احسان قائدی

احسان قائدی

پدیدآور
@havayevasl

69 دنبال شده

47 دنبال کننده

            داستانم را به مجنونم گفتم و با خنده گفت
این همه دیوانگی را از کجا آورده ای؟
          
ehsanghaedi.ir

یادداشت‌ها

نمایش همه

4

        دکان سه نبش حدادپور جهرمی
اول: ژانر امنیتی در داستان همیشه برای مخاطب جذاب است چون هم به اندازه کافی کشمکش و تعلیق دارد و هم مخاطب هیچ اطلاعاتی درباره این زمینه ندارد بنابراین شما هم چیزی را می توانی به خورد مخاطب بدهی بدون انکه اعتراض بشنوی فقط کافیست کمی قدرت تخیل ات خوب باشد

دوم: حیفا تقریبا اولین کتابی بود که در ژانر امنیتی به خوبی دیده شد و مخاطب را جذب قلم حداد پور جهرمی کرد. کف خیابون کتاب بعدی او هم با تمام نواقصش خوب ارزیابی شد اما حداقل در دو کتاب دیگرش یعنی حجره پریا و تب مژگان عملا نویسنده داستان را با توهمات و تخیلات با اندکی رنگ و بوی جنسی آمیخته و روانه بازار کرده کرده است. اوج این موضوع را در داستان نه! می توان مشاهده کرد

سوم :داستان «نه» بقدری ضعیف و آبکی است که نه می شود نام داستان بر آن گذاشت نه می شود آن را مستندات علمی نامید . شما هر پنجاه صفحه با اطلاعاتی کپی شده روبه رو هستید که اصلا نه به فهم شما از شخصیت ها کمک می کند نه به پیش برد داستان. گویی نویسنده تلاش کرده است به هر صورت که شده کتاب را قطور کند هر قسمتی از داستان حذف شود و خللی به روند داستان وارد نکند یعنی اضافه است این یعنی بیش از نیمی از کتاب اخیر حداد پور جهرمی چیزی فراتر از خزعبلات است.

چهارم: اخیرا حداد پور جهرمی با مخالف تراشی خیالی برای کتابهایش خوب توانسته است فروش را بالا ببرد گویی این فضا برای حدادپور جهرمی دکان سه نبشی شده است که حتی کتاب اخیر خودش را خودش چاپ کرده و این کتاب را به هیچ انتشاراتی نداده قابل تامل انکه این کتاب ها از لحاظ تکنیکی ضعیف ارزیابی میشوند و این نباید به اسم بچه های انقلابی تمام شود نویسنده این مجموعه در حال نوشتن کتابی های بازاری بفروش است همین
      

9

        قصه دلبری کتابی که نمیتوان به هرکسی پیشنهاد داد
اول: قطعا مهمترین هدف روایت سبک زندگی شهدا ارائه الگویی به جامعه است که بتوان گفت این الگو تا دیروز در میان همین مردم زندگی می‌کرده است آفت این الگودهی زمانی به اوج می رسد که برخی می پندارند شهید را هرچه دست نیافتنی تر ترسیم کنیم به شهدا خدمت بیشتری کردیم کاری که با باکری و همت و باقری و متوسلیان کردیم. مصداق آن نیز اکنون در برخی روایتگری ها در راهیان نور از همین شهدا میتوان یافت جوری چهره شهدا را ترسیم می‌کنند گویی خدا لشکری از فرشته ها را در جنگ ها نازل می کند و تو خودت را هم بکشی عمرا به پای آنان برسی 
دوم: زمانی که کتابی جدی از زندگی شهدا می‌خوانم دلم میخواهد کتابی باشد که بتوانم آن را به لات بد مست محله تا رفیق هم پیاله تا پسران و دختران نوجوان پیشنهاد بدهم کاری که با کتاب ابراهیم هادی میتوان کرد زمانی کتاب ابراهیم هادی را با خودم به زورخانه می بردم برای بسیاری از ورزشکاران زورخانه که بعضی از آنها خال خالی هم بودند شخصیت ابراهیم هادی بدجور جذاب بود کتاب تا مدتها دست به دست می شد این یعنی این افراد یک وجه مشترک با ابراهیم هادی یافته اند و‌میگویند چرا من ابراهیم هادی نشوم

