معرفی کتاب عروسک خانه اثر هنریک ایبسن مترجم نازنین طادنژاده

عروسک خانه

عروسک خانه

هنریک ایبسن و 2 نفر دیگر
4.1
87 نفر |
33 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

168

خواهم خواند

319

شابک
9786226629324
تعداد صفحات
124
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        عروسک خانه (1879) دومین اثر در چرخه پدیدارشناسی ذهن و سیر جدل تاریخی برای رسیدن به آگاهی های متفاوت است. این نمایشنامه را «باد شمال» درام مدرن خوانده اند که با وزیدنش به قاره اروپا و امریکا «نمایشنامه های شبه شکسپیری فاخر و ملو درام های خوش تراش فرانسوی»  را از عالم تئاتر رفت و صحنه را از بی مایگی پالود.از این منظر و در زمان ایبسن، عروسک خانه همان نقش «تئاتر بی رحمی» آرتو در دهه 1930 را داشت: اعتراض به تئاتر خوش ساخت، بی آزار، و عوان پسند برخاسته از زندگی میان مایگان.مقیاس های ایبسن برا ی استفاده از بن مایه «عروسک» در آثارش بسیار گسترده و کلان است. به همین دلیل، عروسک خانه تنها ماجرای «عروسک» بودن نورا نیست؛ اینجا ایبسن به عمق یک معضل اجتماعی اشاره میکند و از فرهنگ عروسک پرور سخن میگوید.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به عروسک خانه

پست‌های مرتبط به عروسک خانه

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

زن‌ها، دیو
          زن‌ها، دیوارها، درها

یکی از جذاب‌ترین ویژگی‌های یک داستان، رخدادی اپیفانیک است. رخداد اپیفانیک یعنی تجلی چیزی که قبلاً در مورد واقعیت نمی‌دانستیم و یکهو بر ما آشکار می‌شود. در بعضی آثار بزرگ لحظاتی اپیفانیک هست که یکی از شخصیت‌ها در اثر تجلی ناگهانی واقعیت، تغییر می‌کند. نه تغییری عادی، بلکه تغییری که زندگی او را به دو بخش قبل و بعد از آن تقسیم می‌کند. این لحظات اپیفانیک از آنجا که به اصالتی فکری گره می‌خورند، عمق پیدا می‌کنند و گاهی به لحظاتی تاریخی مبدل می‌شوند و نسلی را وادار به اندیشیدن و تغییر رویه می‌کنند. شاید خیلی از آدم‌ها در زندگی خود چنین لحظاتی را تجربه کرده باشند و چیزهایی برایشان به ناگهان فرو ریخته باشد و پرده‌هایی کنار رفته باشد که بعد از آن بازگشت به عقب غیرممکن بوده باشد. همه چیز در یک طرف این رخداد رنگ می‌بازد و در طرف دیگر به شکلی تازه نمایان می‌شود. دری بسته باز می‌شود. درست مثل لحظه‌ای که «نورا» در را باز می‌کند و می‌رود. در نمایشنامۀ «خانۀ عروسک»، ایبسن، این شخصیت را طوری از این رخداد عبور می‌دهد که گویی تنی را غسل تعمید می‌دهد. لحظه‌ای که نورا در را باز می‌کند و می‌رود، لحظه‌ای‌ست که به نورا و داستان او ختم نمی‌شود و پشت سر او زن‌های زیادی درها را باز می‌کنند و از لابیرنت‌های طراحی‌شده برای به بازی کشاندنشان بیرون می‌روند تا زندگی را به شکلی تازه و با تکیه بر نیروی خویش بیازمایند. نورا که در تمام طول نمایش زنی‌ست به‌ظاهر بوالهوس، در لحظه‌ای که فکرش را نمی‌کنیم، درست وقتی که از یک فروپاشی حتمی بیرون آمده، در عین ناباوریِ مخاطب در را باز می‌کند و می‌رود و این لحظه، لحظه‌ای تاریخی‌ست. لحظۀ طغیان علیه نظم موجود، علیه حفظ ظاهر، علیه هرچه مصلحت می‌خوانیمش. چه چیزی چنین طغیانی را در نورا ایجاد می‌کند؟ چرا در لحظه‌ای که از مهلکه گریخته، در لحظه‌ای که تمام مسائل‌شان حل شده و نجات یافته‌اند، چنین تصمیمی می‌گیرد؟ او برای برگشتن دوباره، به هلمر امید می‌دهد که اگر معجزه‌ای رخ دهد شاید آنها باز با هم زندگی کنند و همین نشان می‌دهد که چطور با تصمیم به طغیان ورق را به نفع خودش برگردانده است. او در را می‌بندد اما درهای زیادی پس از آن در تاریخ گشوده می‌شوند.
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          به نام او

یکی از بهترین نمایشنامه‌هایی که تا به حال خوانده‌ام خانه عروسک یا عروسکخانه هنریک ایبسن نمایشنامه نویس شهیر نروژی‌ست

