یادداشتهای مبارکه اکبرنیا (55) مبارکه اکبرنیا 8 ساعت پیش یادداشت های یک پزشک جوان میخائیل آفاناسیویچ بولگاکوف 4.1 60 خیلی دوسش داشتم. اولین کاری بود که از بولگاکوف میخوندم. انگار نه انگار که نویسندهی روسیه😁 چون نه تنها کلی گزارش نمیده و خیلی زیاد از درونیات و ذهنیاتش نمیگه بلکه خیلی اهل عینیاته. جزئیات درست و به اندازه. توصیف و تصاویر درست. خودافشاییهای خوب. به نظرم نوشتن چنین چیزهایی دربارهی یک پزشک اون زمان خیلی جسارت و شجاعت میخواست. قشنگ حس میکردم هر فصلش دارم یه قسمت از پزشک دهکده رو میبینم😁 پزشکی که تازه فارغالتحصیل شده و راهی یه روستای دورافتاده میشه! قضیه از اونجا جالبتر میشه که میفهمیم اینها الهام گرفته از تجربه زیستهی خود نویسندهست! ترجمه هم روان و خوب بود. بازم مشتاقم از ایشون بخونم :)) راستی به افرادی که از پزشکی و بیماری و حال و هواش خوششون نمیاد پیشنهاد نمیکنم. 0 11 مبارکه اکبرنیا 8 ساعت پیش هزار خورشید تابان خالد حسینی 4.2 125 تلخ تلخ تلخ خالد حسینی این سوژهها رو از کجا میاره؟ :) کاش واقعی نباشن. خب من بارها خواستم راجع به افغانستان و تاریخش بخونم اما هر دفعه سرگیجه میگرفتم از تنوع اتفاقات اماااا این کتاب درقالب رمان تونست همه چی رو بهم بفهمونه! حالا سوال اینجاست اگه نویسنده در تاریخ کشورش دست برده باشه و مستند نباشه اشکالی داره یا نه؟ یعنی سوال همیشگی اینه که بر اساس واقعیته یا خیال؟ و اگه خیاله آیا نویسنده میتونه دست به تاریخ ببره؟ اونوقت یکی مثل من که اینا رو مستند میدونه چه کنه؟😁🤦♀️ کتاب از لحاظ فرمی به نظرم کمی جای کار داشت ولی نمیتونم بگم متوسط یا ضعیف بود! محتوی اونقدر آدمو درگیر میکنه که همه چی یادش میره🤧 کتاب کلا تلخه و حاوی صحنههای نامناسب🙄 اگه دوستانی این موارد واسشون مهمه سراغش نرن :) 0 6 مبارکه اکبرنیا 1404/6/14 تهران جان مهدی قزلی 3.2 12 کتاب مجموعه روایتهای برگزیده جشنوارهی تهران است. هیچکدام از روایتها عالی نبود. اما هم خوب داشت هم متوسط. اتصال بعضی روایتها را هم با تهران پیدا نمیکردم. در کل خواندن نگاهها و روابط مختلف با تهران را دوست داشتم. 0 8 مبارکه اکبرنیا 1404/6/14 بلاتکلیف منصور ضابطیان 3.6 10 ما در عالم نویسندگی اصلی داریم به نام دور شدن از اتفاق یا اتفاقهایی که افتاده. یعنی میگوییم وقتی نویسنده حادثهی عمیقی را تجربه میکند باید به خودش فرصت تهنشین شدن بدهد. بگذارد گرد و خاک بخوابد تا چشمهایش درست ببیند. تا بتواند خوب تحلیل کند و بنویسد. اثر هیجانی و احساسی نباشد! برای همین حتما از کتابهایی که به سرعت بعد اتفاقی نوشته شدهاند، فرار کنید! چون سطحی و کمجاناند. نویسنده هنوز با تکلیف خودش کنار نیامده چه برسد با مخاطبینش. جزو تاثیرگذاران بادیاند! حالا جناب ضابطیان بعد از فقط دو ماه از جنگ ایران