یادداشت فاطمه لیالی
1403/3/21
موضوع کارگاه داستانمان «مکان به مثابه شخصیت» بود. نمیفهمیدم مکان چطور باشد، شخصیت است و چطور نباشد، خیر. استاد گفت «داستان نباید جای دیگهای غیر از این مکان، امکان وقوع داشته باشه». جا افتاد. با این تعریف و آن فهم، تهرانِ اکثر روایتهای این کتاب «شخصیت» نیست. حاصل وصلهپینه خرده روایتها و توصیفات کمجان و تکراری است که تهران بعضا درونشان به زور چپانده شده و توی ذوق میزند. اکثر روایتها از خاطره فراتر نمیروند و فاقد جهانبینی و حرف خاصی هستند. این که کتاب حاصل پانزده روایتِ برتر بخش روایت جایزه داستان تهران است، به داوری و انتخاب استادم انتخاب شده و چند نفر از نویسندگانش را میشناسم، باعث شد دوست داشته باشم زودتر بخوانمش. روایتهای «تهران، سوار کالسکه دخترم» از مرضیه اعتمادی و «خواهر بزرگتر» از فاطمه کیایی، دلنشین، پخته و دغدغهمند بودند که از قضا به همراه «وطنی برای بیوطنها» از فاطمه مرادی، سه برگزیده بخش روایت تهران نیز بودند. و چه خوب که بخش روایت سه برگزیده بیشتر نداشت...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.