننده می‌تواند همانجا داستان را پایان‌گرفته، فرض کند. اما نویسنده بعدها به تشویق دوستی، آن را ادامه داده که حاصلش دو جلد دیگر است. قصه در جلد اول، چگونگی یکپارچه‌شدن خاندان‌های ترکمن‌صحراست. قصه‌ی «از پراکندگی به یگانگی رسیدن». با فراز و فرودها، و شیرینی و تلخی‌هایش. اما در جلد دوم رنگ عوض می‌شود و مبارزات سیاسی محور اصلی داستان است که در جلد آخر به اوج می‌رسد.
▫️قلم نادر ابراهیمی قلمی شاعرانه است و این داستان سرشار از جملاتی نغز. «از عشق سخن باید گفت؛ همیشه از عشق سخن باید گفت.» و عشق در داستان جاری است. با عشق آغاز می‌شود و با عشق هم به پایان می‌رسد.
🔹 «آتش بدون دود» صرفاً روایت یا گزارش تاریخی نیست. ابراهیمی همچنان که خواننده را با شخصیت‌های داستان پیش می‌برد، فرهنگ قوم ترکمن را نیز به او می‌شناساند. به‌ویژه در جلد اول. اما در دو جلد دیگر گاهی نوشتارش _همان‌گونه که خود اذعان کرده_ به گزارش می‌ماند.
🔸بازه‌ی زمانی داستان از بای بسم‌الله تا تای تمّت، چیزی نزدیک به یک سده را دربرمی‌گیرد و زندگی چندین نسلِ ترکمن‌صحرا را بازگو می‌کند.
          
            #آتش_بدون_دود رو در یکی از طرح‌های تخفیفی #انتشارات_روزبهان خریدیم. من و دوست ویراستارم الهام و خیلی‌های دیگه. 
بعد از هر تجدید چاپ‌ و هرتخفیفِ دیگه به هم می‌گفتیم چقدر خوب خریدیم. و واقعا چقدر خوب خریدیم. و چه خوب که خریدیم. 
با هم شروع کردیم به خوندن. و مدام غرق در شگفتی می‌شدیم؟ قصه جذاب، تصویرسازی‌های ناب. زبان خوب، نثر خوش‌خوان.
دا‌ستان، داستان مردم ترکمنه. عاشق شدنهاشون. دشمنی‌هاشون. جنگ‌ و صلح‌هاشون و دیوانه‌بازی‌هاشون. 
داستان از افسانه شروع میشه و با تاریخ پهلوی گره می‌خوره. 
کتاب قصه چند نسله. قصه آدمهایی که برای شرافت ترکمن و برای شرافت ایران مبارزه می‌کنن. و قصه وطن‌فروشان. 
پ.ن۱ بیش از یک ماهه که قصد دارم برای این کتاب پست بذارم اما نمی‌شه.
پ.ن۲ انقدر قصه‌ی کتاب مفصله که نمی‌تونم خلاصه‌ای از داستان رو بگم.
پ.ن۳ کتاب‌های #نادر_ابراهیمی رو که می‌خونم با خودم میگم شمالی بوده آیا، جنوبی بوده؟ ترکمن بوده؟ انقدر که تصویرها و آدم‌ها و سنت‌ها زنده هستن.
پ.ن ۴ پایان کتاب رو دوست نداشتم. به گمانم نویسنده انقدر با شخصیت‌هاش زندگی کرده که دلش نمیومده ازشون دل بکنه. کتاب اگر در اوج تموم می‌شد ماندگارتر می‌شد.
          
            بسم الله

یادم نیست چند سال پیش آتش بدون دود را خواندم. شاید هشت یا نه سال پیش بود. اولین مواجهه ام با آتش بدون دود در کتاب ابوالمشاغل بود.
ابن مشغله و ابوالمشاغل روایت زندگی پاک و پر از دغدغه مردی است که بیش از سی شغل عوض می‌کند تا نان حلال برای زن و بچه‌اش ببرد.
در گوشه‌ای از کتاب ابوالمشاغل، نادر ابراهیمی شرحی از پشت صحنه سریال آتش بدون دود را می‌نویسد. با همان روایت، عاشق آزادگی و مردانگی این مرد شدم. بعد از این دو کتاب، آتش بدون دود را آغاز کردم.

