خیابان کاتالین

خیابان کاتالین

خیابان کاتالین

ماگدا سابو و 3 نفر دیگر
3.5
16 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

28

خواهم خواند

29

ناشر
بیدگل
شابک
9786226863261
تعداد صفحات
368
تاریخ انتشار
1399/9/24

توضیحات

        بی حرکت آنجا ایستاد و به چیزهایی که از گذشته اش برجا مانده بود چشم دوخت. هرکدام از آنها برای خودش سرگذشتی داشت، هرچند که سربازهایی که بین آنها راه می رفتند از سرگذشت آنها هیچ نمی دانستند: اشیا برای غریبه ها هیچ حرفی ندارند.سربازها کارشان را با عجله و کمابیش حرفه ای انجام می دادند. چیزی کش نمی رفتند، همه چیز را در دسته های جداگانه تفکیک می کردند، صندلی ها کنار صندلی ها، تابلوها کنار تابلوها، اشیای کوچک تر توی سبدها، رختخواب ها، لباس های زیر و ملافه ها در دسته ای مجزا. هنریت یادِ بوهای جورواجور افتاد که مشامش را پُر می کرد، بوی خوشایند بالش ها، روپوش های سفید تروتمیز که تازه شسته شده بود، یا بوی آهار لباس ها؛ و همین طور حوله ها، نرمی حوله ها. همه چیز داشت از هم می پاشید، خانه داشت جلوی چشمش متلاشی می شد، داشت به در و دیوارش رجعت می کرد؛ برای او، که آنجا خانه اش بود، هر خاطره ای که از آن اشیا داشت در میان آن تود? خرت و پرت ها همچنان زنده بود، توده ای که برای آن آدم هایی که داشتند جابه جایش می کردند هیچ معنایی نداشت.
      

لیست‌های مرتبط به خیابان کاتالین

یادداشت‌ها

          خیابان کاتالین روایتی غم‌ناک از فروریختن احساساتِ چند انسانِ بااحساس است...

اگر سابو در کتاب "در" تنها سایه‌ی تروماهایی که جنگ در گذشته بر سر یکی از شخصیت‌ها انداخته بود و او را نسبت به هست‌ونیستِ بشر بی‌اعتماد کرده بود را توصیف می‌کرد، کتابِ"خیابان کاتالین" به ما توضیح می‌دهد که چطور جنگ می‌تواند همه چیز را از انسان بگیرد؛ جنگ گاهی تنها خانه و کاشانه و وطن را از انسان نمی‌گیرد بلکه انسان را از نمودِ هست-مندانه‌ی خود تهی می‌کند و آنطور که شکسپیر در هملت می‌نویسد، تنها پوسته‌ی توخالی را بازمی‌گذارد تا از بیرون درون آن را بنگریم و با ترس‌هایمان روبرو شویم.
مهم‌ترین چیزی که جنگ از خانواده هِلد گرفته بود هویتِ دخترانِ این خانواده بود.
خیابانِ کاتالین روایت چند خانواده‌ی همسایه است که در خیابان کاتالین زندگی می‌کنند اما زمانی که جنگ می‌آید دیگر هیچ‌چیز مثل سابق نیست. آشنایان می‌میرند، عشق‌ها بی‌سر می‌گردند و عشاق زندانی می‌شوند؛ ازدواج‌ها از هم گسسته و آرامش‌ها رنگ می‌بازند.

راوی داستان دائما تغییر می‌کند، گاهی سوم‌شخص، گاهی دختر بزرگ خانواده هِلد، گاهی دختر کوچک آن‌ها و گاهی دیگر پسر همسایه روایت داستان را بدست می‌گیرند. نویسنده همواره و مانند دیگر آثارش به بعدِ روزمره زندگی زیر سایه جنگ پرداخته و تاثیری که جنگ تا سال‌ها بعد در ریزترین امور زندگی شخص می‌گذارد را با دقت وارسی می‌کند. 
        