و اسرائیل نه تنها شروع به نوشتن نکرده بلکه کتاب را چاپ و رونمایی کرده و این سرعت شگفتانگیز و ترسناک است! با این حال من جزو آن دسته از افراد بودم که قضاوت را کنار گذاشتم و کتاب را تهیه کردم. شاید که ایشان عقیدهی بالای خودم را نفی کنند اما خب نشد و نتوانستند! قصه این است که وقتی ایشان با گروه کوچکی در ترکیه بودند، جنگ شروع میشود. آقای ضابطیان هم از آنچه بر ایشان گذشت تا به ایران برسند مینویسند! کتابی که در حد کپشننویسی اینستاگرام یا یادداشتهای روزانهای که در صفحه یا کانال شخصی بگذاری، باقی مانده! کتابی که از اول تا آخرش به خودم میگفتم " خب که چی؟ ملت اینجا بدتر از اینها را تجربه کردهاند! " حتی شرح آمدنشان به اینجا هم با اینکه سخت بوده اما سطحی و گذرا و بدون جزئیات اشاره شده! انگار که نویسنده در مسابقهی " کی از همه زودتر مینویسه و چاپ میکنه؟ " افتاده باشد! انگار که حال تعریف کردن نداشته باشد! و آقای ضابطیان چرا؟ به عنوان یک طرفدار میپرسم که آیا همه چیز ارزش تبدیل به کتاب شدن را دارد؟ تنها نکتهی شایستهی کتاب وطنپرستی آقای ضابطیان است. با اینکه هتل رزرو کرده بوده و میتوانست بماند، برگشت ایران. به قول خودشان به ایران جنگزدهی غمزده زیر بمب و موشک! تنها چیزی که قانعم کرد ۱۵۰ هزارتومانم را توی جوی آب نریختم، طرف وطن ایستادن ایشان است! 0 8 مبارکه اکبرنیا 1404/6/14 نجات از مرگ مصنوعی حبیبه جعفریان 4.3 54 مجموعه جستارهای خوب و عمیق و بکر با خودافشایی بالا. جستارهایی که شما را مجبور به فکر میکنند. پ.ن: چند وقته یادداشت مفصلم نمیاد🙄 2 13 مبارکه اکبرنیا 1404/6/4 چیزهای کوچکی مثل اینها کلر کیگان 3.7 38 کتاب کوتاه است اما پُرمغز. در یک نشست میخوانید و به محض تمام کردنش حس میکنید نه تمام نشده. هنوز حرفهایش در شما وجود دارد. ترجمه هم روان و خوب بود. فقط به نظرم جا برای پرداخت بیشتر مسئلهی اصلی کتاب بود. هنوز فاجعهای به این بزرگی درست باز نشد و صد البته پایان هم جا برای کار داشت. رویم میشود به کتابی که جایزه اورول گرفته و نامزد بوکر شده ایراد بگیرم؟😅 در نتیجه کتاب برایم بیشتر طرح مسئله بود و کاش رمان خوبی در این زمینه کار شود. 0 13 مبارکه اکبرنیا 1404/6/3 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 346 کوتاه، عمیق و روانشناختی. مثل اکثر کارهای داستایفسکی! 0 9 مبارکه اکبرنیا 1404/5/31 نیست فاضل نظری 4.4 34 من از شعر زیاد سرم نمیشود اما از قدیم طرفدار جناب نظری بودهام. " نیست" برایم شعرهای خیلی خوب و شعرهای خیلی متوسط بود. 0 1 مبارکه اکبرنیا 1404/5/31 از رنجی که می بریم جلال آل احمد 3.1 27 باورم نمیشد که این زبان جلال است! انگار یک نویسندهی تازهکاری که خیلی توصیف دوست دارد نوشته باشد. گاها هم توصیفهای انتزاعی و خستهکننده. فضاسازیهای