sara

sara

@demian

4 دنبال شده

2 دنبال کننده

            ✰a pretty match latte
          
Midoridiarry

یادداشت‌ها

        این کتاب کامو بر پایه فلسفه ی قیام بود که بسیار دوستش داشتم. همیشه اینکه کامو میگه باید در مقابل پوچی و ابزورد بودن دنیا قیام کنیم و نذاریم پوچ بودنش باعث بشه ما کمتر از زندگی لذت ببریم یا احساسات کمتری رو تجربه کنیم رو اویزه ی گوشم میکنم. کامو تو این کتاب به چیز  بودن و حرکت به سوی وجود صحبت میکنه
کامو میگه انسان ها به دلیل اراده ی حرکت، آزادی و احساسات شدیدی که تجربه میکنن با بقیه چیز ها متفاوت هستن. مثلا یک سنگ این اراده و آزادی رو نداره و تحت تاثیر عوامل محیطی تغییر میکنه یا حرکت میکنه
در اینجا هم مورسو در ابتدا چیز  هست و مثل سنگی میمونه که آزاد نیست و اراده حرکت نداره و چیزی براش فرق نمیکنه و تحت تاثیر محیط عوض میشه مثل وقتی ( اسپویل🚫) مورسو تحت تاثیر گرما به عرب شلیک میکنه، کاری کاملا غیر ارادی و بدون تصمیم و قصد قبلی. ( پایان اسپویل🚫)
کامو میگه سه مرحله وجود داره برای رسیدن به وجود خودمون یا اگزیستنس و این مراحل به ترتیب: 
۱) چیز بودن و مثل اون سنگه که درک درستی از دنیای اطراف نداره
۲) شک و اتفاقی که باعث میشه دنیا رو شفاف تر ببینیم 
۳) حرکت و قیام در مقابل پوچی و ابزورد بودن دنیا 
مورسو وقتی کشیش رو بیرون میکنه از سلولش در واقع اون شک رو تجربه میکنه. این اتفاق براش معنای بیخودی بخشیدن کشیش به رنج هایی که میکشه. و بیشتر رمان هم در مورد چیز بودن مورسوعه و کامو کاملا برامون این نبود احساس و تفاوت نداشتن چیزی برای انسان  رو به زیبایی به تصویر میکشه.
رمان کوتاه، عمیق و تاثیر گذاره و باعث شد بفهمم من هم در دوره بودم و شاید هستم باید قیام کنم و بگردم دنبال اون 
خلاصه بخونید ولی قبلش حتما از فلسفه ی کامو اطلاع داشته باشید که رمان به جونتون بشینه 
      

0

        این کتاب کامو بر پایه فلسفه ی قیام بود که بسیار دوستش داشتم. همیشه اینکه کامو میگه باید در مقابل پوچی و ابزورد بودن دنیا قیام کنیم و نذاریم پوچ بودنش باعث بشه ما کمتر از زندگی لذت ببریم یا احساسات کمتری رو تجربه کنیم رو اویزه ی گوشم میکنم. کامو تو این کتاب به چیز ( thing) بودن و حرکت به سوی وجود ( existence ) صحبت میکنه
کامو میگه انسان ها به دلیل اراده ی حرکت، آزادی و احساسات شدیدی که تجربه میکنن با بقیه چیز ها متفاوت هستن. مثلا یک سنگ این اراده و آزادی رو نداره و تحت تاثیر عوامل محیطی تغییر میکنه یا حرکت میکنه
در اینجا هم مورسو در ابتدا چیز(thing)
هست و مثل سنگی میمونه که آزاد نیست و اراده حرکت نداره و چیزی براش فرق نمیکنه و تحت تاثیر محیط عوض میشه مثل وقتی ( اسپویل🚫) مورسو تحت تاثیر گرما به عرب شلیک میکنه، کاری کاملا غیر ارادی و بدون تصمیم و قصد قبلی. ( پایان اسپویل🚫)
کامو میگه سه مرحله وجود داره برای رسیدن به 
existence 
و این مراحل به ترتیب: 
۱) چیز بودن و مثل اون سنگه که درک درستی از دنیای اطراف نداره
۲) شک و اتفاقی که باعث میشه دنیا رو شفاف تر ببینیم 
۳) حرکت و قیام در مقابل پوچی و ابزورد بودن دنیا 
مورسو وقتی کشیش رو بیرون میکنه از سلولش در واقع اون شک رو تجربه میکنه. این اتفاق براش معنای بیخودی بخشیدن کشیش به رنج هایی که میکشه. و بیشتر رمان هم در مورد چیز بودن مورسوعه و کامو کاملا برامون این نبود احساس و تفاوت نداشتن چیزی برای انسان و
 thing بودن رو به زیبایی به تصویر میکشه.
رمان کوتاه، عمیق و تاثیر گذاره و باعث شد بفهمم من هم در دوره ای
 thing بودم و شاید هستم باید قیام کنم و بگردم دنبال اون شک. 
خلاصه بخونید ولی قبلش حتما از فلسفه ی کامو اطلاع داشته باشید که رمان به جونتون بشینه 
      

