معرفی کتاب تهرانِ جان (روایت هایی از زندگی با تهران) اثر امین طبسی

تهرانِ جان (روایت هایی از زندگی با تهران)

تهرانِ جان (روایت هایی از زندگی با تهران)

مهدی قزلی و 16 نفر دیگر
3.2
14 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

16

خواهم خواند

14

شابک
9786000354466
تعداد صفحات
194
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        روایت‌های برگزیده  پنجمین دوره جایزه داستان تهران
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به تهرانِ جان (روایت هایی از زندگی با تهران)

بریدۀ کتاب

صفحۀ 73

قلیان‌ها را که آوردند، یک‌دفعه صدای ضرب بلند شد و یکی با صدای بلند گفت:«آبدارباشی تعطیل کرده باشی!» و شروع به خواندن کرد:«بسم الله ما اول قرآن است، رحمان و رحیم رخصت از یزدان است، از بی‌ادبی کسی به جایی نرسید، حقا که ادب وظیفه انسان است. خشنودی آقا امام زمان صلوات.» صدای صلوات در قهو‌خانه پیچید. برایم جالب بود که این همه لات یقه‌باز با کلی خال و تاتو چه با اشتیاق صلوات می‌فرستند. کم‌کم همهمه‌ها خوابید. مرد میان‌سالی وسط قهوه‌خانه ایستاد و از همه رخصت گرفت و شروع کرد:«این بازی به عمر ما جوون‌ها قد نمی‌ده. اصلش چیزِ دیگه‌ای بوده. اما اینجا نوکر خونه آقا امیرالمومنینه. ما اینجا تورنا رو به یاد تازیانه‌ای که به بچه‌های امام حسین زدند می‌زنیم. پس، جان امام حسین، کسی بی‌نیت اینجا نشینه.» پیرمرد هیکلی چهارشانه‌ای پارچه بلندی را در دستش گرفته بود و کناری ایستاده بود. مرد میان‌سال شروع کرد به ذکر صلوات و لعن گفتن و دعوت از مهمان‌هایی که دم در بودند تا جلسه کمی نظم پیدا کند حواس‌ها جمع شود.

3

لیست‌های مرتبط به تهرانِ جان (روایت هایی از زندگی با تهران)

یادداشت‌ها

eledah

eledah

1403/10/17

          روی جلد کتاب نوشته است «روایت‌هایی از زندگی با تهران». منتها این کتاب روایت نیست. روایت ترکیبی از حقیقت و برداشت راوی از آن حقیقت است. اگر فقط حقیقت باشد، گزارش می‌شود و اگر فقط تخیل نویسنده باشد، تبدیل به داستان می‌شود. با این وجود متون کتاب نه برداشت عمیقی دارند و نه از حقیقت جذابی پرده برمی‌دارند. متن‌ها در حد خاطره و کپشن مانده‌اند و همین باعث می‌شود که لفظ روایت برازنده‌شان نباشد.

حقایق کتاب برای خواننده جذابیتی ندارد. کثیری از متون کتاب، داستان دختران مهاجری است که به بهانهٔ درس خواندن به تهران می‌آیند و درگیر زندگی خوابگاهی و مصائب غربت می‌شوند. آیا تهران فقط همین است؟ خیر. روایت می‌توانست به سراغ جذابیت‌های دیگر تهران برود. مثل زیست شبانه مردم شهر، تهران در دوران انقلاب، چادر زدن‌های کنار بیمارستان، مسابقات ماشین‌سواری شبانه، خانه‌های متراژ پایین، زیست گروهی معتادان، عزاداری‌های خاص تهرانی‌ها و کلاً موضوع بهشت‌زهرا، تهران در دوران انقلاب و کلی سوژه‌های دیگر. اما نویسنده‌ها به دنبال سوژه نیفتاده‌اند تا روایتی جذاب خلق کنند. برعکس، اتفاقات سرشان آمده است و خودشان سوژه شده‌اند. (تنها جایی که راوی دنبال سوژه می‌افتد، داستان تُرناخوران است) به همین خاطر است که هیچ حرف خاصی برای روایت کردن ندارند. شاید خود این افراد در هنگام نوشتن فکر می‌کردند که تجربهٔ بی‌نظیری داشته‌اند؛ اما تجمیع آن‌ها نشان داد که هیچ سوژهٔ ارزشمندی از این مدل زیستن حاصل نشده است.

در داستان‌هایی که به امر مهاجرت می‌پردازد، تهران هیچ اصالتی ندارد. اگر قرار بود کسانی که به آمستردام هلند مهاجرت کرده‌اند هم روایت خودشان را بنویسند، احتمالاً از درد غربت و اینکه چطور بعد از مدتی عاشق شهر جدیدشان شدند، می‌نوشتند. تهرانیتِ تهران فراتر از نام بردن چند جای معروف فراتر نمی‌رود. همین باعث می‌شود که کتاب علاوه بر اینکه روایت نیست، دربارهٔ تهران هم نباشد.
        

15

30

          موضوع کارگاه داستانمان «مکان به مثابه شخصیت» بود. نمی‌فهمیدم مکان چطور باشد، شخصیت است و چطور نباشد، خیر. استاد گفت «داستان نباید جای دیگه‌ای غیر از این مکان، امکان وقوع داشته باشه». جا افتاد. 
با این تعریف و آن فهم، تهرانِ اکثر روایت‌های این کتاب «شخصیت» نیست. حاصل وصله‌پینه خرده روایت‌ها و توصیفات کم‌جان و تکراری است که تهران بعضا درونشان به زور چپانده شده و توی ذوق می‌زند. اکثر روایت‌ها از خاطره فراتر نمی‌روند و فاقد جهان‌بینی و حرف خاصی هستند. 
این که کتاب حاصل پانزده روایتِ برتر بخش روایت جایزه داستان تهران است، به داوری و انتخاب استادم انتخاب شده و چند نفر از نویسندگانش را می‌شناسم، باعث شد دوست داشته باشم زودتر بخوانمش.
روایت‌های «تهران، سوار کالسکه دخترم» از مرضیه اعتمادی و «خواهر بزرگتر» از فاطمه کیایی، دلنشین، پخته و دغدغه‌مند بودند که از قضا به همراه «وطنی برای بی‌وطن‌ها» از فاطمه مرادی، سه برگزیده بخش روایت تهران نیز بودند. 
و چه خوب که بخش روایت سه برگزیده بیشتر نداشت...
        

30