یادداشتهای مریم برزویی (29) مریم برزویی 1403/12/30 مجموعه کامل شعرهای سلمان هراتی سلمان هراتی 3.9 3 از بهار دل باغ تا سبزه را آرزو کرد بهار آب و آیینه را رو به رو کرد زمین را در اطراف باران رهانید تن خسته ی خاک را زیر و رو کرد تشر زد به تالاب های زمینگیر دل قطره ها را پر از جستجو کرد خیابان پر از خلوت و خامشی بود خم کوچه ها را پر از های و هو کرد نگاهم پی خواهشی سبز می رفت بهار آمد و با دلم گفتگو کرد مرا با صدای تر آبها خواند مرا با دل خسته ام رو به رو کرد چنان با من از مرگ آلاله ها گفت که روحم تب مرگ را آرزو کرد 3 15 مریم برزویی 1403/12/13 آینه های ناگهان قیصر امین پور 4.2 16 پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟ درد رنگ و بوی غنچه ی دل است پس چگونه من رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟ دفتر مرا دست درد می زند ورق شعر تازه ی مرا درد گفته است درد هم شنفته است پس در این میانه من از چه حرف می زنم؟ درد، حرف نیست درد، نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم؟ 0 8 مریم برزویی 1403/11/12 شاعر کوچه آفتاب (زندگی و آثار قیصر امین پور) پژمان عرب 3.0 2 *به بلندای روح قیصر* *«شعرت، قصهات، چه میدانم گزارشت را میدادی، اون میخواند و بحث و جدل شروع میشد. او خط میزد، دایره میکشید، حاشیه میزد، پیشنهاد میداد شاید هم چند کتابی به امانت. بعد بدرقهات میکرد و وعدهی دیدار بعدی را میداد...تویی که تا پیش از این حتی نمیدانستی در چه قالبی نوشتهات را عرضه کردهای و هنوز یادت نیامده بود این نخستین اثرت بوده یا دومی، وقتی دکمه آسانسور را میزدی که برگردی...دیگر خودت را نویسنده یا شاعری تمام عیار میانگاشتی که اندک فرصتی دارد تا دنیا را از ظرافت و ژرفای افکارش لبریز کند! انگار بلندای روح قیصر در وجودت رسوخ کرده باشد.»* این جملات گوشهای از شخصیت شاعریست که کمتر کسی پیدا میشود، یک بار گذرش به شعرهای او نیفتاده باشد. شاعری که روح اشعارش، درد است. دردی از جنس مسئولیت، نسبت به جامعه و جهانی که در آن زیست میکرد. دردی که نمایشی نبود؛ برگرفته از عمق نگاه قیصر امینپور به زندگی بود؛ برای همین تک تک بیتهایش به جان مخاطب مینشیند. شاعر کوچه آفتاب عنوان کتابیست که خاطرات مرحوم قیصر امینپور از زبان آدمهای برجستهی عرصه ادبیات و فرهنگ، به کوشش پژمان عرب، در آن گردآوردی شده است. اسم کتاب واقعا به قیصر میآید. مثل آفتاب، گرم و گیرا. انرژی بخش و حرکت دهندهی آدمهای دور و برش، بدون هیچ چشمداشتی. کسی که هرچه از علم و هنر جمع میکرده به جای انبار کردن و خست به خرج دادن، در اختیار جویندههایش میگذاشته. آدمیزاد را همین جنس سلوکهاست که زنده نگه میدارد حتی وقتی توی این دنیا نباشد. پ_ن:پیشنهاد میکنم این کتاب را حتما بخوانید. ویژه قیصردوستها؛ اگر میخواهید به لایههای عمیقتری از شعرهای قیصر راه پیدا کنید. #شاعرکوچهآفتاب #پژمانعرب #راهیار @koookhak 0 1 مریم برزویی 1403/11/4 عملیات احیا محمد حکم آبادی 4.6 43 پست که نمیتونم بذارم. گفتم بیام ذیل عملیات احیا یه چیزی بنویسم به مناسبت جایزه جلال. پارسال این جایزه قسمت عملیات احیا شد. انگار بیشتر از هروقتی دنبال زنده کردن و حرکت دادن و امید پراکنی بودیم، هرجایی که احساس میکردیم نفس یه جایی یه کسی یه