یادداشت احمدرضا کوکب

آتش بدون دود: اتحاد بزرگ
        باید از این به بعد، وقتی از نادر ابراهیمی چیزی می‌خوانم، یک قلم و کاغذ بگذارم کنار دستم تا چیزهایی که برای این یادداشت به ذهنم می‌رسد را بنویسم. در واقع، وقتی می‌خواهم درباره کل کتاب صحبت کنم، فقط بهت زده ام. چطور ممکن است؟ واقعا چنین کتابی چطور ممکن شده است؟
اول اینکه قهرمان‌های نادر ابراهیمی، هیچ کدام معصوم و کامل مطلق نیستند و اتفاقاً اصلاح و به‌روز رسانی می‌شوند را خیلی دوست دارم.
دوم و شاید آخر اینکه، جدا به عشقی شبیه عاشقانه‌های نادر نیاز دارم و حتی شاید به نفرتی شبیه نفرت قصه‌های نادر. انگار چنین احساست واقعی و عمیقی، فقط مال قدیم‌ها است. در این زندگی مکانیکی و تنظیم شده‌ی، واقعا چنین عشقی پیدا می‌شود؟ نمی‌دانم. اصلاً دل‌ها برای این حجم از احساسات پخته نیست. ما، تربیت شدگان نظام تربیتی معیار، کودن‌تر از آن هستیم که بتوانیم این طور عاشق شویم. این حسرت بزرگی است.
خیلی برای جلد بعد نگرانم. نگران اینکه به سرازیری بیوفتد. تا اینجا، هر جلد واقعا شگفتانه بوده و برگ جدیدی رو کرده که اصلاً فکرش را نمی‌کردم. خیلی می‌ترسم از اینکه دلم را بزند. خدا کند نادر کار را خراب نکرده باشد.
      
235

23

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.