نیما اکبرخانی

نیما اکبرخانی

پدیدآور کتابدار بلاگر
@NimaAkbarkhani

40 دنبال شده

658 دنبال کننده

            کتاب دوست، کتابخوان، علاقه‌مند به تاریخ و بی‌سواد
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
        به عنوان یک "پاترهد" نسبتا سن و سال دار، به یکی از آرزوهام رسیدم و بالاخره شاهد این اتفاق فرخنده بودم که کتاب صوتی هری پاتر به شکل حرفه ای تولید شد.
خوب واقعیت اینه که به دلایلی که من نفهمیدم هیچ وقت، انتشارات کتاب سرای تندیس تعلل زیادی در این موضوع نشان داد و سال های سال ، تولید کتاب صوتی ای که فروش خوبش تضمین شده بوده و هست را عقب انداخت.
واقعا ظاهر قضیه بود این بود که انگار انتشارات مذکور از پول بدش می آد!!!
بگذریم، کتاب با همکاری آوانامه و انتشارات کتاب سرای تندیس و با صدا و خوانش درخشان آرمان سلطان زاده تولید شده.
اگر پاتر هد باشید واقعا و به شدت شنیدنش براتون لذت بخش خواهد بود . بعد از گوش دادن به کتاب اول اشتهای بسیار زیادی هم در من برانگیخته شده، تا بتوانم باقی کتاب ها رو هم بشنوم. 
کتاب واقعا در اجرا و قرائت ، تدوین و اضافه کردن موسیقی و جلوه های صوتی واقعا اثر درخشانی شده است و کیفیت کار به طرز حیرت انگیزی از همه سو بالاست.
واقعیت این است هرچند دیر کتاب صوتی عرضه شده است اما کیفیت واقعا درخشانی دارد.
پی نوشت : من از طریق نرم افزار طاقچه کتاب را تهیه کرده و گوش دادم، نمی دانم دیگر کجا ممکن است یافت شود ، نوشتم تا اگر خبر ندارید، خبر دار شوید.
با آرزوی تولید شدن هرچه زودتر شش کتاب بعدی توسط همین گروه که خودشان را خیلی خوب اثبات کردند. 
بشنوید و لذت ببرید.
      

13

        تخیل جذاب آقای نویسنده به اطلاعات بسیار زیاد و بسیار دقیق د ررشته های مختلف اضافه شده و نتیجه‌ش شده این اثر فوق‌العاده علمی تخیلی.
با خواندن کتاب پارک ژوراسیک علاوه بر لذت بردن از یک داستان باحال و پر هیجان کلی به دانش شما در زمینه‌های ریاضیات، آمار، دیرینه شناسیِ گیاهی و جانوری، زیست شناسی، بوم شناسی، جغرافیا، ژنتیک و شبیه سازی موجودات زنده و حتی اقتصاد اضافه می‌شه.( خیلی محتمله چیزی رو جا انداخته باشم).
من کل مجموعه‌ی سینمایی ژوراسیک رو چندین و چند بار دیده بودم و با این حال از تمام صفحات کتاب لذت بردم. شما هم اجازه ندید دانستن ساختار داستان به سبب دیدن نسخه‌ی سینمایی مانعی بشه برای خواندن کتاب. اگر هم فکر می‌کنید زنده کردن دوباره دایناسور‌ها از طریق شبیه سازی ژنتیکی و اتفاقاتی که به سبب بازگشت این هیولاهای منقرض شده ممکنه بیفته، با یه عالمه جزئیات علمی و دقیق جذاب نیست، جمع کنید برید توی سلیقه‌تون تجدید نظر کنید یا اینجا کامنت بزارید منو جاج کنید. 
:)))))
      