سوم : اگر از کف بسیج دانشجویی بیرون نیامده باشی و برخی روابط آنجا را از نزدیک لمس نکرده باشی یادواره شهدا برگزار نکرده باشی و اردوی  جهادی نرفته باشی، اگر روضه های خصوصی و خانگی را ندیده باشی و.... وقتی قصه دلبری را میخوانی در برخی از صفحات کتاب می مانی برایت گنگ است یا درک نمیکنی برخی حرفها و رفتار ها را، قصه دلبری را نمی توان دست به دست کرد چون کتابی است برای خواص تشکیلاتی و هیئتی 
چهارم: فارغ از نثر کتاب، قصه دلبری می‌توانست نیمه پنهان ماه شهید محمدخانی باشد اما با غلیظ کردن و پر رنگ تر کردن برخی از صحنه ها من جمله هیئت رفتن شهید و یا ترسیم وضعیت خاص از دوران دانشجویی چهره ی عجیبی از شهید ترسیم کرده است . نمی دانم شاید ما خیلی از قافله عقبیم شاید هم باید #قصه_دلبری را با #عمار حلب خواند تا درک بهتری از شرایط شهید داشت
      

2

        قربانی طهران و بحران روایت از قوم بختیاری
کتاب قربانی طهران رمان نسبتا خوبی است که زندگی طلبه ای را روایت می کند که برای حفظ مشروطه قصد جان شیخ فضل الله نوری را دارد اما عشقی نا بهنگام سرگذشت این جوان را تغییر می دهد اما شاید به جرات بتوان حاشیه این کتاب از متن آن قابل تامل تر است. نویسنده در دو داستان موازی، همزمان با این داستان به بررسی نحوه ورود سردار اسعد بختیاری به جریان فتح تهران می پردازد. اینکه این برهه از تاریخ پر است از بزنگاه هایی که قابلیت تبدیل شدن به صدها رمان و کتاب دارد و کمی مورد غفلت ادبیات و سینما قرار گرفته است بر کسی پوشیده نیست اما نحوه ورود به این فضا نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. نکته مهم اینکه خوانش رسانه و ادبیات از این برهه خوانش نا متوازن و گاها یکطرفه ای است که بارها زمینه اعتراض اهالی قوم بختیاری را در نادیده انگاشتن نقش آنان در تحولات تاریخی فراهم کرده است. قربانی طهران، ظلمت سفید و رمان های مانند آن شاید فضا را برای گفتگوی هر چه بهتر و بدون تعصب پیرامون این موضوع فراهم کند. چیزی که قربانی طهران را از حرفه ای گری کمی به دور نگاه داشته پرداخت ضعیف و نا بجا از شخصیت سردار اسعد بختیاری است چرا که عیاش جلوه دادن یک شخصیت به صورت کاملا گل درشت و چنین مطیع نشان دادن علی قلی خان بختیاری در برابر اوامر سفیر انگلیس از داستان شدیدا بیرون زده و به اصطلاح به مستقیم گویی و شعار نویسی سیاسی بیشتر نزدیک است تا داستان و این به این دلیل است که تا ما می خواهیم شخصیتی را در تاریخ منفی نشان دهیم سریع می رویم سراغ تخت خوابش. با خواندن این داستان متوجه می شوید پرداخت این چنینی به شخصیت سردار اسعد نه تنها کمکی به خط روایت نکرده است بلکه اگر شما کتاب را با حذف روایت آنچه درباره سردار اسعد شده است بخوانید چیزی را از دست نخواهید داد و این موضوع در کنار سوراخ های پی رنگ و فضاسازی ضعیف در کنار لحن خوب داستان از ویژگی های این کتاب می توان بر شمرد. ای کاش جهت دهی رمانها برای گشایش گره های تاریخی به دوران مشروطه هدایت می شد تا فضا با مستندتر نوشتن روایت ها فراهم آید تا خوانندگان بهتر بتوانند شخصیت ها را قضاوت کنند.
حاصل کلام آنکه اگر تعصب های بیجا پیرامون شخصیت سردار اسعد و سایر بزرگان قوم بختیاری و نیز خوانش غلط رسانه ملی از نقش آفرینی این قوم ادامه یابد سالها بعد شما دیگر روایت صحیح و متقنی از دوران مشروطه و نقش بختیاری ها نخواهید داشت.
کاش این کتاب در استان های بختیاری نشین مورد نقد و بررسی و خوانش قرار گیرد
      

