احسان قائدی

احسان قائدی

پدیدآور
@havayevasl

91 دنبال شده

62 دنبال کننده

            داستانم را به مجنونم گفتم و با خنده گفت
این همه دیوانگی را از کجا آورده ای؟
          
ble.ir/ehsanghaedi_ir
ehsanghaedi.ir

کتاب‌های نویسنده

یادداشت‌ها

نمایش همه
احسان قائدی

احسان قائدی

5 روز پیش

        ⚜️چگونه جهان داستان نوجوان خلق کنیم!؟ *منطقی، صمیمی و باورپذیر*

* این روزها بیخیال کلی کتاب نخوانده و متن ننوشته آوار شده روی سرم شده ام و فعلا باران را بهانه کرده ام و افتاده ام در دام خود خواسته ادبیات کودک و نوجوان هم لذت می برم و هم اضطراب نخوانده هایم‌را دارم تازه مجموعه ۵۰ جلدی ادبیات کلاسیک برای کودک و نوجوان را خریده ام خدا بخیر کند*

▪️اول: برای خیلی ها ادبیات کودک و نوجوان خیلی جدی نیست یعنی برخی ناشران هم کتاب‌هایی که حرفهای جدی و درشت دهن پر کن ندارند را در بخش ادبیات کودک و نوجوان می گذارند درصورتی همه می دانند اگر کسی دنبال اصلاح سلیقه جامعه از طریق کتاب است باید بچسبد به ادبیات کودک و نوجوان که به مراتب مهم تر از ادبیات بزرگسال است.

▫️دوم: نوشتن برای نوجوان چندبرابر سخت تر و نفس گیرتر از نوشتن برای بزرگسالان است ادبیات نوجوان باید ویژگی های زیر را داشته باشد:

🔹️شخصیت‌های قابل‌ارتباط و واقعی
🔸️موضوعات چالش‌برانگیز اما مناسب
🔹️زبان و لحن ساده و صمیمی
🔸️داستان‌های خلاقانه و پر از تخیل
🔹️ریتم و سبک داستانی مناسب
🔸️گرافیک و طراحی جلد جذاب
🔹️فرهنگ‌سازی و آشنایی با موضوعات و اولویت های جامعه

حالا شما اگر بخواهید برای نوجوان اثر دینی بنویسید کار دوچندان صعب و حساس می شود اینکه ما بخواهیم یک مفهوم دینی را برای یک نوجوان در قالب داستان توضیح دهیم نیاز به ریزه کاری ها و ریز بینی های بیشتری دارد.

▪️سوم: برای خلق جهان داستان نوجوان باید جهان پیرامونی باورپذیری برای نوجوان خلق کرد که نوجوان با پذیرش آن جهان، پیام را با عمق جانش بپذیرد. خلق آثاری که در آن نوجوانان بیش از اندازه اتوکشیده، مودب، حرف گوش کن و به  اصطلاح قالب زده هستند و با نوجوان کف جامعه تفاوت فاحش دارند کمی آثار امروز از سبد خرید نوجوانان دور می کند حالا شما پدر و مادر اتو کشیده و همه چیز درست را هم به این ترکیب اضافه کن کمی هم چاشنی مفاهیم غلیظ دینی به آن بیفزایید نتیجه خانواده ای می شود که به ندرت قابل پذیرش و قابل یافت می شود. همین موضوع اثر را از جهان نوجوان دورتر می کند.

▫️چهارم: با بررسی سبک و سلیقه سبد خرید نوجوانان و جوانان(که در این مقال نمی گنجد) به راحتی می توان پی برد که آنان بیشتر دنبال قهرمان داستانی هستند که بیشتر از اینکه بله قربان گوی والدین باشد یا مظلوم و سر به زیر رفتار کنند دوست دارد یاغی باشد و حتی علیه ساختارهای فعلی خانواده و جامعه بشورد. به همین خاطر سراغ فانتزی های پر شر و شور و پر ماجرا می رود که به طبیعت روانی اش هم نزدیک است. حالا اینکه ما چقدر از این شَر و شوری و تحرک برای انتقال مفاهیم خود بویژه
 مفاهیم دینی بهره برده ایم خدا می داند.