مثلا کارخونه ای داره بند میاد. ولی امسال نمیدونم چرا رفتیم سراغ خاک کارخانه. انگشت کشیدیم روی خاک کارخونه های وا رفته و شکست خورده. چرا گرد و غبار پاشیدیم جای احیا! ولی اون کارخونه جلال امسال، هرچی هم از کیفیتش بگن ساخته و پرداخته و مدیریت شده توسط خارجکی ها بود و ما ایرانی ها در حالت خوش بینانه اش، کارگر های خوشحال! ولی عملیات احیا با همه کم و کسری هاش ، نان بازوی خودمون بود و نشسته بودیم سر سفره خودمون به قول امام روحالله ان شاء الله خودمان سر سفره خودمان مینشینیم و نان پنیر خودمان را میخوریم. و ما لازم نداریم آن دستگاههای قدرتهای بزرگ را که ما دست بسته تسلیم آنها بشویم برای اینکه، یک پارک داشته باشیم، برای اینکه، یک عمارت کذا داشته باشیم... منکر نکات مثبت خاک کارخانه نیستم در ترسیم فضای کارگری در ترسیم تاثیر سیاستهای غلط اما چرا در روایت پیشرفت جاش میدیم الله اعلم! 1 5 مریم برزویی 1403/10/21 قیدار رضا امیرخانی 4.1 127 با همان حس نوجوانی ام بهش امتیاز دادم. امشب صوتیش رو گوش دادم و یادآور روزهای خوب است برام. ما با آثار امیرخانی زندگیها کردیم. 3 22 مریم برزویی 1403/9/10 کور سرخی عالیه عطایی 4.1 54 به قول آدمهای تو کتاب؛ هیچ مپرس. سیل کن... 0 7 مریم برزویی 1403/9/10 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 96 خب موفق شد دیشب بیدار نگه داره تمومش کنم. شبیه کیک زبرا بود. اختلالات در هم تنیده. نه شخصیت سفید سفید نه قهوه ای قهوه ای قهوه ای.. مواد تو فرم روایت حتی اندازه تر از محتوا بود. خوب دور موضوع چرخیده بود و مخاطب رو هم چرخونده بود و نذاشته بود رو یه لایه از موضوع خیانت گیر کنه. یادداشت آخر کتاب رو حتما بخونید! 0 7 مریم برزویی 1403/8/29 ده غلط مشهور درباره اسرائیل ایلان پاپه 4.0 23 از اون کتابهاست که با خوندنش واقعا چیزی از دست نمیدید و وقتی که براش میذارید می ارزه. خصوصا تو اوضاع کنونی جهان! فارغ از موضعی که نسبت به حوادث منطقه و اسراییل و فلسطین و اینا دارید، بخونیدش. یعنی اگر نظر متفاوتی نسبت به آنچه که دیگران نسبت به موضوع فلسطین معتقد هستند، دارید بازم بخونیدش. طرف اونقد علیه السلام نبوده که با مواضع نظام جمهوری اسلامی این ده تا غلط رو طرح و جمع کنه. بلکه فکت هایی می ده که ذهن شما رو حساس تر می کنه برا تحقیق و تامل بیشتر روی قضیه. انگاری ذهن رو از فضای تحلیلای دو خطی درمیاره 0 15 مریم برزویی 1403/8/15 دختران ایران لطیفه نجاتی 4.7 3 بسم الله کتاب «دختران ایران» سعی داشته است از میان زنانی که در تاریخ معاصر ایران عزیز تاکنون کمتر دیده و شناخته شدهاند، برخی را انتخاب و زندگیشان را بهصورت داستانی روایت کند. این زنان عملشان لزوماً شبیه هم نیست و هرکدام کاری انجام میدهند، اما یک روح گرم و گیرا، همه آنها را شبیه به هم کرده است. در وجود هریک از این زنان، شمعی است که از اسارت رکود، جهل، سرگردانی و سرگرمی رهایی یافته و روشن شده و خود میتواند شمعهای خاموش دیگر را روشن کند؛ زنانی روشن و روشناییبخش و مثالزدنی برای زنان و مردانی دیگر. فاطمه خطیب (فعال صلح، عضو اتحادیه بینالمللی امتواحده و استاد فیزیک)، نیره عابدینزاده (قاضی، معاون دادستان عمومی و انقلاب مرکز خراسان رضوی)، هاشمیه متقیان (ورزشکار دوومیدانی و قهرمان