19

          سلام و نور 
تا فصل ده گیج بودم و نمیفهمیدم چی به چیه داستان از انتهای ماجرا شروع شده بود.  در کلِّ داستان راوی بین سوم شخص و ایرن (یکی از شخصیتهای داستان) دائما در حال چرخش بود و اینکه داستان پر از پرش زمانی از گذشته به حال و از حال به گذشته بود. همه ی اینا گیجم میکرد و باعث میشد داستان گاها خط سیر نا مشخصی داشته باشه  ولی این روند  اذیتم نمیکرد  یجورائی باعث جذابیت کتاب شده بود بلاخره خلاقیت نویسنده رو میرسونه و منم از نویسنده های خلاق خوشم میاد .
داستان خیابان کاتالین راجع به روند زندگی  سه خانواده است ایرن و بلانکا و پدر و مادرشون(خانوم و آقای اِلِکش) ، بلینت و پدرش و خدمتکارشون، هنریت و پدر و مادرش که هر سه خانواده  در خیابان کاتالین با هم همسایه اند و دوست و بچه ها با هم هم بازی.
همه چیز خوب و آروم و معمولیه  تا اینکه جنگ دامن مجارستان رو میگیره و زندگی این سه خانواده رو تحت تاثیر خودش قرار میده .
کتاب نکات تاریخی و روان شناسی خوبی داشت  و در کل دوستش داشتم .
به نظرم قلم ماگدا سابو خیلی خاصه با اینکه از روند معمول زندگی میگه و داستانش فراز و فرود خاصی نداره هم خواننده رو جذب میکنه و هم اینکه یک غم خاصی پشت تک تک کلماتش نهفتست  و قلب خواننده رو تحت تاثیر قرار میده.
        

23

24

hatsumi

1402/4/6

          دوباره یه کتاب از ماگدا سابوی عزیزم باید بگم اونقدری که شیفته کتاب دَر شدم شیفته این کتاب نشدم یکی از علت هاش هم پیچیدگی داستان در صفحات اولیه بود ،توی صفحات اول یکم سخت میشه فهمید قصه از چه قراره ،کارکترها باهم چه ارتباطی دارند اما هرچی به پایان داستان نزدیک میشیم شروع داستان توی ذهنمون ستودنی تر میشه ،داستان از جنگ روایت میکنه بدون اینکه مستقیم از جنگ روایت کنه شاید بهتره بگیم از زندگی آدم ها توی جنگ روایت میکنه از احساساتی که دارن،از ترک کردن جایی که بهش تعلق داشتن و دلبستگی های تازه ای که به وجود میاد،فضای خفقان آوری که چند جای داستان با تمام وجود احساس میشه ،از مرگ و دوست داشتن ،متن کتاب جذاب و پر کشش هست جوری که با تمام پیچیدگی ها،جابجایی زمان و راوی ها شما اون رو زمین نمیگذارین.
از متن کتاب:
بی‌حرکت آنجا ایستاد و به چیزهایی که از گذشته‌اش برجا مانده بود چشم دوخت. هرکدام از آنها برای خودش سرگذشتی داشت، هرچند که سربازهایی که بین آنها راه می‌رفتند از سرگذشت آنها هیچ نمی‌دانستند: اشیا برای غریبه‌ها هیچ حرفی ندارند.

.. 
آن‌موقع این را نمی‌دانستم که بعضی‌ها خیلی قبل از مرگ واقعی‌شان می‌میرند. حتی چنین تصوری هم نداشتم که آخرین بار که آن‌ها را دیده‌ای ممکن است آخرین باری بوده باشد که به‌راستی زنده بوده‌اند.

..
که در زندگی هرکس تنها یک نفر هست که آدم نامش را در لحظه‌ی مرگ فریاد می‌زند.

⁦ʕ´•ᴥ•`ʔ⁩
        

6