بیمورد. همهی داستانها هم اشاره به اوضاع سیاسی آن سالها دارد و تفکرات نویسنده قبل از تحولش به چشم میخورد. اما یک نکتهی طلایی داشت و آنکه گاهی حس میکردم بعضی داستانها خیلی به روایت نزدیک شده. این قضیه در آن زمان خیلی حرف است! همچنین داستانهای پایانی پُر از جزئیات بیمورد بود. گفتم که انگار نویسنده تازهکار است و خب واقعا بود. فکر میکنم این مجموعه داستان دومین یا سومین کارش باشد. برای کسی که به سیر مطالعاتی جلال آلاحمد علاقمند است حتما پیشنهاد میشود. 0 4 مبارکه اکبرنیا 1404/5/29 تاوان عاشقی محمدعلی جعفری 4.0 99 تاوان عاشقی به قلم محمدعلی جعفریست. قصهی عشق یک دختر فلسطینی و یک مرد مسلمانِ اهل شیلی که در قم زندگی میکند. کتابی خوشخوان اما سطحی. از نوجوانی کتب زندگینامهی شهدا را میخواندم. همیشه در حین خواندن و فوقش چند روز بعد تحت تاثیر قرار میگرفتم و بعد همه چی یادم میرفت. روز از نو روزی از نو. هیچوقت نمیفهمیدم مشکل از کجاست؟ وقتی سمت نویسندگی آمدم کمکم قضیه را فهمیدم: " عجله و شتاب نویسندهها " نمیدانم چرا میخواهیم بازهی زمانی طولانی و اتفاقات زیاد را فقط در صد و خردهای صفحه جمع کنیم؟ " تاوان عاشقی" هم چنین بود. انگار فیلمی را روی دور تند گذاشته باشند. باورم نمیشد که از یک جمله به جملهی بعدی اتفاق جدیدی رخ داده. این سرعت و شتاب جلوی عمیق شدن مخاطب را میگیرد. تاثیرگذاری مثل باد میآید و مثل باد هم میرود. وقتی که برای روایت درست و مناسب وقت نگذاریم، اتفاقات در عین واقعی بودن، برایمان غیرقابل باور و عجیب میآید. انگار نویسنده سرکارمان گذاشته! جوانکی از ایران راه بیفتد به مقصد غزهای که میداند تحت محاصرهست؟ حالا شما هرچه دوست داری بگو که اینها واقعی است! آیا در واقعیت هم همهی این بخشها فقط در چند صفحه گذشت؟ اصلا واقعی بودن اتفاقات میتواند دستاویز درستی باشد که برای باورپذیری در جهان داستانی وقت نگذاریم؟ تازه اگر اسم رمان بیاید که حتی این دستاویز را هم نداریم! نیمههای پایانی کتاب هم بیشتر چرخیدیم روی شخصیت خلیل ( شخصیت فرعی) و اصلا نفهمیدیم قصهی این دو نفر چطور پیش رفت؟ اصلا عاشقانهشان فراموش شد! حتی مخاطب اگر نویسنده نگوید متوجه اینکه چند سال گذشته نمیشود. خب این همه شتاب و عجله برای چه؟ چرا چنین سوژههای نابی را به این راحتی حیف میکنیم؟ تا نزدیک به پایان کتاب باورم نمیشد که راوی زن است! زبان کاملا مردانه بود و بهانه نویسنده هم این بود که شخصیت اصلی روحیهی پسرانهای دارد. اما به نظرم درنیامد. آقای نویسنده نتوانست یک دختر فلسطینی را به خوبی به تصویر بکشد. از ظرافتها و حقایق زنانه دور بود. شخصیتپردازی خیلی کار داشت. فضاسازی هم! نویسنده جز سیگار کشیدن و کافه رفتن شخصیت نشانهی دیگری از یک دختر فلسطینی نداشت. چیزهای دیگری هم بود شبیه همانها که سالها