پارالمپیک)، سپیده کاشانی (شاعر)، نصرتبیگم امین (اولین بانوی مجتهده ایرانی)، زهرا عجمیان (خواهر شهید روحالله عجمیان) و مرضیه حدیدچی (اولین فرمانده سپاه و نماینده مجلس) از جمله بانوانی هستند که در این کتاب، معرفی شدند و زندگیشان روایت شده است. زهرا صادقی (کارآفرین روستایی)، شهیده طیبه زمانی، زهرا اصغری (معلم)، خیرالنسا صدخروی (بانوی فعال در پشتیبانی دفاع مقدس)، عصمت احمدیان (کارآفرین موفق و فعال در پشتیبانی دفاع مقدس)، مرجان نازقلیچ (اولین فرماندار زن ترکمن و شهیده حادثه منا)، مریم قاضیسعیدی (مسئول گروه جهادی «حسنا» (حامیان مادران باردار)) و معصومه اسمعیلی (استادتمام دانشگاه علامه طباطبایی، روانشناس و رئیس انجمن علمی مشاوره ایران) دیگر بانوانی هستند که در دفتر اول کتاب «دختران ایران» روایت میشوند. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 کار را از سال ۱۴۰۰ آغاز کردیم. ابتدا یک سند گفتمانی تهیه کردیم که در آن، چهارچوبهای زن ایرانی برای روایتگری و نحوه و اساس انتخاب این شخصیتها مشخص شده است. برای تهیه این سند گفتمانی نظرات مقام معظم رهبری و امام راحل، کتاب پنججلدی «رسالت زن» (بیانات مقام معظم رهبری در خصوص زنان تراز) و الگوی سوم زن که رهبری به آن اشاره کردهاند، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. این سند گفتمانی به صورت مجازی منتشر خواهد شد. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 یکی از مهمترین عرصهها، عرصه علمی بود که به سه زیرشاخه «کاربست علم» (زنان متخصص)، «ترویج علم» و «تولید علم» تقسیم میشود. سایر عرصهها نیز شامل زنان اندیشمند، زنان مجتهده، زنان ورزشکار، زنان مبارز انقلابی، مادران، زنان در حوزه بینالملل، زنان موفق روستایی، محیط زیست، خدمترسانی، اقلیتهای قومی و دینی، پشتیبانی جنگ، کارآفرین، آموزش و پرورش و علوم تربیتی است. ابتدا ۱۰۰ بانوی تأثیرگذار انتخاب و از بین آنها ۴۰ نفر نهایی شدند که در هر عرصه، یکی از سوژهها را در جلد اول کتاب قرار دادیم. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 کتاب در قالب داستان روایت است. اگر سوژهها در قید حیات باشند، با خود آنها مصاحبهها انجام میشود و اگر در قید حیات نباشند، با افرادی که ارتباط نزدیکی با آنها داشتهاند، مصاحبهها انجام میشود. برای مثال مصاحبه مربوط به «خانم دباغ» با دختر ایشان «رضوانه دباغ» انجام شده است. پس از تنظیم مصاحبهها، متن مصاحبه برای فرد مصاحبهشونده ارسال میشود و تأییدیه نهایی از آنها گرفته میشود. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سیر حرکت و رشد سوژه از مرحله شناخت تا اصلاح موقعیت در داستان باید توسط نویسندگان به تصویر کشیده شود. همچنین باید نقاط بحرانی داستان روایت شود. در این زمینه تعارضات، انتخابها و اهداف سوژهها بسیار مهم است. برای هر سوژه نیز به سه ساحت فردی، اجتماعی و خانوادگی اشاره میشود. در این کتاب، به ساحت خانواده به عنوان حد مقاومتی که به زن نیرو داده و رشد در خانواده را متجلی کرده، پرداخته شده است. 0 11 مریم برزویی 1403/7/16 هرس نسیم مرعشی 3.8 96 نمیدونم چرا یکدفعه فیلم یاد هندوستان طرف نسیم مرعشی اینا کرد. تا نصفه خوندم گفتم ول کنم، باز گفتم نه تموم کنم بره. ترجیع بند این کتاب یه جورایی این بود که