3

        سلبریتی زدگی از جنس یامین پور

قطعا یکی از آفات ادبیات داستانی سلبریتی زدگی است آن هم از نوع حزب اللهی اش. اینکه رمان ارتداد اینگونه دیده شده است بخش عمده اش بخاطر حضور اسم وحید یامین پور در پای کتاب است. ارتداد ایده جذابی که شکست انقلاب و سرنوشت انقلابی ها در سال ۵۷ را روایت می کند.

ایده و پیرنگ جذاب و بکری که عملا قربانی ریتم خسته کننده و بسیار کند و جملات حکیمانه و فلسفی به جای فضای داستانی، شخصیت پردازی و فرم ضعیف شده است. گاهی روایت ها باور پذیری خود را از دست می دهند و به سختی می توان کتاب را به پایان رساند. ارتداد خوب است اما خوب متوسط.

ناشر بحق بر روی این گونه کتاب ها که نام یک شخصیت رسانه ای را یدک می کشد سرمایه گذاری می کند چون مهمترین دغدغه اش جنبه اقتصادی کتاب است. اما ورود سلبریتی های خاک داستان نخورده به عرصه ادبیات به پشتوانه فعالیت های غیر داستانی شان بیشتر زمینه کاهش سطح حرفه ای گری حوزه داستان را فراهم می آورد تا افزایش. قطعا انتشارات سوره مهر ترجیح میدهد بر روی این کتابها سرمایه گذاری کند تا داستان جذاب یا رمان قوی از یک داستان نویس گمنام شهرستانی.

تنها راه مقابله با سلبریتی زدگی در حوزه ادبیات نقد بی رحمانه است. اگر رمان ارتداد را وحید یامین پور ننوشته بود و این حجم از رپورتاژ را نداشت قطعا به زور این کتاب چاپ دوم و یا سوم را می گذراند.
ارتداد اما ایده خوبی است برای باز روایت رویدادهای تاریخی با رویکرد آسیب شناسی عملکرد فعلی مان
      

15

        این کتاب را از آخر بخوانید!

کمتر اتفاق می افتاد روایت زندگی شخصی، آدم را جذب کتاب کند مگر اینکه روایتگر یک حماسه باشد. 
یکی از نقدهایی که به زندگی نامۀ شهدای دفاع مقدس یا شهدای مدافع حرم، وجود دارد پرداختن بیش از اندازه به کودکی و نوجوانی شخصیت هاست. ماجراها و اتفاقات تکرارشونده و در بسیاری مواقع غیرضروری. اشاره به کودکی و نوجوانی شخصیت ها در صورتی مفید است که یا نقش پررنگ آن در آیندۀ شخصیت، مشخص باشد یا این که روایت گر یک برهه از تاریخ باشد. یکی از این اتفاقات مرده بدنیا آمدن شخصیت و بازگشت به زندگی است که بسیاری از کتاب های خاطرات رزمندگان و خاطرات شهدا با آن آغاز می شود. 
نام محمد بلباسی و خان طومان به اندازه کافی جذابیت دارد که بتوان از روایت خاطرات خنثی و کم رمق اول کتاب گذر کرد. هرچند هنوز مشخص نیست که چه اصراری است در نگارش خاطرات شهدا حتما از تولد آغاز کرد و صرفا کتاب را حجیم کرد. آن هم در این بازار رقابت جذب مخاطب.
برای زین الاب برای کسانی که بلباسی را می شناسند کتاب جذابی است اما برای عموم مردم خسته کننده و کم رمق آغاز می شود و قلم خوب نگارنده را تحت الشعاع قرار می دهد و این یک نقطه ضعف بزرگ برای این کتاب محسوب می شود چرا که شما با شروع این کتاب میخ کوب نخواهید ماند. به همین خاطر به دوستانی که مایل به خواندن این کتاب هستند توصیه می شود حتما کتاب را از آخر به اول شروع به خواندن کنند.
ای کاش برای زین الاب مختصرتر و تاثیر گذارتر و هم چنین عمومی تر نوشته می شد
      