▪️ پنجم: کتاب *آشپزهای گرسنه* تلاش شیرینی است برای انتقال مفهوم روزه و ایام ماه رمضان به نوجوانان بخصوص روزه اولی ها که روایت بچه هایی است که وظیفه درست کردن افطاری را در نبود مادرشان بر عهده دارند. پر واضح است که اثر با وجود برخی صحنه های شیرین و اتفاقات جذاب در قصه گویی و شخصیت پردازی کمی می لنگد و البته کاراکترهای داستانش را بی اندازه سفید و همه چیز تمام به تصویر کشیده همین موضوع جهان داستان را از باورپذیری دور کرده است علاوه بر این لحن و زیست شخصیت های اصلی کمی از دنیای نوجوانی دور مانده و بیش از اندازه فرهیخته به تصویر کشیده شده است. حال آنکه قاعدتا برای انتقال پیام‌ شخصیت های خاکستری بیشتر به کار می آیند تا شخصیت های سفید و سیاه.
      

1

        شهاب دین؛ یک روایت بدیع از یک شیفته کتاب
نگارش زندگی نامه بزرگان و علما علاوه بر مرور آنچه بر ایشان گذشته است یک دوره کوتاه و فشرده سیر و سلوک است اینکه چگونه پسر بچه ای در اوج سختی و فقر به عالم بزرگ زمانه خود تبدیل می شود نشان دادن یک مسیر رفته است. گویی تجربه نگاری است از رسیدن به عرش اعلی الهی است یعنی ارائه یک الگوی موفق در رسیدن.
شهاب دین یک روایت بدیع و البته روان از زندگی آیت الله العظمی مرعشی نجفی است که نویسنده با شیوه‌ای منحصر به فرد و جدید، تمام زندگی شهاب‌الدین را حتی پیش از تولد، از نگاه خود او یعنی روح از بدن جدا شده شهاب الدین روایت می‌کند. ما همه چیز را از نگاه شهابی می‌بینیم که ابتدای کتاب از دنیا می‌رود و به عالم معنا صعود می‌کند و در انتهای کتاب با قرار گرفتنش در خانه ابدی، از خاطراتش هم جدا می‌شود. به این ترتیب مخاطب هم اتفاقات را می‌بیند و هم با احساسات احتمالی شهاب همراه می‌شود. در میان این تجدید خاطرات، در صحنه‌هایی موازی، جسم مادی‌اش را نیز همراهی می‌کند و در کنار خانواده‌اش به کارهای تشییع و کفن و دفن نظارت دارد. اینکه نویسنده ما را از زاویه دید روح شهاب با دنیای پیرامونش آشنا میکند بیم آن می رود که بخشی از کتاب را به مرز تخیل و واقعیت بکشاند و شاید خواننده به سختی سفر روح شهاب و پرش های زمانی را هضم کند اما نویسنده با قلمی ساده و روان، تصویرسازی‌های خوب و رفت و برگت های زمانی به‌موقع به‌خوبی توانسته‌است مخاطب را تا صفحات پایانی کتاب با خود بکشد و هم‌گام با داستان، محتوای غنی‌ای از آموزه‌های اخلاقی را جرعه‌جرعه به او بنوشاند.
علاوه بر آن این شیوه روایت درواقع زندگینامه یک عالم است اما در سطر سطر آن حس نزدیکی مرگ را برای مخاطب تداعی می‌کند و او را به فکر قیامت و آمادگی خودش برای مرگ می‌اندازد. در این داستان خواننده شاهد علم‌آموزی، تنگدستی، عشق‌ورزی به کتاب‌ها، سختی‌ها، سفرها، زیارات و تشرفات سید شهاب‌الدین به محضر حضرت ولی عصر(عج) است. بی‌شک یکی از نکاتی که آیت‌اللّه مرعشی را در بین سایر علمای زمان برجسته می‌کند، عشق و علاقۀ وافر این عالم شیعه به کتاب‌ها و تحمل سختی‌های فراوان برای جمع‌آوری گنجینه‌ای ارزشمند از نسخه‌های نفیس خطی است که حاصل آن کتابخانه‌ای است که از نظر تعداد و کیفیت نسخه‌های خطی، نخستین کتابخانه در کشور و سومین کتابخانه در جهان اسلام محسوب می‌شود.
      