پیش از این از ایبسن نمایشنامه جن زدگان که بیشتر با نام اشباح شناخته می‌شود را خوانده بود. آن نمایشنامه که چند سال پیش داریوش مهرجویی با اقتباس از آن فیلم اشباح را ساخته بود. نمایشنامه خوبی بود ولی عروسکخانه که باز هم  فیلمسارا ی مهرجویی بر اساس آن ساخته شده چیز دیگر‌یست. در یک کلام: فوق العاده

نمایشنامه در سه پرده نوشته شده است و برعکس اشباح نمایشنامه خلوت و کم‌شخصیتی ست داستان حول محور نورا شخصیت اول زن کار می‌چرخد. زنی که در طول این سه پرده با اتفاقاتی که برایش می‌افتد دچار تحول عظیمی می‌شود. تحولی که برگ برنده خانه عروسک است

یکی از نکات جالب در مورد نویسنده‌گان بزرگ قرن هجده و نوزده اروپایی این است که این بزرگان چقدر خوب شخصیتهای زن قصه‌های خود را می‌پرورانده‌اند این پرداخت خوب در بسیاری از موارد اعجاب انگیز است: آناکارنینای تولستوی،  مادام بواری فلوبر و نورای هنریک ایبسن و ...

خلاصه این نمایشنامه فوق العاده را حتما بخوانید. از این اثر ترجمه‌های متعددی صورت گرفته که یکی از بهترینهایش ترجمه آقای منوچهر انور منتشر شده توسط انتشارات کارنامه است که علاوه بر متن اصلی اثر چند مقاله خوب در مورد کارنامه هنری ایبسن است.

زیاده عرضی نیست
        

20

bita

bita

دیروز

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          نوشته ای بر نمایشنامه خانه عروسک

نمایشنامه خانه عروسک نوشته هنریک ایبسن قسمتی از زندگی یک خانواده در قرن نوزدهم رو نشون میده.

نورا، زنی هست که در یک خانواده مرفه، زندگی ظاهراً خوشبختی رو با همسرش توروالد و سه فرزندش داره.
به هر حال پشت ظاهر این زندگی زیبا یک راز بزرگ نهان هست که می‌تونه جون خیلی ها رو  به خطر بندازه،ولی فقط خود نورا در ابتدا نمایش از این راز خبر دارد و کم کم آدم های بیشتری می‌فهمن و زندگی نورا با مشکلات زیادی مواجه میشه.

این نمایشنامه اولین بار سال 1879 در کپنهاگ منتشر شد و اولین نمایشنامه مدرن ایبسن به شمار میاد و بلافاصله توجه هارو به خودش جلب کرد.
اولش منتقدان این نمایشنامه رو یک نمایشنامه تراژدی حساب می‌کردند اما کم کم همه شک کردند که این نمایشنامه تراژدی محسوب می‌شود یا نه و حتی بعضی جاها اون رو طنز حساب می‌کردند.

یکی از دلایل اینکه این نمایشنامه محبوب شده بود دیدگاه فمنیستی اون بود که من هم به شخصه ازش بسیار لذت بردم و در پرده آخر نمایش بیشتر قابل توجهه.
و چیزی که این نمایشنامه در واقع بهش می‌پردازه اهمیت استقلال فردی و حق انتخاب زنانه. و ایبسن با نشون دادن نورا درواقع داره نقش سنتی زنان در خانواده رو نقد میکنه و یکی از تیکه های نمایشنامه که من خیلی دوستش داشتم میگه:

 "هلمر: اما این شرم آور است. پس اینگونه مقدس ترین وظایفت را نادیده می گیری؟ نورا: در نظر تو، مقدس ترین وظایف من چیست؟ هلمر: این را هم من باید به تو بگویم؟ وظیفه ات نسبت به همسر و فرزندانت مقدس ترین نیست؟ نورا: من وظیفه ی دیگری دارم که به همان اندازه مقدس است. هلمر: نمی توانی داشته باشی. منظورت چه وظیفه ای است؟ نورا: وظیفه ام نسبت به خودم."

در همین جهت این نمایشنامه به عنوان آثار پیشگام توی جنبش فمینیسم شناخته میشه.

حالا برین سراغ خود ایبسن.
هنریک یوهان ایبسن،زاده 20 مارس 1828 نمایشنامه نویس و درام نویس نروژی بود.
ایبسن با وقوع انقلاب 1848 در شمال اروپا به سرودن شعر های آزادی خواهانه پرداخت و کلا از اول این بخش آزادی خواهانه در نوشته هاش بود همونطور که توی خانه عروسک هم بود.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          پدر و همسر نورا در تربیت او اشتباهات فاحشی مرتکب شده‌اند که غیرقابل بخشایش است. از طرفی همان پدر و همان همسر هم خودشان درست تربیت نشده‌اند که چنین رفتار اشتباهی را با نورا دارند و آن را بهترین رفتار می‌دانند.

نورا با فداکردن خود، مسئولیت زندگی را به تنهایی بر دوش گرفته و از این راز یعنی نجات زندگی خانواده و همسرش، به قیمتی گزاف و بدون اطلاع اطرافیانی که حق آنها است که با خبر باشند، لذت می‌برد.