از فلسطین برایمان گفتند. مقلوبه و زیتون و .... . این اهمیت تجربهی زیسته و نفس کشیدن در اتمسفری که مینویسیم را میرساند. نویسنده نتوانسته بود جز کلیشههای رایج، ما را به دل یک خانوادهی فلسطینی ببرد. یعنی اگر آن نشانههای رایج نبود چهبسا فکر میکردیم این اتفاقات در یک خانوادهی ایرانی افتاده باشد! کتاب را اما پیشنهاد میدهم فقط برای آشنا شدن با جناب " خلیل ساحوری" بزرگوار و قصهی عاشقانهی جالبشان. 0 9 مبارکه اکبرنیا 1404/5/28 بافته لاتیتیا کلمبانی 3.7 46 " بافته" قصهی سه زن است از سه قارهی متفاوت. سه زنی که در ظاهر دغدغهها و سطح اقتصادی، اجتماعی و فرهنگیشان تفاوت دارد اما وقتی عمیق شویم انگار کاغذ کاربنیهای هماند. سه زن که به دنبال تغییر و برهم زدن بیعدالتیها و شکستن حصارهای پوسیده و زنگزده هستند. محتوای کتاب جذاب و گیراست و از همان ابتدا شوکهتان میکند. سوراخهای تکنیکی کتاب به خوبی با محتوای تاثربرانگیزش پُر میشود و کتاب را در ذهنتان به یادماندنی میکند. این کتاب را باید خواند تا دید چطور با هنر نویسندگی میشود زندگی و سرنوشت سه زن از سه قارهی متفاوت را اینقدر هنرمندانه به هم بافت. تا دید زندگی ما آدمها نفس به نفس چقدر در هم گره خورده. شخصیتپردازیها خصوصا شخصیت زن کانادایی خوب و دقیق و باورپذیر کار شده و ترجمه هم روان است. ویراستاری کتاب اما جالب نیست. جملههای تکراری و ناقص و غلطهای تایپی در چند جا به چشم میخورد که آزاردهندهست. کتاب دارای چند صحنهی منزجرکننده است که به افراد خیلی حساس پیشنهاد نمیشود. 0 7 مبارکه اکبرنیا 1404/5/25 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 78 خب! رومن گاری به لیست نویسندههای مورد علاقهم اضافه شد! چند سال پیش سراغ گاری کوپر رفتم و یادم نیست چرا ولش کردم اما این کتابو یه نفس خوندم! شخصیتپردازیها خیلی خوب بود. چه ترجمهی روان و خوبی! البته بگم راوی عفت کلام نداره😅 و کتاب پُر از الفاظ رکیک و زشته. محتوا هم به شدت تلخه اما نویسنده با شما کاری میکنه که به بدبختیهاش هم بخندین هم اشک بریزین. اینکه شخصیت اصلی با تموم زندگی سختی که داره همیشه امیدواره، برام خیلی جالب و درخشان بود. به قول مترجم کتاب، نگاه این پسربچه به فقر، تنفروشی، بیعدالتی و .... خیلی خاصه. مختص خودشه. خلاصه اگه عفت کلام و محتوا براتون خیلی مهمه سراغش نرید :) 5 19 مبارکه اکبرنیا 1404/5/20 مربای گل؛ ماجراهای خانواده آمد جلد 1 نفیسه شیرین 3.7 5 کتاب را با یک قطره اشک گوشهی چشمانم تمام کردم و توی دلم به نویسندهاش آفرین گفتم. نفیسه شیرینبیگی در اولین کتابش توانسته خیلی قابل قبول باشد. رمان " مربای گل" اولین جلد از سری ماجراهای خانواده آمد است. این رمان قصهی حکیمهست. زنی با سه بچه در تبریزِ دههی هفتاد. حکیمهای که در ابتدا پنجه به پنجهی زندگی