1

        عربیکا؛ حرف حساب ما درباره مقاومت

یکی از وظایف روایت های ما از پیرامون نفوذ در جان مخاطب و تاثیر بر افکار آن است به همین دلیل نباید روایت به گزارش دیده ها و شنیده ها از سنگ و چوب و آدمها و اتفاقات ختم شود همچون دوربینی که حوادث را ضبط و بدون دخل و تصرف پخش می کند. روایت باید درباره موضوع موضع داشته باشد.
روایت را بر اساس مجموعه ای از وقایع که هم زنجیره ای ازاتفاقات است و هم بین آنها رابطه علی و معلولی وجود دارد، تعریف می کنند. جهان روایت حاصل همکنشی میان نویسنده و خواننده است. نویسنده نشانه هایی را در متن میگنجاند که آن نشانه ها با فرآیندهای ذهنی و شناختی خواننده معنادار و دلالتمند می شود یعنی جهان روایت حاصل تداخل متقابل متن نویسنده و ذهن خواننده است. در یک جمله روایت محرکی است که با شخصیت ها، کشمکش ها، اتفاقات به دنبال درگیر کردن ذهن مخاطب است تا او را به اندیشیدن وا دارد تا این واکنش منجر به رفتارهای عاطفی، میدانی و اندیشه ای شود. همین جا تفاوت روایت با سایر اقسام ادبی که خیلی خود را درگیر و دار واکنش مخاطب نمی دانند روشن می شود.  وقتی از روایت خوب حرف می زنیم واصخ است که روایت را کنشی بی طرفانه نمی دانیم بلکه روایت باید منجر به شکل گیری و تعیین واکنش های ما به جهان پیرامون مان باشد و حتی نگرش ما را درباره جهان و تجربیات مان رقم بزند.
این یعنی روایت صرفا موجبات سرگرمی ما را فراهم نمی آورد، تعلیم مان می دهد، آگاه مان می سازد و حتی ترغیب مان می کند که کاری کنیم. نویسنده اگر این مسئله را به عنوان شالوده اصلی روایت خود در نظر نگیرد به سمت  روایت مسائل روایت نشدنی یا حتی ناروایت ها پیش می رود. یعنی مسائلی بسیار حاشیه ای یا کم اهمیت که نیازی به روایت کردن شان نیست یا رویدادهایی که نمی توان یا نباید روایت کرد. این دقیقا تفاوت روایت و ناروایت است. 
عربیکا؛ آخرین کتاب نسبتا موفق یامین پور در بستر سفرنامه نویسنده به مسئله مقاومت پرداخته است هم به گذشته و حال و آینده مقاومت پرداخته هم حرف های حسابی که بارها بارها در بسترهای مختلف باید درباره موضع ما و نسبت ما با مقاومت زده شود را در قالب گوارا و روانی زده است که خواندنش برای مردم کوچه و بازار و نخبگان کنشگر لازم است
      

15

4

        دکان سه نبش حدادپور جهرمی
اول: ژانر امنیتی در داستان همیشه برای مخاطب جذاب است چون هم به اندازه کافی کشمکش و تعلیق دارد و هم مخاطب هیچ اطلاعاتی درباره این زمینه ندارد بنابراین شما هم چیزی را می توانی به خورد مخاطب بدهی بدون انکه اعتراض بشنوی فقط کافیست کمی قدرت تخیل ات خوب باشد