3

        من این گونه را دوست دارم و خواننده پر و پا قرصش هستم. اما از خدا که پنهان نیست از شما هم نباشد، دارم از «ریچر» خسته می‌شوم. یک روند یک نواخت حاکم است که مرتب این شعار دوران کودکی را در ذهنم تکرار می‌کند : 
« بازم مثل همیشه، ریچر برنده می‌شه» و این بد است. 
البته که قهرمان و قهرمان محوری را درک می‌کنم اما این مطلقا برنده بودن ریچر روی مخ است. «هری پاتر» گاهی شکست‌های مقطعی می‌خورد، جغدش را یا دوستی را از دست می‌داد یا معلمی پدرش را در می‌آورد. 
«جیمز باند» گاهی رو دستی می‌خورد یا اشتباهی می‌کرد و گندی بالا می‌آورد که منجر به مرگ بی‌گناهانی می‌شد و رئیسش توبیخش می‌کرد. 
همین جریان برای همه صادق است از «فرودو بگینز» و «لوک اسکای واکر» تا «شرلوک هلمز» و «کال دکستر». این «جک ریچر» اما خال هم بر نمی‌دارد. من وقتی جلد حاضر را می‌خوانم و می‌دانم تا الآن بیش لز هفت جلد دیگر هم برایش نوشته شده است می‌دانم که قهرمان داستان کشته نخواهد شد و یقینا برنده جنگ خواهد بود اما بد نیست یکی از دور و بری‌هایش مثلا بمیرد یا خودش یک تیر بخورد یک هفته در بیمارستان بخوابد. 
تکراری شده. انگار گودزیلا ست. وارد می‌شود، پس از لوله کردن همه و خوابیدن با زنی جدید آدم بدها را روانه دیار باقی می‌کند و تمام. ضد قهرمان به معنی واقعی کلمه هیچ وقت هیج غلطی نمی‌تواند بکند. 
این تجربه این سیزده جلد است و مهم ترین دلیلی که حال ندارم بروم سراغ جلد چهاردهم. 
ولی کلا سرگرمی خوبی ست. زیاد اگر نخوانید اذیت نمی‌کند.
      

24

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

جهنم هیروشیما

6

عزرائیل: کهنه سرباز

1

تهانو

2

بیگانه
          در سکانسی از فیلم بین ستاره‌ای (interstellar) کوپر از تارس که یه ربات با درک بسیار شبیه به انسان هاست میپرسه : 
-صداقتت روی چقدر تنظیم شده تارس؟
- ۹۰ درصد 
-۹۰ درصد؟!
-صداقت کامل هیچوقت مدبرانه ترین یا امن ترین راه برای برقراری ارتباط با موجوداتی که احساس دارند نیست!

در بیگانه ی آلبر کامو ، مورسو (شخصیت اصلی) به عنوان فردی واقع‌گرا  ظاهر میشه که  افکار خودش نسبت به اتفاقاتی که در جریان هست را بیان میکنه؛صداقت شدید اون موانعی مثل ترس،منفعت،قضاوت و... که روی ارتباطات افراد با همدیگه تاثیرگذارند رو به رسمیت نمیشناسه.
پایانی که در داستان برای مورسو رقم میخوره بیشتر از اینکه نتیجه ی اعمال اون باشه، نتیجه ی برانگیخته شدن احساسات افراد در مواجهه با واقعیتی هست که بیشتر از اینکه برای اونها ناعادلانه باشه، ناخوشایند هست.
 مورسو در نظر دیگران یک بیگانه بود.بیگانه ای که به نظرم با خودش بیگانه نیست و شاید این چیزی باشه که هر کسی در زندگی فراموش کرده باشه.
        

29

خواهرزاده جادوگر
          پس از مدتی شاید طولانی دوری از فضای فانتزی، اولین جلد از مجموعۀ نارنیا را شروع کردم. یک‌نفس خواندمش. پس از خواندن، گویی از یک سفر دور و دراز بازگشته بودم. مدت‌ها بود که پرندۀ خیالم، زمین‌گیر شده بود. اما پس از خواندن این کتاب، حس می‌کنم دوباره آزاد شده است. توی دنیای خودم، حالت روحی خوبی نداشتم، اما وقتی به نارنیا و دنیای چارن و جنگل بین دنیاها رفتم، دیگر خبری از دنیای خودم نبود. می‌توانستم مدتی بهش فکر نکنم. همراه پلی و دیگوری ماجراجویی جذاب و نسبتا کوتاهی را تجربه کردم. اسلان را دیدم و باقی ماجرا. حالا که از این سفر بازگشته‌ام و چند ساعتی هم از آن نگذشته است، دردهای دنیای خودم کمتر آزارم می‌دهند، چندباری هم یاد ماجراجویی دیشبم همراه پلی و دیگوری افتادم و لبخندی روی لبانم آمد. شاید هم همیشه نجات‌دهنده توی آینه نیست، گاهی یک کتاب ما را به یک ماجراجویی فرامی‌خواند، گاهی یک ماجراجویی در یک دنیای دیگر، از ما انسانی قوی‌تر می‌سازد، بدون اینکه روی زمین خودمان، یک متر جابجا شویم.
        

23