حامد خسروشاهی

تاریخ عضویت:

اردیبهشت 1402

حامد خسروشاهی

@khosroshahihamed

29 دنبال شده

31 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        از آن دسته کتاب ها بود که می‌شود یک‌جرعه سر کشید. نشست و خواند و لذت برد و تا تمام نشده، کنار نگذاشت؛ روایت شیرین و نثر ارجمند.
 از چند سال قبل متوجه ایجاد واحدی به نام تاریخ شفاهی پیشرفت به راهبری مهندس مرتضی اسدزاده عزیز بودم و کمابیش در جریان پروژه‌هایی که شروع کرده بودند. سر کتاب شریان مکران و روایت پروژه ایرانی انتقال نفت گوره به جاسک آقا مرتضی گفت این کتاب یک حلقه کم دارد و آن روایت طراحی و ساخت پمپ‌های مهم پروژه در پتکو تبریز است. کتاب را که خواندم یاد آقا مرتضی افتادم و نزدیک به دوسال دوندگی و زحمتش که نتیجه داده.
آبی نفتی روایت یک زندگی است و زوم روی ۱۶سال مدیریت کارخانه شرکت پمپ و توربین ایران با نام تجاری پتکو . روزهای شیرین طراحی و ساخت پمپ‌های مهم پروژه‌های نفتی و آبی توسط مهندسان ایرانی در سایه فرصت تحریم و کوتاه‌شدن دست مدیران از روهر آلمان. روایت اعتمادها به مهندسان ایرانی و میوه شیرین این اعتماد. روایت مشکلات و رسیدن راه‌حل‌ها.
 این یک شروع است و امیدوارم به‌زودی کتاب‌های دیگری از مجموعه روایت پیشرفت در انتشارات راه‌یار به چاپ برسد.
در جلسه رونمایی راوی کتاب، مهندس علی عمرانی گفت "نویسنده آنقدر خوب نوشته که در مطالعه بعضی قسمت‌ها خودم گریه‌ام می‌گرفت‌". و بی‌شک در گوارایی خروجی زحمات دوستان محقق، سهمی مهم را دکتر مهدی نورمحمدزاده داشته. قلمشان پر برکت...
      

0

        کتاب «دیدار با دبیرکل» مجموعه‌ای است از بیست روایت زنده و دست‌اول از کسانی که در مقاطع مختلف، از نزدیک با دبیرکل شهید حزب خدا دیدار داشته‌اند. نویسنده و تیم تولید، در کمترین فاصله زمانی از لحظه پرواز ایشان، به سراغ این افراد رفته‌اند و برخلاف انتظار، به‌جای چهره‌های رسمی و نظامی، خانواده‌های شهدا، فعالان فرهنگی، خبرنگاران، نویسندگان و مستندسازانی را انتخاب کرده‌اند که تجربه‌های متفاوت و عاطفی‌تری از آن دیدارها داشته‌اند. 
یکی از جذاب‌ترین روایت‌ها مربوط به محسن مؤمنی‌شریف است که همراه با رضا امیرخانی، محمدرضا بایرامی و اکبر خلیلی در دهه ۸۰ به لبنان سفر کرده و پس از گشت‌وگذارها و دیدارهایی در بیروت و جنوب، وارد اتاق کار دبیرکل شده‌اند. 
مستندسازانی که بعد از جنگ ۲۰۰۶ به بیروت رفته‌اند نیز روایت متفاوتی دارند که نگاهی نزدیک‌تر به فضای پساجنگ دارد. 
روایت خانواده‌های شهدا، هم از لطف دبیرکل پیش از شهادت عزیزشان و هم پس از آن، پر از لحظه‌هایی‌ست که چهره‌ی مهربان سید را ترسیم می‌کند. 
تقریباً در تمام روایت‌ها یک نقطه مشترک وجود دارد: سختی و پیچیدگیِ زندگی مخفیانه‌ی او در نزدیک به چهار دهه اخیر. راویان از چند مرحله تعویض خودرو، چند آسانسور و کوچه‌پس‌کوچه‌گردی در ضاحیه جنوبی بیروت می‌گویند تا به مقصد برسند—و تازه آن‌جاست که سادگی، فروتنی و لبخند میزبان آغاز می‌شود. 
در میان همه‌ی روایت‌ها، گزارش صمیمی وحید فرجی، عکاس و مستندساز از حضور دبیرکل در میان مردم، در «مهرجان انتصار» پس از تابستان پرحادثه‌ی ۲۰۰۶، یکی از درخشان‌ترین لحظه‌های کتاب است.
 اهمیت اصلی این در زمان انتشار آن است؛ کاری سریع، به‌موقع، و از دل همان کسانی که ایشان دیده بودند؛ یک قاب ماندگار از انسانی که در دلِ خطر، شبیه مردم ماند.
      

