مسخ

مسخ

مسخ

فرانتس کافکا و 2 نفر دیگر
3.7
315 نفر |
63 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

21

خوانده‌ام

712

خواهم خواند

163

شابک
9786226305181
تعداد صفحات
106
تاریخ انتشار
1398/2/9

توضیحات

        یک روز صبح وقتی گرگور سامسا نفس نفس زنان از یک خواب آشفته پرید ناگهان متوجه شد که تبدیل به یک حشره موذی غول پیکر شده است. او به پشت سفت و سخت و زره مانندش افتاده بود و وقتی سرش را کمی بالا آورد شکم گنبدی مانند و قهوه ای رنگش را دید که با رگه های قوسی شکل سفت و محکمی تقسیم بندی شده است. پتو آنقدر بالا رفته بود که به سختی روی شکمش بند بود و نزدیک بود سر بخورد و بیفتد و پاهای بیشمارش که در مقایسه با سایر اندامهایش به صورت رقت آمیزی بسیار نازک بودند جلوی چشم هایش از روی بیچارگی تکان می خوردند. پیش خودش گفت: یعنی چه بلایی سرم اومده؟