دوم: حیفا تقریبا اولین کتابی بود که در ژانر امنیتی به خوبی دیده شد و مخاطب را جذب قلم حداد پور جهرمی کرد. کف خیابون کتاب بعدی او هم با تمام نواقصش خوب ارزیابی شد اما حداقل در دو کتاب دیگرش یعنی حجره پریا و تب مژگان عملا نویسنده داستان را با توهمات و تخیلات با اندکی رنگ و بوی جنسی آمیخته و روانه بازار کرده کرده است. اوج این موضوع را در داستان نه! می توان مشاهده کرد

سوم :داستان «نه» بقدری ضعیف و آبکی است که نه می شود نام داستان بر آن گذاشت نه می شود آن را مستندات علمی نامید . شما هر پنجاه صفحه با اطلاعاتی کپی شده روبه رو هستید که اصلا نه به فهم شما از شخصیت ها کمک می کند نه به پیش برد داستان. گویی نویسنده تلاش کرده است به هر صورت که شده کتاب را قطور کند هر قسمتی از داستان حذف شود و خللی به روند داستان وارد نکند یعنی اضافه است این یعنی بیش از نیمی از کتاب اخیر حداد پور جهرمی چیزی فراتر از خزعبلات است.

چهارم: اخیرا حداد پور جهرمی با مخالف تراشی خیالی برای کتابهایش خوب توانسته است فروش را بالا ببرد گویی این فضا برای حدادپور جهرمی دکان سه نبشی شده است که حتی کتاب اخیر خودش را خودش چاپ کرده و این کتاب را به هیچ انتشاراتی نداده قابل تامل انکه این کتاب ها از لحاظ تکنیکی ضعیف ارزیابی میشوند و این نباید به اسم بچه های انقلابی تمام شود نویسنده این مجموعه در حال نوشتن کتابی های بازاری بفروش است همین
      

13

        قصه دلبری کتابی که نمیتوان به هرکسی پیشنهاد داد
اول: قطعا مهمترین هدف روایت سبک زندگی شهدا ارائه الگویی به جامعه است که بتوان گفت این الگو تا دیروز در میان همین مردم زندگی می‌کرده است آفت این الگودهی زمانی به اوج می رسد که برخی می پندارند شهید را هرچه دست نیافتنی تر ترسیم کنیم به شهدا خدمت بیشتری کردیم کاری که با باکری و همت و باقری و متوسلیان کردیم. مصداق آن نیز اکنون در برخی روایتگری ها در راهیان نور از همین شهدا میتوان یافت جوری چهره شهدا را ترسیم می‌کنند گویی خدا لشکری از فرشته ها را در جنگ ها نازل می کند و تو خودت را هم بکشی عمرا به پای آنان برسی 
دوم: زمانی که کتابی جدی از زندگی شهدا می‌خوانم دلم میخواهد کتابی باشد که بتوانم آن را به لات بد مست محله تا رفیق هم پیاله تا پسران و دختران نوجوان پیشنهاد بدهم کاری که با کتاب ابراهیم هادی میتوان کرد زمانی کتاب ابراهیم هادی را با خودم به زورخانه می بردم برای بسیاری از ورزشکاران زورخانه که بعضی از آنها خال خالی هم بودند شخصیت ابراهیم هادی بدجور جذاب بود کتاب تا مدتها دست به دست می شد این یعنی این افراد یک وجه مشترک با ابراهیم هادی یافته اند و‌میگویند چرا من ابراهیم هادی نشوم