0

        این کتاب جزو کتاب هایی درباره کتاب بود که واقعا دوستش داشتم.
داستان کتاب خیلی پویا و زنده بود حوصله ی مخاطب رو سر نمی‌برد.
اینو بگم که اگه رو مسئله ی خودکشی حساس هستید این کتاب رو نخونید. چون خودم جا خوردم میگم که شما اذیت نشید🫂🤎
 داستان در مورد موکش و آلیشا است که یک روز توسط یک فهرست کتاب با همدیگه آشنا میشن و این آشنایی زندگی هر دو نفر رو دگرگون میکنه. این ورود به دنیای کتاب ها یکی از لحظات زندگی که خیلی دوست داشتم دوباره تجربه اش کنم و اینکه دیدم موکش و آلیشا کنار هم وارد این مسیر شدن واقعا برام خوشایند یاداور روزهای خوب نوجوانی بود که از کتابخونه ی مدرسه کتاب میگرفتم و میخوندم و موقع پس دادن کتاب کلی غصه میخوردم.
رابطه ی این دو نفر بر پایه اعتماد بود و مهربانی و خیلی بهم چسبید. اصلا انتظار نداشتم وسط کتاب اون اتفاق بیوفته ( اگه بخونید می‌فهمید کدوم اتفاق :)) و بنظرم از بعد از اون شاهد رشد شخصیت الیشا بودیم. و چقدر دختر های موکش روی اعصابم بودن، دست از سر این پیرمرد بردارید و بذارید زندگی اش رو بکنه دیگه این غر زدن هاشون رو که میخوندم میخواستم موهام رو بکنم. 
*اسپویل* 
 من هم شروع ‌کردم کتاب های توی لیست رو به همون ترتیب خوندن میخوام بدونم چرا نینا تصمیم گرفت کتاب ها رو به این ترتیب بنویسه 
مرگ ایدین هم خیلی منو بهم ریخت چون با مسئله ی خودکشی تریگر میشم و همونجا بود که چند ساعتی، برای ادای احترام به ایدین، کتاب رو گذاشتم زمین. ازونجایی که فکر میکردم کتاب، یک کتاب حال خوب کنه انتظارش رو نداشتم و حسابی شکه شدم و همین شک باعث شد کتاب رو بیشتر دوست داشته باشم.
اینکه نینا فهرست کتاب رو نوشته رو هم پیش‌بینی کرده بودم ولی نامه ی نینا به موکش و آخر کتاب خیلی لذت بخش بود و ترجیح دادم الکی هیجان زده بشم :>
      

0

        یونگ هی تسلیم مرگ شد.آهسته آهسته بهش نزدیک شد و خواهرش هم با خودش پایین کشید. خواهری که میترسید عاقبتش با تخت بیمارستانی ختم بشه که یونگ هی روی اون خوابیده بود. داستان عجیبی که از زبان سه آدم روایت میشه. همسر یونگ هی، خواهر یونگ هی و شوهر خواهر یونگ هی. سه آدمی که از ابتدای شروع این بیماری همراه یونگ هی بودن ولی دیر با فکر نجات دادنش افتادن. این کتاب رو میشه کتابی در مورد تروما های کودکی دونست که چطور از درون ذهن و جان آدمی رو به بازی میگیرن و زندگی رو ازت دریغ میکنن. داستان برای من خیلی عجیب بود ولی روندش خیلی طبیعی بود و ما رو با بیماری یونگ هی همراه می‌کرد جوری که گاهی میترسیدی نکنه یک روزی منم تبدیل بشم یونگ هی ای که از کودکی در عذاب بود. 
.
.
کتاب کتابی که هر شخص برداشت متفاوتی میتونه ازش داشته باشه و در غالب این داستان ها به روایت سرکوب زنان و اقلیت ها میپردازه . خشونتی که علیه زنان ( تجربه خشونت از سمت پدر و شوهر) و علیه افرادی که زندگی متفاوتی رو انتخاب میکنن ( تجربه یونگ هی از انتخاب گیاهخواری) در جامعه رخ می‌ده و تجربه ی زندگی کردن رو تلخ میکنه. تمام کتاب از خشونت حرف میزد و حق انتخاب. آیا ما واقعا این حق رو داریم که هر کاری میخوایم با بدنمون انجام بدیم؟ آیا حق داریم در برابر این خشونت ها سکوت کنیم و بزاریم جامعه سرکوبش کنه؟ 
.
.
خیلی از ماها گیاهخواری رو شروع میکنیم چون تحمل ظلمی که در حق حیوانات در این صنعت میشه رو نداریم و فکر می‌کنم یونگ هی هم از اول به همین خاطر گوشت خوردن رو کنار گذاشت. نمیدونم از کتاب چی بنویسم. میتونم بگم خواندن این کتاب یکی از عجیب ترین تجربه هام بود. داستان کشش خوبی داشت و مداوم کنجکاو ترم می‌کرد ولی بدجوری دردناک و غمگین بود. بنظرم کسانی که بیماری های مربوط به غذا دارن eating disorder میتونن این کتاب رو بخونن و بیشتر روی درمان تمرکز کنن. چون سرنوشت ترسناکی از گشنگی یا پرخوری مردن. راه درمان پر فراز و نشیب خواهد بود ولی مطمئنم میتونی بهش غلبه کنی🤎🫂
      

0

0

باشگاه‌ها