یا همه مردن یا دارن میمیرن. البته مرگ چیزی منفی نیست لزوما. انقد که تو مرگ زندگی هست تو زندگی، زندگی نیست(اوف عجب جملهای گفتم) ولی بستگی داره مرگی که ترسیم میکنی، آدرسش کجا باشه. به نظرم مرگ این کتاب آدرس قبرستون رو می داد! بگذریم از مرگ. خیلی شنیده بودم که این کتاب ضد جنگه. جنگ چی هست ما جنگ ندیدهها و فقط از جنگ خوندهها چی میفهمیم از جنگ. خب قطعا تجربه زیسته یک چیز دیگه اس ولی خب خوردیم به پست بخشی از تاریخ که خیلی چیزا رو با هم داریم تندتند لمس می کنیم. از جمله تو همین عصر، مردمانی دیدیم که زندگی رو یاد دادن روی ویرانههای جنگ، بعد ما فهمیدیم بابا زندگی یعنی اون ما فقط اداشو درمیآوردیم. بعد آدما تو دنیا حساس شدن که اینا اهل کدوم قبیله هستن از رو چه دستوری ساختنشون این جوری شدن. نه این که غم نگیردشون، غصه هوار نشه رو سرشون میشه خونه خراب بشی، اولاد از دست بدی، غم نگیردت. ولی تو سوار رو چه منظومه ای میشی که نه تنها خودت زمین نمیخوری بلکه آدمای هزار هزار کیلومتر دورتر از خودت رو هم نمیذاری زمین بخورن که بلند بشن دوباره آرمان هاشون آدمیتشون یادشون بیاد و براش فدا بشن این کتاب به نظرم ضد مقاومت بود. همه کتاب برای من تو یه خونه تاریک دور گذشت که تاریکیش دامن همه رو داشت می گرفت. من دوست نداشتم برم دستور تهیه اون آدما رو بدونم. من از نوار گوش دادم اجرای صوتی خیلی خوب بود. البته که قطعا قلم نویسنده و تصویرسازی های عالی بی تاثیر نبود 0 7 مریم برزویی 1403/7/3 غرور و تعصب جین آستین 4.0 142 یه تمایل جزئی زود از گرسنگی میمیره» ینی این کتاب جون میده باهاش سبزی قورمه پاک کنی. تا اینجا که خوندمش، حدودا شصت درصد کتاب رو نه اونقد فاخر اومده به نظرم، نه اونقد زرد. در حد فیروزهای هم نه ولی سبز میتونه باشه. ازون سبزا که یواش یواش جوانه میزنه، که دلت میخواد بری به سایر آثار جین آستین هم یه سرکی بکشی. اصلا یه گوشههای از جنس زن بودنت رو قلقلک میده قلمش، که دوس داری کنارش باشی. 2 6 مریم برزویی 1403/6/16 روح عزیز مینو کریم زاده 4.4 24 چی شد اومدم سراغ این کتاب؟ دنبال شخصیت نوجوانی بودم که عصیان داشته باشه. چند کتاب معرفی شد و روح عزیز رو انتخاب کردم. اول بگم خیلی ذهنم بین یه کتاب ایرانی و خارجی در رفت و آمد بود. فضا کلی داستان، وطنی نبود:)) که خب بعضی مولفه ها تو این حس دخیل هست. از جمله روابط دختر و پسر قصه و حتی تعامل مادر تو این ماجرا شخصیت پردازی ها خیلی عالی. گاهی درخشان. دیالوگ ها سرضرب گاهی واقعا دقیق و قوی و دوست داشتنی و انگار از دهن خودت در رفته باشه تو اون موقعیت. قصه های موازی هم هشتاد درصد به اندازه بود و الکی کش نمی داد. یه چیز دیگه این که قد بار رنج ناشی از ناسازگاری(به طور کلی نه فقط اون موضوع خاص مربوط به مادرش) که نوجوان قصه داشت به دوش می کشید، غلظت این تو فضاسازی قصه درنیومده بود. یه سر الاکنگ بالاتر بود. من این کتاب رو به هر نوجوانی راحت نمیدم. 