سوم : اگر از کف بسیج دانشجویی بیرون نیامده باشی و برخی روابط آنجا را از نزدیک لمس نکرده باشی یادواره شهدا برگزار نکرده باشی و اردوی  جهادی نرفته باشی، اگر روضه های خصوصی و خانگی را ندیده باشی و.... وقتی قصه دلبری را میخوانی در برخی از صفحات کتاب می مانی برایت گنگ است یا درک نمیکنی برخی حرفها و رفتار ها را، قصه دلبری را نمی توان دست به دست کرد چون کتابی است برای خواص تشکیلاتی و هیئتی 
چهارم: فارغ از نثر کتاب، قصه دلبری می‌توانست نیمه پنهان ماه شهید محمدخانی باشد اما با غلیظ کردن و پر رنگ تر کردن برخی از صحنه ها من جمله هیئت رفتن شهید و یا ترسیم وضعیت خاص از دوران دانشجویی چهره ی عجیبی از شهید ترسیم کرده است . نمی دانم شاید ما خیلی از قافله عقبیم شاید هم باید #قصه_دلبری را با #عمار حلب خواند تا درک بهتری از شرایط شهید داشت
      

2

        قربانی طهران و بحران روایت از قوم بختیاری
کتاب قربانی طهران رمان نسبتا خوبی است که زندگی طلبه ای را روایت می کند که برای حفظ مشروطه قصد جان شیخ فضل الله نوری را دارد اما عشقی نا بهنگام سرگذشت این جوان را تغییر می دهد اما شاید به جرات بتوان حاشیه این کتاب از متن آن قابل تامل تر است. نویسنده در دو داستان موازی، همزمان با این داستان به بررسی نحوه ورود سردار اسعد بختیاری به جریان فتح تهران می پردازد. اینکه این برهه از تاریخ پر است از بزنگاه هایی که قابلیت تبدیل شدن به صدها رمان و کتاب دارد و کمی مورد غفلت ادبیات و سینما قرار گرفته است بر کسی پوشیده نیست اما نحوه ورود به این فضا نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. نکته مهم اینکه خوانش رسانه و ادبیات از این برهه خوانش نا متوازن و گاها یکطرفه ای است که بارها زمینه اعتراض اهالی قوم بختیاری را در نادیده انگاشتن نقش آنان در تحولات تاریخی فراهم کرده است. قربانی طهران، ظلمت سفید و رمان های مانند آن شاید فضا را برای گفتگوی هر چه بهتر و بدون تعصب پیرامون این موضوع فراهم کند. چیزی که قربانی طهران را از حرفه ای گری کمی به دور نگاه داشته پرداخت ضعیف و نا بجا از شخصیت سردار اسعد بختیاری است چرا که عیاش جلوه دادن یک شخصیت به صورت کاملا گل درشت و چنین مطیع نشان دادن علی قلی خان بختیاری در برابر اوامر سفیر انگلیس از داستان شدیدا بیرون زده و به اصطلاح به مستقیم گویی و شعار نویسی سیاسی بیشتر نزدیک است تا داستان و این به این دلیل است که تا ما می خواهیم شخصیتی را در تاریخ منفی نشان دهیم سریع می رویم سراغ تخت خوابش. با خواندن این داستان متوجه می شوید پرداخت این چنینی به شخصیت سردار اسعد نه تنها کمکی به خط روایت نکرده است بلکه اگر شما کتاب را با حذف روایت آنچه درباره سردار اسعد شده است بخوانید چیزی را از دست نخواهید داد و این موضوع در کنار سوراخ های پی رنگ و فضاسازی ضعیف در کنار لحن خوب داستان از ویژگی های این کتاب می توان بر شمرد. ای کاش جهت دهی رمانها برای گشایش گره های تاریخی به دوران مشروطه هدایت می شد تا فضا با مستندتر نوشتن روایت ها فراهم آید تا خوانندگان بهتر بتوانند شخصیت ها را قضاوت کنند.
حاصل کلام آنکه اگر تعصب های بیجا پیرامون شخصیت سردار اسعد و سایر بزرگان قوم بختیاری و نیز خوانش غلط رسانه ملی از نقش آفرینی این قوم ادامه یابد سالها بعد شما دیگر روایت صحیح و متقنی از دوران مشروطه و نقش بختیاری ها نخواهید داشت.
کاش این کتاب در استان های بختیاری نشین مورد نقد و بررسی و خوانش قرار گیرد
      

3

        سلبریتی زدگی از جنس یامین پور

قطعا یکی از آفات ادبیات داستانی سلبریتی زدگی است آن هم از نوع حزب اللهی اش. اینکه رمان ارتداد اینگونه دیده شده است بخش عمده اش بخاطر حضور اسم وحید یامین پور در پای کتاب است. ارتداد ایده جذابی که شکست انقلاب و سرنوشت انقلابی ها در سال ۵۷ را روایت می کند.

