یادداشت محمد سعید میرابیان

خیابان کاتالین
        خیابان کاتالین روایتی غم‌ناک از فروریختن احساساتِ چند انسانِ بااحساس است...

اگر سابو در کتاب "در" تنها سایه‌ی تروماهایی که جنگ در گذشته بر سر یکی از شخصیت‌ها انداخته بود و او را نسبت به هست‌ونیستِ بشر بی‌اعتماد کرده بود را توصیف می‌کرد، کتابِ"خیابان کاتالین" به ما توضیح می‌دهد که چطور جنگ می‌تواند همه چیز را از انسان بگیرد؛ جنگ گاهی تنها خانه و کاشانه و وطن را از انسان نمی‌گیرد بلکه انسان را از نمودِ هست-مندانه‌ی خود تهی می‌کند و آنطور که شکسپیر در هملت می‌نویسد، تنها پوسته‌ی توخالی را بازمی‌گذارد تا از بیرون درون آن را بنگریم و با ترس‌هایمان روبرو شویم.
مهم‌ترین چیزی که جنگ از خانواده هِلد گرفته بود هویتِ دخترانِ این خانواده بود.
خیابانِ کاتالین روایت چند خانواده‌ی همسایه است که در خیابان کاتالین زندگی می‌کنند اما زمانی که جنگ می‌آید دیگر هیچ‌چیز مثل سابق نیست. آشنایان می‌میرند، عشق‌ها بی‌سر می‌گردند و عشاق زندانی می‌شوند؛ ازدواج‌ها از هم گسسته و آرامش‌ها رنگ می‌بازند.

راوی داستان دائما تغییر می‌کند، گاهی سوم‌شخص، گاهی دختر بزرگ خانواده هِلد، گاهی دختر کوچک آن‌ها و گاهی دیگر پسر همسایه روایت داستان را بدست می‌گیرند. نویسنده همواره و مانند دیگر آثارش به بعدِ روزمره زندگی زیر سایه جنگ پرداخته و تاثیری که جنگ تا سال‌ها بعد در ریزترین امور زندگی شخص می‌گذارد را با دقت وارسی می‌کند. 
      
244

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.