0 9 مریم برزویی 1403/6/12 صحیفه امام (دوره 22 جلدی) سید روح الله موسوی خمینی 5.0 1 شاید جزء تنها کتابی که همیشه تو مرحله در حال خواندن، بمونه، همین صحیفه امام روح الله باشه. حوالی چهارده سالگی شایدم یه کم این ور اون ور تر طی یک اتفاق بهش برخوردم. یادمه چه قد منت مسئول کتابخونه رو کشیدم که بذار ببرم خونمون. ولی میگفت مرجعه و نمیشه. هر روز می رفتم کتابخونه و مینشستم پای کلام امام. نه اونقد امام رو می فهمیدم نه درست معنای واژهها و نه حس وابستگی عمیقی که به کلمات پیدا کرده بودم. از اون روز تا امروز این کتاب همش بوده و هیچ وقت نقطه پایان نشده براش بذارم. جنس کلمات، از اون جنسهاست که در گذر زمان هی لایههاش برات میره کنار و توش به کشفهای جدید بنا به حال خودت و اقتضا زمان میرسی. امروز دوباره نشستم پای پیام قیام لله. نخ تسبیح حرکت امام تو مسیری که شروع کرد. این پیام عین روح تو تمام جلدهای دیگه هم حضور داره. انگار امام همش داشته از همون سال های اول مبارزه به این یه دونه آیه قرآن قیام لله فک می کرده و تو تمام سالهای مبارزه و حتی بعدش به نحو مختلف ساز و کار اجرایی شدن این آیه رو دنبال میکرده. انسی که منجر به حرکت و عمل شده. 0 11 مریم برزویی 1403/6/3 اربعین طوبی سیدمحسن امامیان 3.8 18 اومدم یک سر ببینم تو این کتاب چه خبره. دلیلشم سریال اقتباسیش که چند قسمت ازش رو دیده بودم. کنجکاو شدم ببینم خط و ربطشون در چه حده حوالی شش صبح بازش کردم، چهار پنج صفحه بخونم، بعد بره ته لیست. اما قاچاقی خودش رو جا زد ردیف اول و رسما منو از کار زندگی انداخت. ۴۸۰صفحه به روایت فراکتاب بود. به خودم اومدم دیدم رسیدم ص۱۵۰😱 گفتم رهاش میکنم تا فردا برگشتم دوباره دیدم شدم۲۲۰🥶 دقایقی بعد۳۱۶😨 ۴۸۰☠ و تمام! تمومش کرده بودم، تو عرض سه چهار ساعت. شایدم کمتر. خودم فک میکنم کشش بیشترش، سر سریال بود. هی دنبال سر نخه سریال تو کتاب می گشتم. خب این کیه اون کیه این کی میتونه باشه. آخرم خیلی چیزیش به چیزی وصل نشد. به نظرم کتاب به خودش فرصت کمی برای پرداخت شخصیت ها و حوادث داده بود. قدمای ننه طوبی که آهسته بود ولی نمی دونم چرا نویسنده مثل یه جووون ۱۴ ساله این بنده خدا رو تازوند تو قصه. برا همین شاید کمی خام از آب درآمد. با چیزایی که شنیده و خوانده بودم ناظر به مواجه با حوادث تاریخ معاصر ایران و عراق، خیلی چش چش کردم یه عمقی ازین حوادث بیابم ولی خب در حد یه آب باریکه بود. احساس کردم کار بین تاریخ و سوژه داستان گیر افتاده. ینی سوژه نشده خوب سوار حوادث تاریخ بشه و ما بتونیم نسبت ها رو درست فهم کنیم. ولی اطلاعات کلی می داد که خوب بود ولی کافی نه. خصوصا حوادث عراق برای منه ایرانی کم اطلاع. یه نکته دیگه این که من، نویسنده رو ایستاده روی یک تپه هنگام روایت دیدم. احساس کردم به سوژه نزدیک نشده یا نخواسته بشه یا نتونسته نمی دانم. در کل از خوندنش ناراضی نیستم و توصیه می کنم به دیگران هم بخوانند. خالی از لطف نیست. خصوصا در این ایام. 7 24 مریم برزویی 1403/5/4 سفر به آن سوی دریاها جلد 1 مهدی میرکیایی 4.5 53 ناراحتم مثل کسی که تو مدرسه بهش گفتن کریستف کلمپ کاشف قاره آمریکاست! همین؟! نه خانی رفته و نه خانی اومده. یعنی یه آدم متمدن که رفته با ذره بین گشته یه جای جدید کشف کرده . اگر منظور از کشف، کشف دل و روده بومیها و بیرون کشیدن دل روده شون، باشه، برای تصاحب سرزمینشون، بله ایشون کاشفه اعظمه. خدایی چی بود اینا تو مدرسه به ما یاد دادین. کلا خط درگیری رو عوض کردین.... 