1

        مردهای مرزی و نامردهای مرکزی

داستان «مردهای مرز شرقی» روایت غیرت  چند مرد است که به دنبال حفظ مرزهای شرقی هستند و هم با اجنبی داخلی می جنگند و هم با اجنبی خارجی. 
شاید این روایت بخشی از حال و روز دولتمردان امروزمان نیز باشد که اداره کشور از مرکز باعث فراموشی مناطق حاشیه نشین و پیرامونی شده است دولتمردانی که در برابر اجنبی وا داده اند و حال و روز رعیت چندان برایشان اولویت نیست. 
قلم و لحن جذاب سجاد خالقی در این روایت و حجم کم آن خواننده را یک نفس تا پایان می کشاند اما شاید اجبار به نوشتن در حجم کم به دلایل اقتصادی باعث آسیب رسیدن به خط روایت کتاب و حتی پیرنگ داستان شده است چرا که از به تصویر کشیدن صحنه های حماسی و پر زد و خورد در این کتاب صرفنظر شده است که این خود یکی از اشکالات جدی اینگونه روایت هاست.
یکی از مشکلات مهم دیگر انتشارات این کتاب است که فارغ از نحوه ویرایش و صفحه آرایی به دلیل حجم بالای تولیدات سوره مهر از معرفی دقیق و به اندازه برخی از کتاب ها غافل می شود بخش عمده ای از تولیدات نویسندگان شهرستانی زیر اسمهای و تبلیغات کتاب های نورچشمی گم می شوند این کتاب با وجود برگزیده شدن در جشنواره داستان های حماسی کشور آن چنان که باید دیده نشد که این ضعف بزرگی برای یک مجموعه ای همچون سوره و بالاتر برای حوزه هنری انقلاب اسلامی است. این موضوع باعث دلسردی نویسندگان جوان و علاقمندان به این حوزه می شود
      

1

        چرا سوریه؟ 
یکی از نکاتی که غالبا می گویند در نوشتن باید رعایت شود این است که در نوشته هایتان جوری شعار ندهید و تفکراتتان را برای مخاطب عریان بیان نکنید که خواننده احساس کند پای کنفرانس تحقیقاتی نشسته است یا در راهپیمایی مناسبتی است. 
این مسئله آن چنان غلیظ شد که برخی از ترس برچسب زنی ها افتادند به خودسانسوری و کم گویی تا جایی که حرفهایی را که باید به مردم رسیده شود را هم از ترس تهمت شعارزدگی در نطفه خفه کردند. 
جاده یوتیوب روایت جذاب سفر نویسنده ای است که در حال جمع آوری خاطرات یکی از فرماندهان نظامی ایران در سوریه است. در تمام مدتی که کتاب را می خواندم منتظرم بودم نویسنده به لطایف الحیلی برای خواننده تبیین کند چرا سوریه؟ چیزی که امروز ما نگفتیم اما دیگران در حال روایت آن هستند اما متاسفانه بخش بیشتر کتاب صرف چه خوردیم و چه پوشیدیم و چطور خوابیدیم شده است. بیشتر محور کتاب شخص نویسنده است تا حوادث سوریه یا حتی فرمانده شهید. و این باعث می شود احساس شود بخشی از کتاب به خط کلی روایت کمک نمی کند.
اینجاست که دلم برای رضا امیرخانی غنج می رود. اگر سفرنامه می نویسد نظرش را استادانه و ظریفانه درباره مسائل اطراف بیان می کند حرفش را می زند بدون اینکه شعار بدهد نمونه اش همین نیم دانگ پیونگ یانگ.
جاده یوتیوب اما قلم شیرین و طنز دلچسبی دارد و ارزش خواندن دارد
      