نمیاندازد و از مبارزه خسته است. مخاطب حرص میخورد از انفعال شخصیت اصلی اما کمکم که میگذرد به او حق میدهد. انتظار داریم که کتاب با این رخوت شخصیت اصلی تمام شود اما اینجاست که از این کتاب یک اثر متعهد و متمایز میسازد. حکیمه از یک جا به بعد مجبور میشود بلند شود و یقهی مشکلات را بگیرد. تمام لحظههایی که این حکیمهی سر از آب بیرون آورده را میبینی چیزی توی دلت وول میخورد. حکیمه میتواند هر زنی باشد که از جایی به بعد خسته شده و ترجیح داده یک گوشه بنشیند. اما میبیند که نشستن و انفعال یک زن، میتواند دنیا را خراب کند. پس میایستد و مبارزه را پی میگیرد و توی دل مخاطب انگار هزاران زن درمانده برایش کف میزنند. قصهی حکیمه و خانوادهاش ملموس و باورپذیر و واقعی درآمده. ما خانوادهی آمد را میپذیریم و باور میکنیم. اتفاقها در عین تلخی بامزه نوشته شدهاند و مخاطب میتواند با غصههای حکیمه بخندد و این معجزهی دستان نویسنده است! نمیدانی بخندی یا اشک بریزی و دلت میخواهد ادامه بدهی تا ببینی ته قصه چه میشود؟ قصههای حکیمه از ما دور نیست و عین زندگیهامان است و این شیرینترش میکند. استفاده از اصطلاحات و آداب و رسوم دینی و بومی مردم تبریز هم به اندازه و بهجا استفاده و پرداخته شده. اگر دنبال کتاب خوشمزهای هستید که روزهایتان را بسازد، این کتاب را پیشنهاد میکنم. 5 37 مبارکه اکبرنیا 1404/5/11 ماهی ها به دریا بر می گردند مرضیه اعتمادی 3.8 32 نفس عمیقی میکشم و سعی میکنم یادداشت خوبی بنویسم😅 در روی جلد کتاب میخوانید که کتاب " روایت همسایگی با یک خانوادهی فلسطینی" است. بعد در صفحهی دوم یا سوم روی این مسئله تاکید میشود که اطلاعات برآمده از ساعتها مصاحبهست و واقعی. خب مخاطب کتاب را شروع میکند. کمی که پیش میرود و اگر شناختی از نویسنده و کارهای قبلش داشته باشد برایش سوال ایجاد میشود که خانم راوی و سهیل کیست؟ مگر روایت نبود؟ یعنی خانم اعتمادی به نقل از فرد دیگری نوشته؟ دست به دامان تحقیق و جستجو میشود و باز هم سر درنمیآورد که چه شده؟ چه خبر است؟ این شلمشوربا چیست؟ داستان است؟ واقعیت است؟ چیست؟ الحمدالله در شناسنامه کتاب هم چیزی نیامده. بعد دوستی برایت میگوید که این ادامهی کتاب " الی..." خانم غفارحدادی است که دادهاند خانم اعتمادی بنویسند. یعنی مخاطب ارزش کمی توضیح را مثلا در مقدمه نداشت؟ یعنی فقط من نمیفهمم که چه شده؟ خانم اعتمادی در بستر داستان و شخصیتهای خیالی به گونهای مصاحبهها را پیاده کردند و به زور و با اصرار زیاد مطالب را پیوند زدهاند. من انصافا خودم را بیچاره کردم که کتاب را تمام کنم. هیچ کشش و جذابیت و قلابی نداشت. اصلا دوست نداشتی بروی صفحهی بعد. چرا؟ چون تعلیقی برایت وجود نداشت. شخصیت راوی برایم خیلی میلنگید. تغییر و تحولش هم و آخر چرا باید از چنین بستری استفاده کرد؟ هیچ کدام از نقاط دراماتیک اثر درنیامده. میخوانی و رد میشوی. نه تاثیری نه تاثری. اطلاعاتی که راجع به فلسطین میدهد تکراری و در حد مطالب ابتداییست. فقط برای افرادی مناسب است که هیچ چیزی از فلسطین ندانند. مدام فکر میکردم اگر بنا به داستان بود چرا از زوایه اول شخص استفاده نشد که کمی کار را دربیاورد. اصلا چرا خود طوبی شخصیت اصلی نباشد؟ وقتی یک سوم پایانی کتاب را به تنهایی روایت میکرد؟ جزئیات و حسو حال هم درنیامده. احساسم این است که مصاحبهها خیلی کلی و بدون جزئیات بوده و نویسنده خواسته جای خالی را با چنین ترفندی پُر کند. بعدتر فهمیدم کتاب برای نوجوان است. واقعا؟ امیدوارم که این مسئله درست نباشد. از چه لحاظ ممکن است قصهی زن بارداری و همسرش برای نوجوانی مناسب باشد؟ اصلا محض رضای خدا کتاب یک نوجوان هم نداشته! باز هم اینجا چیز دیگری به ذهنم میرسد که نمیگویم! من قول داده بودم که کتابهایی با چنین مضامین را اینطور نقد نکنم ولی خانم اعتمادی من به عنوان یکی از مخاطبهایتان ناراحت و عصبانیام! بابت اینکه حس میکنم ارزشی برایم قائل نیستید! آیا هدف فقط چاپ کتاب است یا چاپ کتابی تاثیرگذار؟ هدف چیست؟ از شما بعید بود. 0 8 مبارکه اکبرنیا 1404/5/8 مجله مدام: رفاقت جمعی از نویسندگان 4.4 7 جای بخش رو به رو در این شماره خالی بود. البته که در یکی دو شمارهی اخیر این بخش چندان قوی هم نبود. از شماره اول تا اینجا تنها شمارهای بود که اکثر روایتها و داستانها را دوست داشتم. البته به غیر از داستان خودم😅🤦♀️ از حالا منتظر شمارهی بعدم و جای خالیاش آزاردهندهست. اگر اهل مدام نیستید، حتما پیشنهاد میکنم. 5 15 مبارکه اکبرنیا 1404/4/30 پرتگاه پشت پاشنه مجید اسطیری 3.1 23 *هرکس که حس میکند پرتگاهی عمیق درست پشتِ پاشنهی پایش هست، باید این کتاب را بخوابند.* هر فردی که به *ناامیدی مطلق* رسیده و فکر میکند کار تمام است. راستش چون برچسب *"رمان"* بر این کتاب خورده نمیدانم چقدر واقعیت و چقدر خیال بوده اما خب در این سالها کم ندیدیم آدمهایی مثل علی جعفری را. درواقع شهید عبدالبصیر جعفری را. در کنار محتوای خوبی که کتاب دارد دو سه اشکال بزرگ هم با خودش تا پایان میکشد و میبرد. *یک*، زبان ناملموس و غیریکدستی که مدام تغییر میکند. *دو*، پرشهای زمانی بسیار زیاد مخاطب عامی که تجربههای نخست کتابخوانیاش باشد را سردرگم و دلزده میکند. *سه*، آوردن یک بخش تمام انتزاعی تحت عنوان پرندهی آبی که ضرورت حضورش آن هم تا آخر کتاب واقعا حس نمیشد. شخصیتپردازیهای شخصیتهای فرعی هم آنطور که باید قوی و جاندار نبود. نویسنده این کتاب را با الهام از زندگی *شهید عبدالبصیر جعفری از تیپ فاطمیون* نوشته اما اینکه نمیدانیم تا چه سطحی الهام است و چقدر واقعیت، از *اثرگذاری* کار میکاهد. مخاطب همیشه دنبال کسیست که عینا شبیه