یادداشت مبارکه اکبرنیا
4 روز پیش
کتاب را با یک قطره اشک گوشهی چشمانم تمام کردم و توی دلم به نویسندهاش آفرین گفتم. نفیسه شیرینبیگی در اولین کتابش توانسته خیلی قابل قبول باشد. رمان " مربای گل" اولین جلد از سری ماجراهای خانواده آمد است. این رمان قصهی حکیمهست. زنی با سه بچه در تبریزِ دههی هفتاد. حکیمهای که در ابتدا پنجه به پنجهی زندگی نمیاندازد و از مبارزه خسته است. مخاطب حرص میخورد از انفعال شخصیت اصلی اما کمکم که میگذرد به او حق میدهد. انتظار داریم که کتاب با این رخوت شخصیت اصلی تمام شود اما اینجاست که از این کتاب یک اثر متعهد و متمایز میسازد. حکیمه از یک جا به بعد مجبور میشود بلند شود و یقهی مشکلات را بگیرد. تمام لحظههایی که این حکیمهی سر از آب بیرون آورده را میبینی چیزی توی دلت وول میخورد. حکیمه میتواند هر زنی باشد که از جایی به بعد خسته شده و ترجیح داده یک گوشه بنشیند. اما میبیند که نشستن و انفعال یک زن، میتواند دنیا را خراب کند. پس میایستد و مبارزه را پی میگیرد و توی دل مخاطب انگار هزاران زن درمانده برایش کف میزنند. قصهی حکیمه و خانوادهاش ملموس و باورپذیر و واقعی درآمده. ما خانوادهی آمد را میپذیریم و باور میکنیم. اتفاقها در عین تلخی بامزه نوشته شدهاند و مخاطب میتواند با غصههای حکیمه بخندد و این معجزهی دستان نویسنده است! نمیدانی بخندی یا اشک بریزی و دلت میخواهد ادامه بدهی تا ببینی ته قصه چه میشود؟ قصههای حکیمه از ما دور نیست و عین زندگیهامان است و این شیرینترش میکند. استفاده از اصطلاحات و آداب و رسوم دینی و بومی مردم تبریز هم به اندازه و بهجا استفاده و پرداخته شده. اگر دنبال کتاب خوشمزهای هستید که روزهایتان را بسازد، این کتاب را پیشنهاد میکنم.
(0/1000)
نظرات
4 روز پیش
خدا حفظشون کنه. استادیار دوره خلاق من بودن. اگه بگم ادامه دادن مسیر نویسندگی رو میدون ایشونم گزاف نگفتم🙂🌱
1
2
4 روز پیش
معرفی این کتاب رو اول اینجا خوندم. شب توی ایتا دیدم کانال حفره که جزو قفسه دوست داشتنیهای منه هم این کتاب رو معرفی کرده. اولش یه اتفاق کمی تا قسمتی جالب بود ولی بعد که یادم اومد این متن معرفی رو قبلا یه جا دیگه خوندم، تبدیل شد به یه اتفاق غافلگیر کننده! پیدا کردنتون اینجا یه ذوق بامزهای برام داشت:))
1
2
مبارکه اکبرنیا
4 روز پیش
1