روایت چند نسل از افرادی که در ترکمن صحرا زندگی می‌کنند و سبک زندگی خاصی دارند. داستان مربوط به قبل انقلاب است و مشکلاتی که آن‌ها درگیرش هستند. اما در این میان شخصیت مهمی که داستان بیشتر حول او می‌گردد، آنلی است که از نسل گالان اوجا است، او بزرگ می‌شود و برای درس به خارج محدوده زندگی اش و سپس خارج از کشور می‌رود اما برمی‌گردد و حالا که پزشکی شده است، آمده تا اهالی ترکمن صحرا را از مشکلات نجات دهد. اولین کار او مقابله با عقاید خرافی مردم است. او آن‌ها را درمان می‌کند، اما آن‌ها اعتقاد دارند درخت مقدس است که آن‌ها را شفا می‌دهد. مبارزه با این خرافات و عادات اشتباه او را دچار دردسر می‌کند اما همچنان مبارزه می‌کند تا روزی که مردم می‌فهمند، حق با اوست.
انقلاب می‌شود و او دیدگاه های کمونیستی دارد اما این دیدگاه‌ها مانع از گرایشش به انقلاب نمی‌شود. او این‌بار در قالب فردی مخالف حکومت و دوست دار مردم ظاهر می‌شود و تا پایان یک مبارز واقعی باقی می‌ماند. مبارزی که هر روز در یک لباس و قامت به مردمش کمک کرده است.

نادر ابراهیمی حقیقتا شخصیتی است که برهه های بسیاری از زندگی ام را مدیونش هستم. او مرا با دنیای خیال‌انگیز و جذابی آشنا کرد، که هرگز احساس نمی‌کنم کسی به اندازه او چنین لطفی در حقم کرده باشد.

بعد از خواندن کتاب، بسیار بسیار پیگیر پیدا کردن و دیدن سریال آتش بدون دود بودم اما شوربختانه پیدا نشد. اما صاحب این کتاب و سریال برای همیشه در نظرم ماند و پس از آن هرچه از او پیدا کردم خواندم و لذت بردم.

در ابتدای جلد چهارم کتاب، نادر ابراهیمی مقدمه‌ای می‌نویسد که حقیقتا برایم اعجاب آور است.
«پیشکش به بزرگی که به درستی، خلوص و بزرگی باورش کرده‌ام؛ به مردی که مرا به نوشتن الباقی آتش بدون دود وا داشت. نامش برای این خاک، مبارک باد. و برای همه عاشقان وطن! ای کاش زمانی برسد که او، همچنان، باشد و دیگر، درد نباشد، و ایرانیِ دردمند هم.»
و آن بزرگ کسی نیست جز آیت الله سید علی خامنه‌ای.
کسی که بزرگ حامی هنر این سرزمین است.
          
اتحاد بزرگ
            اتحاد بزرگ 
_کتاب سوم مجموعه آتش بدون دود

و غم قانع نیست. هرچه مدارا کنی، ستیز می‌کند. هرچه عقب بشینی، پیش می‌آید. هرچه خالی کنی، پر می‌کند. هرچه بگریزی، تعقیب می‌کند. چون که بنشانی‌اش، می‌نشیند آرام. چون پر و بال دهی او را ، می‌پرد بسیار.

غم، جوع غم دارد. می‌بلعد ، آماس می‌کند و بزرگ می‌شود – آن سان که ناگهان می‌بینی حتی به سراسر وجود تو قانع نیست. از تو فراتر می‌رود و چون آوازی یأس آفرین و دلهره‌انگیز، در فضای گرداگرد تو طنین می اندازد. فرزند تو افسرده می‌شود تنها به خاطر آن که تو افسرده یی.