0

        دروغ چرا به شخصه کتاب را تا پنجاه صفحه تحمل می کنم به دلم چسبید ادامه می دهم نچسبید یواش تند تند برگش می زنم تا تمام شود. بعد می‌گذارم سرجایش و زیر لب لیچار نثار خودم می کنم.
سال گذشته تصمیم گرفتم فضای کتاب هایی که می خوانم را کمی عوض کنم و به سمت کتاب‌هایی با فضای مدرن تر بروم. باز هم دروغ چرا پشیمان شدم. بخش عمده ای از کتاب هایی که نویسندگان پر مدعا نوشته اند حرفی برای گفتن ندارند همه اش پز است و ادعا دریغ از یک ذره داستان و محتوا.
شاید این نسخه برای همه شفا بخش نباشد اما جایی که ما زندگی می کنیم پر از است از سوژه های ناب و دست اول که برآمده از زیست بوم و آداب و رسوم مردم است بنابراین به بسیاری از کسانی که گیج می‌خورند از نبود سوژه می گویم:
بفرمایید مادر بزرگتان را دریابید و بفرمایید بومی نویسی✌
برای همین برای کتاب هایی با سوژه های بومی محلی، سر و دست می شکنم. چون معتقدم نسخه شفا بخشی است برای بحران داستان امروز ما. برگشت به هویت اصیل.
بُر شکن روایت سختی مردمان زحمت کشی است در ایام اصلاحات ارضی که قربانی خان و خان بازی بوده اند . در برشکن کلی اسم جدید، عبارت جدید و البته آدمهای جدید خواهید دید. بماند که چون نویسنده را می شناسم می توانم عارض شوم که کمی فضای داستان با فضای فیلمنامه مخلوط شده و یک دستی داستان را جریحه دار کرده و البته کمی مکان و فضا کم دارد و البته مقدار زیادی تعلیق و کشمکش و البته لحن داستان که تا پایان تکلیف خودش را با خواننده مشخص نکرد که قرار است محلی باشد معیار باشد یا محاوره.
اما هم چنان برُشکن خواندنی است شیرین است و برای کسانی که روستا را تجربه نکرده اند  بدیع است و جذاب. برشکن از آن دسته رمان هایی است که باید مداد دستت بگیری و زیر کلمات خط بکشی تا بعدا معنایشان را بپرسی یا خودت حدس بزنی
      

0

باشگاه‌ها

نمایش همه

همخوانی کتاب

138 عضو

چای نعنا: سفرنامه و عکس های مراکش

دورۀ فعال

دنیای خیال

581 عضو

پروژه ی هیل مری

دورۀ فعال

حلقه فانتزی

49 عضو

سیاه خون

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

آداب کتابخواری

3

آداب کتابخواری

3

آن سوگ

1

پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی

4

تهرانِ جان (روایت هایی از زندگی با تهران)

30

خان کشی
          🔹 خان کُشی

 در زمان قاجار در یکی از نقاط چهارمحال و بختیاری ، خانِ منطقه به اهالی روستای " مارکده" پیام می‌دهد که زمین هایتان را باید بدهید به من. با همان شرایطی که من حکم میکنم. از طرفی یکی از یاغی های منطقه به اسم رضا جوزدانی اقدام به غارت و تجاوز به روستاهای اطراف اصفهان و چهارمحال می کند و  با گروهش به قصد تصاحب طلاهای موجود در روستا به سمت مارکده لشکر می کشد. برخلاف بقیه ی روستاها، مردم مارکده با محوریت کدخدا در برابر غارتگری ها و زورگویی های هر دو خان می ایستند و حماسه ای در تاریخ چهار محال و بختیاری رقم می‌زند. کنار محور اصلی داستان، زیر داستانِ عاشقانه ای هم بین احمد و نازگل در جریان است.
کتابی کوتاه و درس آموز  از نشر معارف. قبلا هم گفته بودم که این داستان ها، داستان زندگی و روحیات ماست. ماها یا رضا جوزدانیِ یاغی هستیم و یا کدخدای مبارز و با غیرت یا احمدِ عاشق یا خانِ ظالم و ....
 بهرحال این داستان‌ها بیخود نوشته نشده و برای امروزِ ما کارساز و مفید است. کتاب برای نوجوانان هم خوب است و خواندنی.

#معرفی_کتاب 
#خان_کُشی
#چهار_محال_و_بختیاری
#آخرین_کتابی_که_خواندم


        

3