1

        سفری بی‌نقشه، روایتی بی‌تکلف

 کتاب، فقط یک سفرنامه نیست. سفرهایی از قونیه تا کاتماندو و از بامیان تا خلیج فارس را در بر می‌گیرد، اما نویسنده‌اش جغرافیا را بهانه‌ای برای عبور از مرزهای درونی خودش کرده.
مهزاد الیاسی، انسان‌شناس و نویسنده‌ای که با کوله‌ای سبک و نگاهی عمیق سفر می‌کند، در این کتاب ۱۵ جستار را پیش روی خواننده گذاشته که هر یک، فصل تازه‌ای است از مواجهه او با یک شهر، یک آیین، یک مرگ، یک یاد و حتی از مرکب‌ماهی‌ای در خلیج فارس که میان مرگ و زندگی، شناور است.
این کتاب، ترکیبی از سفر آفاقی و انفسی است؛ همان چیزی که ما اغلب در سفرهای لوکس و اینستاگرامی گم می‌کنیم. او نه با بلیط بیزنس‌کلاس که با دل ناآرام، راهی می‌شود. 
 اگر سفر را دوست دارید، اما از سفر می‌ترسید… اگر همیشه رؤیای رفتن دارید، اما هنوز نرفته‌اید… اگر دلتان می‌خواهد کسی از دل سوگ و اندوه، برایتان از زندگی بنویسد…
این کتاب را بخوانید.
نام کتاب هم یک آیه قرآن است، در سوره لقمان.
      

4

        درباره کتاب «دشواری مبارک» نوشته فائضه غفارحدادی

در میان ده‌ها حادثه بی‌صدایی که جهان را تکان داده‌اند اما بی‌روایت مانده‌اند، انفجار پیجرها در لبنان یکی از غریب‌ترین و تلخ‌ترین‌هاست؛ عملیاتی پیچیده، با زخمی‌های عمیق و مادام‌العمر.
عملیاتی تروریستی که در آن، دستگاه‌هایی کوچک و ظاهراً بی‌ضرر، به‌صورت هم‌زمان و از راه دور منفجر شدند و جان یا بینایی ده‌ها رزمنده را گرفتند؛ بی‌صدا، بی‌دود، بی‌نشان.
کتاب «دشواری مبارک» تلاشی است برای بیرون کشیدن روایت از دل همین خاموشی؛ صدایی انسانی از زنانی که چشم در چشم مصیبت ایستاده‌اند و هنوز هم، به‌جای زخم، از زندگی پای آرمان و اعتقاد حرف می‌زنند.
این اثر شامل چهل خرده‌روایت از خانواده‌هایی است که زندگی‌شان با یک لحظه انفجار، به «قبل» و «بعد» تقسیم شد. نویسنده با همراهی و هم‌نفَسی، به میان مادران و همسرانی رفته که عزیزان‌شان به‌خاطر همین انفجارها جانباز شده‌اند، با چشم‌هایی که دیگر نمی‌بینند، با دست‌هایی که دیگر کامل نیست، و با چهره‌هایی که دیگر آشنا نیستند. روایت‌ها کوتاه و ساده‌اند، آن‌قدر صادق که خواننده را بی‌صدا می‌لرزانند.
در دل روایت‌ها، چیزی فراتر از سوگ و درد جریان دارد: انتخاب. انتخاب ایستادن در کنار مقاومت، انتخاب زندگی‌کردن با نقصی که «مبارک» است.
 چند روایت برجسته‌ترند: روایت مادری ایرانی که پسرش در لبنان مستقر بوده و از قربانیان این عملیات است و دختری که پس از وقوع انفجار، علی‌رغم پس‌گرفتن خواستگاری از سوی خانواده پسر، همچنان اصرار دارد با او ازدواج کند.
کتاب کم‌حجم و راحت‌الحلقوم است. حدود دو ساعت زمان کافی است تا آن را بخوانید، اما تأثیرش، بسیار فراتر از این دو ساعت با شما خواهد ماند.
      