در عین حال، غم، مهارشدنی ست. به قدرتی که تو برای سرکوب کردنش به کار می بری، احترام می گذارد. 
از این قدرت می ترسد. عقب می‌نشیند، مچاله می‌شود، در خود فرو می‌رود ، کوچک و کوچک تر می‌شود و چون لکه ابری ناچیز در آسمان پهناور روح تو، کنج دنجی را می‌پذیرد و التماس می‌کند : « بگذار این جا بمانم! مرا برای روز مبادا نگه دار ! شادی، مقدس است اما همیشه به کار نمی‌آید. محکومم کن و در سلولی به زنجیرم بکش اما اعدامم نکن! انسان همیشه شاد، انسان ابلهی ست. روزی به من نیازمند خواهی شد. روزی به گریستن، در خود فرو رفتن، به بُریدن و به غم متوسل شدن ... مرا برای آن روز نگه دار ... "
.
🖇️ در این کتاب آلنی ( پسر آق اویلر) که برای آموختن طب به تهران رفته بود به صحرا بازمی‌گردد ولی مردم برای مداوا نزد او نمی‌آیند و همچنان دل‌بسته درخت مقدس هستند...
داستان، داستان تقابل آلنی با درخت است، تقابل با ملا آیدین که از قبل درخت نان می‌خورد و ثروتی به هم زده، تقابل با جهل و ترس مردم...
.
در این کتاب شاهد اتفاقات خوشی خواهید بود...💌..
.
🔻نقاشی بالا سمت راست: مراسم عروسی ترکمنی؛ عروس رو سوار بر کجاوه می‌بینید.
🔻نقاشی پایین سمت چپ: رقص سنتی ترکمن ها( ذکر خنجر)
متاسفانه نتونستم بفهمم نقاش شون چه کسیه، اگه شما اطلاع داشتید، برای من بنویسید.🌱
.
۵ ستاره واقعا کمه برای این کتاب...💛
_بیست و چهارم شهریور ۰۲
          
            #معرفی_کتاب_آتش_بدون_دود
▪️برای معرفی این مجموعه زیبا میخوام اول از عنوانش شروع کنم،عنوان “آتش بدون دود” یک مثل ترکمنی ست و کاملش اینه:آتش بدون دود نمی شود،جوان بدون گناه .
این اثر فاخر نادرابراهیمی هفت جلد در سه کتابه که در سه جلد اول نویسنده به شیوه ای هنرمندانه زیبایی های ترکمن صحرا و شیوه زندگی مردم رو نشون می‌دهد .

▪️متن این کتاب زبان شاعرانه نادر ابراهیمی را به زیبایی منعکس می کند و نثر کتاب به حدی زیبا و ملموس و‌خوشخوانه که مخاطب به راحتی با داستان همراه میشه و گویی از نزدیک شاهد زندگی مردم ترکمن صحراست.

▪️حرف اصلی این کتاب عشق است.اما نه عشقی معمولی؛عشقی پرشور که غرور و خشونت را توأمان در درونش می پروراند.این کتاب روایت زندگی چندین نسل یک خانواده است.داستان با ماجرایی عاشقانه آغاز می شود اما با جلوتر رفتن آن(از جلد چهارم به بعد)،نویسنده مبارزات و زندگی سه نسل از مردم صحرانشین ترکمن از عهد قاجار و پادشاهی ناصرالدین شاه تا پهلوی دوم و حکومت محمدرضا پهلوی را نشان می‌دهد.

▪️فکر اصلی داستان گالان و سولماز مربوط به دیداری می‌شود که نادرابراهیمی با فردی به نام خدر فروهر داشته و او برای نادر درباره یکی از اجدادش که شخصیتی نزدیک به گالان داشته صحبت کرده است.