خودش باشد و البته واقعی و نجاتیافته تا بتواند دست توی دستش بگذارد. به نظرم با توضیح کوتاهی در ابتدای کتاب این مسئله برطرف میشد. با این همه حتی از زندگی الهام گرفته شده از این شهید، بسیار متاثر شدم. اینکه تلاش شود از شهیدی *قدیسسازی* نشود و مسیری باورپذیر را نشان دهیم، واقعا ستودنیست. از آقای اسطیری ممنونم که مرا با این شهید آشنا کردند و امیدوار به اینکه تا دم سقوط وقت برای نجات است. #پرتگاه_پشت_پاشنه #همیشه_سرمون_توی_کتابه #حلقه_کتابخوانی_مبنا 0 8 مبارکه اکبرنیا 1404/4/29 هزار تو پرستو علی عسگرنجاد 4.2 7 هزارتو روایت دختران ایران است. خودم را که دختر، همسر و مادر هستم، میان روایتها پیدا میکردم. سطح روایتها یکدست نیست. بعضی خیلی خوب و بعضی حتی روایت هم نبودند. اما واقعا از خواندنش پشیمان نیستم. روایت خانم علیعسگرنجاد که در پایان آمد را خیلی دوست داشتم. خدا قوت به همهی دوستان و ممنون از نشر سورهی مهر بابت حمایت چنین سوژههایی. 0 6 مبارکه اکبرنیا 1404/4/23 ناخن کشیدن روی صورت شفیع الدین قاسم فتحی 4.1 5 سوژه جدید و جالب زبان خوب اتفاقها و کشمکشها به اندازه اما یکجاهایی نارسایی مفهومی داشت و بعضی اتفاقات مبهم بود. کتاب خیلی کوتاهی هست و به نظرم خوندن از یک نویسنده جوان و تازهنفس دلچسب باشه. البته خیلی کم حاوی صحنههای تلخ و منزجرکننده هم هست. 0 10 مبارکه اکبرنیا 1404/4/21 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.2 57 یک رمان جنگی/ امنیتی از نیما اکبرخانی. مهمترین نکتهاش برایم این بود که از شهدا اسطورههای تکرارنشدنی نساخته. مخصوصا یکی از شخصیتهای اصلی کتاب که از نوجوانیاش با او همراهیم. گذاشته مخاطب بعد از پایان کتاب خودش اسم قهرمان را رویش بگذارد. زبان کتاب خیلی معمولی است شاید به خاطر مخاطبش که نوجوان است. آخرها هم نویسنده نزدیک به منبر رفتن کرده و دوست داشتم قصه را ادامه بدهد. در کل کتاب پرهیجان و تعلیقیست که مدتی بعد از شروع درگیرتان میکند. یک سوال بزرگ هم داشتم که آیا این اتفاقها الهام گرفته از واقعیت است یا خیال محض؟ کاش واقعی بودند :) 1 3 مبارکه اکبرنیا 1404/4/18 خانه کتاب بازها معصومه امیرزاده 4.3 12 محتوای کتاب بسیار غنی و پُربار است برای هر پدر و مادری که دغدغهی کتابخوان کردن فرزندانشان را دارند. حتی برای افرادی هم که هنوز فرزندی ندارند هم به نظرم مفید خواهد بود. نحوهی برخورد نویسنده با فرزندانش نکات تربیتی زیادی را غیرمستقیم نشانتان میدهد. فقط از کتاب نباید انتظار یک متن روایی داشته باشید. زبان ساده و روان است اما بیشتر به متون علمی و دانشگاهی نزدیک است. البته به جز تکروایتهایی که اول هر فصل میآمد و دلچسب بود. کتاب را نشر مهرستان چاپ کرده و باز هم دست گذاشتنش روی موضوعهای ناب و کمتر بیان شده، ارزشمند است. 0 7