9

2

        کتابی که نمی‌خواستم تمام شود...

 معمولاً کتابی را که به دست می‌گیرم، دوست دارم یک‌سره بخوانم، تمام کنم و بعد زمین بگذارم. اما حاج آخوند فرق داشت... برای اولین بار، کتابی آن‌قدر شیرین برایم بود که نمی‌خواستم تمام شود. جرعه‌جرعه می‌نوشیدم و یک هفته تمام با آن مشغول بودم ☕📖
کتاب، خاطرات سید عطاالله مهاجرانی‌ست از دوران کودکی و نوجوانی‌اش در روستای مهاجران اراک 🏡
روایتی صمیمی و شاعرانه از روزگاری که مردی با وجود مدارج بالای علمی در نجف و قم 🎓، تصمیم می‌گیرد به روستا بازگردد و با مردم بماند.
روحانی‌ای روشن‌ضمیر، عارف‌منش، خوش‌ذوق، شاهنامه‌خوان، خیام‌دوست و مولوی‌شناس
که با سلوک ساده‌اش معلم جان‌های خسته بود 🌿
حاج آخوند یک آینه‌ است برای تماشای مردی که شبیه چهره رایج روحانیت نیست. ✨
اگر دلتان برای آدم‌های بی‌ادعا و بزرگ تنگ شده، اگر اهل خاطره‌خوانی و نثرهای لطیف هستید، این کتاب را بخوانید... نه یک‌سره، بلکه جرعه‌جرعه
مثل چای خوش‌عطری که نمی‌خواهی تمام شود... 
من کتاب را با صدای گرم خود نویسنده شنیدم 🎧 و همین، لذت خواندن حاج آخوند را برایم دوچندان کرد...
      

4

        کتاب «حضرت حجت» مجموعه‌ای از بیانات آیت‌الله بهجت در مورد حضرت ولی‌عصر (عج) است که به زیبایی در قالب یک اثر مفصل جمع‌آوری شده 📚. این کتاب که قریب به ۷۰۰ صفحه دارد، گنجینه‌ای از سخنان عارفانه و عاشقانه ایشان در خصوص رابطه با حضرت و نحوه جلب رضایت و داستان‌هایی از تشرف به محضر ایشان است. آیت‌الله بهجت، با توسل و توجه به حضرت حجت (عج)، راه‌های وصال و بهره‌مندی از حضور این امام همام را به محبان نشان داده‌اند .
 کتاب نه تنها یک منبع ارزشمند از نظر مفاهیم معنوی است، بلکه نقل‌های خواندنی و دلنشینی از دیدارهای اشخاص با امام غائب را هم در خود جا داده. با اینکه تکرار مطالب در برخی صفحات و اضافه شدن توضیحات مفصل، حجم کتاب را افزایش داده، اما عمق محتوای آن قطعاً ارزشمند است . تنظیم‌کنندگان کاش به فکر یک نسخه کم‌حجم‌تر بدون توضیحات ۲۰۰صفحه پایانی و مطالبی که مدام در بخش‌های مختلف تکرار می‌کنند، باشند. . 
جلد کتاب هم خودش یک پوستر فوق‌العاده و کار جناب استاد فرزاد ادیبی است.
      