🔻اگر تا به حال کتابی از نادر ابراهیمی نخوندین ، حتما با این کتاب شروع کنید چون علاوه بر اینکه این کتاب بسیار روان و خوشخوانه به شما کمک میکنه با سبک نویسنده و همچنین با تفکر و جهان بینی او آشنا بشید.

🔻بسیاری از دوستان برای آشنایی با این نویسنده اول می‌رن سراغ کتاب”یک عاشقانه آرام” و یا “بار دیگر شهری که دوست میداشتم”(کاری که من انجام دادم)،اما به نظرم اصلاً کار درستی نیست،چون این دو کتاب علی رغم حجم کمی که دارن کمی سخت خوان و یا به عبارتی متفاوتن و گزینه های مناسبی برای آشنایی با این نویسنده نیستن.

📎خوندن این کتاب برای من علاوه بر اینکه تجربه ای شیرین و فراموش نشدنی بود،پر از درس زندگی هم بود.
و به شدت برام جذاب و خوندنی بود بطوریکه پس از پایان کتاب عمیقاً دلتنگ فضای داستان و زندگیی بودم که در این مدت می زیستم(این حس رو‌ قبلاً با رمان کلیدر هم داشتم ).

📎خوش به حالتون اگر هنوز “آتش بدون دود” و “ کلیدر” رو نخوندین،چه لذّتی می برین از خوندنشون🌼

و من تکّه ای از قلبم رو لابلای صفحات این کتاب جا گذاشته ام💔

شروع :۱۵فروردین۱۴۰۰🌼
پایان: ۲ تیر ۱۴۰۰🌼
          
            تمّت بعون الله:)

خب... کتابِ سوم مجموعه آتش بدون دود (دوره ی اول) هم تمام شد و خیلی هم خوب تمام شد.
اعتراف میکنم که از چند سال پیش تا به حال دوبار آتش بدون دود را دست گرفته بودم ، اما ارتباط برقرار نکردن با اسم ها و حال و هوای صحرا باعث شد در همان پنجاه صفحه اول کتاب "گالان و سولماز" بگذارمش کنار.
و این بار در تمام طول خواندن سه کتابِ اول به این فکر میکردم که اگر دوباره شروع به خواندنش نمیکردم چه کلاه گشادی به سرم میرفت، عجب شاهکاری را از دست میدادم!

آتش بدون دود حقیقتا یک روایت زنده است، داستان نفس میکشد و قلبش یک لحظه از تپیدن نمی افتد، شخصیت ها هر لحظه قد میکشند و مخاطب این بزرگ شدن ها را میبیند.
داستان مثل یک رود خروشان در حرکت است، هر لحظه جویبار جدیدی از حرکتش نشات میگیرد و یک لحظه هم متوقف نمیشود.
هر دقیقه اتفاق تازه ای از راه میرسد و نفس آدم را میگیرد، و این نشان از قدرت خارق العاده ی یک نویسنده است که داستان به این بلندی را طوری جلو میبرد که حتی یک لحظه هم از تب و تاب نیفتد.

این را هم بگویم که فکر نکنید آتش بدون دود چند خط قصه پردازی ساده است و بهترین ساعت های بهترین سال های عمرم را گذاشته ام بر سر یک رمان بی سر و ته! هیهات!
آتش بدون دود تصویر اصیلی از زندگی ست با همه ابعادش:
عشق، نفرت، مهربانی، کدورت،اعتقاد، دین، بیماری، مرگ، تولد، سیاست، فساد، اقتصاد، ظلم ناپذیری، حق طلبی، حکومت..
آتش بدون دود به آدم جهان بینی میدهد، فکر کردن را یاد میدهد، انتخاب کردن را یاد میدهد، زندگی کردن را یاد میدهد، روح آدم را بیدار میکند، ورز میدهد، بزرگ میکند.
فکر میکنم در top 10 بهترین کتاب هایی باشد که تا به حال خوانده ام و از آن کتاب هایی ست که به جرئت میتوانم بگویم با خواندنش قدم بلند شد:)