ایده و پیرنگ جذاب و بکری که عملا قربانی ریتم خسته کننده و بسیار کند و جملات حکیمانه و فلسفی به جای فضای داستانی، شخصیت پردازی و فرم ضعیف شده است. گاهی روایت ها باور پذیری خود را از دست می دهند و به سختی می توان کتاب را به پایان رساند. ارتداد خوب است اما خوب متوسط.

ناشر بحق بر روی این گونه کتاب ها که نام یک شخصیت رسانه ای را یدک می کشد سرمایه گذاری می کند چون مهمترین دغدغه اش جنبه اقتصادی کتاب است. اما ورود سلبریتی های خاک داستان نخورده به عرصه ادبیات به پشتوانه فعالیت های غیر داستانی شان بیشتر زمینه کاهش سطح حرفه ای گری حوزه داستان را فراهم می آورد تا افزایش. قطعا انتشارات سوره مهر ترجیح میدهد بر روی این کتابها سرمایه گذاری کند تا داستان جذاب یا رمان قوی از یک داستان نویس گمنام شهرستانی.

تنها راه مقابله با سلبریتی زدگی در حوزه ادبیات نقد بی رحمانه است. اگر رمان ارتداد را وحید یامین پور ننوشته بود و این حجم از رپورتاژ را نداشت قطعا به زور این کتاب چاپ دوم و یا سوم را می گذراند.
ارتداد اما ایده خوبی است برای باز روایت رویدادهای تاریخی با رویکرد آسیب شناسی عملکرد فعلی مان
      

16

        این کتاب را از آخر بخوانید!

کمتر اتفاق می افتاد روایت زندگی شخصی، آدم را جذب کتاب کند مگر اینکه روایتگر یک حماسه باشد. 
یکی از نقدهایی که به زندگی نامۀ شهدای دفاع مقدس یا شهدای مدافع حرم، وجود دارد پرداختن بیش از اندازه به کودکی و نوجوانی شخصیت هاست. ماجراها و اتفاقات تکرارشونده و در بسیاری مواقع غیرضروری. اشاره به کودکی و نوجوانی شخصیت ها در صورتی مفید است که یا نقش پررنگ آن در آیندۀ شخصیت، مشخص باشد یا این که روایت گر یک برهه از تاریخ باشد. یکی از این اتفاقات مرده بدنیا آمدن شخصیت و بازگشت به زندگی است که بسیاری از کتاب های خاطرات رزمندگان و خاطرات شهدا با آن آغاز می شود. 
نام محمد بلباسی و خان طومان به اندازه کافی جذابیت دارد که بتوان از روایت خاطرات خنثی و کم رمق اول کتاب گذر کرد. هرچند هنوز مشخص نیست که چه اصراری است در نگارش خاطرات شهدا حتما از تولد آغاز کرد و صرفا کتاب را حجیم کرد. آن هم در این بازار رقابت جذب مخاطب.
برای زین الاب برای کسانی که بلباسی را می شناسند کتاب جذابی است اما برای عموم مردم خسته کننده و کم رمق آغاز می شود و قلم خوب نگارنده را تحت الشعاع قرار می دهد و این یک نقطه ضعف بزرگ برای این کتاب محسوب می شود چرا که شما با شروع این کتاب میخ کوب نخواهید ماند. به همین خاطر به دوستانی که مایل به خواندن این کتاب هستند توصیه می شود حتما کتاب را از آخر به اول شروع به خواندن کنند.
ای کاش برای زین الاب مختصرتر و تاثیر گذارتر و هم چنین عمومی تر نوشته می شد
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.