اگر نورا جرات و جسارت آن را داشت که با پدر یا همسرش سخن بگوید و آنان را متقاعد سازد که این کار درست است، آن وقت دیگر مجبور نبود کار را پنهانی انجام دهد و فرد مقابل از او سوء استفاده کند و سال‌ها او را تحت ستم و آزار قرار دهد.

تمام آدم‌های این قصه از هم جدا و رهایند و هر یک در جزیره‌ای تنها زندگی می‌کنند و شاید بهتر باشد بگوییم که زنده‌مانی می‌کنند نه زندگانی! همه مغرورند و تنها خود و رفتار خود را درست می‌دانند و برای دیگران نقش بازی می‌کنند.

هر یک برای خود سرگرمی و اسباب‌بازی‌ای دارد که با آن مشغول است و به ویرانی پایه و اساس زندگی‌شان توجهی ندارند. درست مثل بچه‌ای که زیر پایش خالی شده و در حال افتادن در چاله‌ای است، اما همچنان غرق بازی با اسباب‌بازی و جقجقۀ خود است. 

از بین این افراد، خانمِ تازه‌وارد (دوست نورا) در دوستی صداقتش را ثابت کرد ـ هر چند به نظر می‌رسد، قدری خودخواهی هم با آن همراه بود ـ و سنگ تمام گذاشت و نورا را وادار کرد که با همسرش روراست باشد.
        

11

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          
"عروسک خانه" اثر "هنریک ایبسن ۱۸۲۶-۱۹۰۶" 
ترجمه "منوچهر انور"
یک نمایش‌نامه از نویسنده و شاعر پرآوازه نروژی
برای من اولین تجربه خواندن نمایش‌نامه بود ولی خیلی لذت بردم. انگار تو سالن تئاتر نشستم و دارم بازی ها رو تماشا می‌کنم. خود اثر هم خیلی گیرا بود، چند صفحه اول رو که خوندم دیگه تا انتها ادامه دادم درست مثل اینکه دیدن فیلمی رو شروع کنید و نتونید تا آخر ولش کنید. 
داستان درباره خانمی است بنام "نورا" که با شوهرش "هلمر" و سه تا فرزند کوچک زندگی میکنه. شوهرش وکیل و بتازگی ترفیع مقام گرفته به سمت ریاست بانک. همه اتفاقات طی چند شب ایام کریسمس میچرخه. یک دوست خانوادگی دارن بنام دکتر "رانک" و دوست نورا بنام "خانم لینده" که یکدفعه بعد سالها سر و کله‌اش پیدا می‌شه و یک دشمن مشترک برای نورا و هلمر بنام آقای "کروگستاد".
داستان سه پرده داره و طولانی نیست کلا ۱۱۰ صفحه. موضوع اصلی داستان درباره وضعیت زنان در قرن ۱۹ میلادیه. زمانی که خانمها کم کم داشتن از زیر سلطه مردانه بیرون میومدن و برای خودشون دنبال هویت مستقلی بودن. نام نمایش‌نامه هم برگرفته از همین موضوع هست که خانم‌ها عروسک نیستند تا بازیچه دست مردان باشند. خانم لینده دوست تازه وارد نورا که سرد و گرم چشیده تر هست و تازه معنای زندگی و استقلال رو درک کرده، تلنگری به نورا میزنه تا بخودش بیاد و جدی باشه نه‌اینکه مثل بچه‌ها رفتار کنه.
نورا خطاب به هلمر:"در تمام مدت این هش سال از همون اول آشناییمون تاحالا، هیچ وخ یک کلمه درباره یه موضوع جدی بین من و تو رد و بدل نشده.... خونه ما فقط جای بازی بوده. من اینجا 'عروسک-زن" تو بوده‌م، همون‌جور که تو خونه بابا، 'عروسک-بچه' ش بودم. بچه‌هاام به نوبه خودشون عروسکای من بوده‌ن. این بوده زن و شوهری ما."
هلمر اوایل ازدواجشون دچار مریضی میشه و نیاز به هزینه زیادی داشتن که نورا اون پول رو جور می‌کنه و هلمر مداوا میشه. به شوهرش میگه از باباش قرض کرده ولی درواقع اون پول رو نزول کرده و چون باباش خیلی زود فوت کرده، شوهرش هیچ‌وقت نفهمیده پول از کجا اومده بوده، نورا هم مخفیانه با پس‌انداز از خرجی خونه کم کم اون پول رو پس میداده و از چیزایی که دلش میخواسته صرف‌نظر می‌کرده.
"هلمر:  نورا، من حاضرم روز و شب از جان و دل برای تو کار کنم، به‌خاطر تو زیر بار فقر و پریشانی برم. اما هیچ مردی حاضر نیس حیثیتشو فدای عشقش بکنه.
نورا: صدها هزار زن این کارو کرده‌ن."

البته این کتاب غیر از این نمایشنامه درباره خود نویسنده و چالش‌های ترجمه هم مطالبی بیان کرده که حدود ۱۷۰ صفحه‌ای میشه.

#عروسکخانه #هنریک_ایبسن 



        

0