5

        عبای گچی هم روایت زندگی یک روحانی با دغدغه‌ها و روس متفاوت است، هم سندی از مناسبات اجتماعی دهه ۴۰ و ۵۰ تبریز و ایران.
در نیمه نخست کتاب، همراه با حجت‌الاسلام حسین قدوسی به دوران کودکی، نوجوانی و سال‌های طلبگی‌اش می‌رویم؛ روزهایی که در کنار روایت زندگی شخصی، به ما تصویری از فضای فکری و اجتماعی آن دوران می‌دهد. در این بخش، کتاب پرده از فعالیت‌های دارالتبلیغ اسلامی برمی‌دارد؛ نهادی که زیر نظر آیت‌الله شریعتمداری تأسیس شد و در آن سال‌ها جریان‌ساز بود، اما کمتر درباره آن گفته شده است و این کتاب می‌تواند سندی از یک شاهد درباره رویه‌های فرهنگی، سیاسی و مذهبی آن نهاد باشد.
 اما نیمه دوم کتاب حال‌وهوای دیگری دارد؛ از کلاس‌های درس تا روش‌های خلاقانه‌ای که راوی برای آموزش و تبلیغ دین به نوجوانان و گروه‌های مختلف به کار می‌گیرد. اینجا، لحن صمیمی‌تر می‌شود و خاطراتی شیرین و جذاب، خواننده را با خود همراه می‌کند.
  کار تحقیق و مصاحبه کتاب را حسین وحید رضایی انجام داده و زینب علی‌اشرفی در نخستین کار تألیف توانسته بازنمایی خوبی از زندگی و زمانه راوی داشته باشد.
حوزه و نهاد روحانیت وامدار کسانی است که خارج از دایره نام و نان، با اهتمام به امر تبلیغ دین، سختی را بر خود آسان کرده و به‌سان نبی مکرم ص چون طبیب دوره‌گرد دنبال نیازمند به شفا گشته‌اند. حاج‌آقا حسین قدوسی حتما یکی از همین‌هاست، با تخصص اطفال و نوجوانان! خدا به ذهن و کار و زندگی‌‌شان برکت بدهد.
      

1

        تبسم کلارا تنها روایت فعالیت‌های خیریه نیست، بلکه داستان بلندنظری است. اینکه چند دختر ایرانی این‌چنین دغدغه‌هایی در چندین قاره داشته باشند و بتوانند، حتی با امکانات محدود، کارهایی انجام دهند که دولت‌ها از عهده آن برنمی‌آیند. کتاب، خاطرات فاطمه خطیب، سمانه افشاری و خانم علی‌اکبری است؛ سه زن ایرانی که خیریه بین‌المللی انفاق را راه‌اندازی کردند و در شبکه‌های اجتماعی از مردم برای کمک به آوارگان روهینگیا، کودکان یتیم در غزه و لبنان، تأمین آب سالم در آفریقا، رفع سوءتغذیه در یمن و حتی خرید هدیه کریسمس برای کودکان نیازمند مسیحی دعوت کردند.
آنچه بیش از همه مرا در این کتاب تحت تأثیر قرار داد، همین روحیه بلندنظری و همت شگفت‌انگیز این سه دختر است. تصورش برای امثال من که در گوشه عافیت نشسته‌ایم، سخت است که دختری جوان و پایبند به ارزش‌های دینی، موهای بلندش را که خیلی هم دوست دارد، بفروشد تا هزینه سفر خیریه‌ای را تأمین کند یا رنج سفرهای سخت را برای انجام کاری بزرگ بپذیرد.
در بسیاری از کشورها، از جمله ایران، دانش‌آموزان در کتاب‌های درسی درباره "مادر ترزا" می‌خوانند، اما بعد از خواندن تبسم کلارا به این فکر می‌کنم که فاطمه خطیب (متولد ۱۳۶۱)، سمانه افشاری (متولد ۱۳۶۶) و خانم علی‌اکبری، اسطوره‌های ایرانی جهان‌وطنی هستند که باید آن‌ها را شناخت و به وجودشان افتخار کرد.
این کتاب نه‌تنها یک روایت الهام‌بخش، بلکه راهنمایی برای کسانی است که می‌خواهند وارد فعالیت‌های بین‌المللی شوند و نمی‌دانند از کجا شروع کنند.
      

7

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.