0 13 مریم برزویی 1403/4/30 خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ) محسن کاظمی 4.2 7 روایت دقیق و کاملی از خانم دباغ نیست. یک وجه شخصیت رو صرفا پررنگ می کنه و بخش های مهمی مغفوله که نتیجه اش میشه این که زن های ما امروز ایشون رو در ردیف استثنا قرار بدن و قابلیت الگوگیری رو ازش سلب کنند. در حالی که آقا می فرماید ما زن مثل دباغ میخوایم. نه اینکه خانم دباغ نتونه زن الگو باشه، روایت این نتونستن رو ایجاد کرده. 4 13 مریم برزویی 1403/4/30 خانه دار مبارز: خاطرات شفاهی اقدس حسینیان زهرا احسن مقدم 4.4 6 وقتی گفته میشود، جمع میان ساحتهای فردی، اجتماعی و خانوادگی امکانپذیر است، بهترین دلیل برای آن، افرادی هستند که چنین کردهاند. به صورت مشخص در تاریخ اسلام، دو دوره، گواه صدق مدعای ماست؛ دوران صدر اسلام و زندگی بانوانی چون حضرت خدیجه(س)، حضرت زهرا(س)، حضرت معصومه(س) و... ، بعد از آن، دوره انقلاب اسلامی است. در این مقطع، به تعبیر رهبر انقلاب، «زنانی ظهور کردند که میتوانند تعریف زن و حضور او در ساحت رشد و تهذیب خویش و در ساحت حفظ خانه سالم و خانواده متعادل و در ساحت ولایت اجتماعی و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد اجتماعی را جهانی کنند و بنبستهای بزرگ را درهم بشکنند.(1)» در این دوران، ما شاهد ظهور و بروز زنانی هستیم که بررسی زندگی آنها میتواند بسیاری از اتهاماتی را که در حوزه زنان به جمهوری اسلامی ایران وارد میکنند، پاسخ بدهد. بهعنوان مثال ازجمله مواردی که در نقد و تخریب انقلاب اسلامی مطرح میکنند، بحث به انزوا کشاندن زنان است. منتقدان و مخالفان با بیان مسائلی چون حجاب اجباری و گرفتن حق آزادی از زنان، مرثیه ظلم به زن در جمهوری اسلامی را میسرایند، درحالیکه بعد از انقلاب، ما شاهد رشد زنان در تمام ابعاد هستیم؛ زنان نخبه علمی و فرهنگی، زنان سیاستمدار، زنان ورزشکار و... مثالهای نقض این ادعا هستند. بررسی تجربه زیسته این زنان و معرفی آنها، بهتر از هر تئوری و نظریهای، پاسخی محکم در برابر این چالشهاست. کتاب «خانهدار مبارز؛ خاطرات شفاهی سیدهاقدس حسینیان» را که ورق میزنی، از همان ابتدای کار، تلاش زن و مرد را در کنار هم برای شکلگیری هویت انسان تراز انقلاب میبینی. زنی که کلیشهها را جابهجا میکند و تصویر دیگری از «الگوی سوم زن» در جمع ساحتها به نمایش میگذارد. همهچیز به قول خودش، از زمانی شروع شد که با جوادآقا ازدواج کرد. وقتی جوادآقا به خانه آمد و با آبوتاب از منبری خوشفکر «مسجد کرامت» گفت. از آن روز، هر دو شالوکلاه میکردند و هرشب خودشان را به منبر آقای خامنهای میرساندند. دختر 13ساله آن روزها، پای صحبتهای آقا، اندیشه مبارزه توی وجودش شروع کرد به ریشه زدن. حالا مجلههای «زن روز»خوانیاش کنج خانه، جایش را به داستانهای راستان آقای مطهری داده بود. اما این تازه شروع ماجرا بود. کمکم با همراهی جوادآقا، پایش به جلسات طلبه جوان و انقلابی آن روزها باز شد و بهتدریج فعالیتهای انقلابیاش به شکل جدی آغاز شد. از مکان شدن خانهاش برای پناه دادن مبارزان و نگهبانیهای وقت و بیوقتش تا جلسات خانگی، چاپ اعلامیه و حضور مداوم در راهپیماییها. با پیروزی انقلاب اسلامی، خانم حسینیان که تازه میخواست نفسی بکشد و خستگی از تن به در کند، دید کلی کار ریخته روی سر کشور تازه انقلاب شده. چادرش را به کمرش محکمتر کرد و وارد میدان شد. سر از جهاد سازندگی درآورد. روستابهروستا میرفت و گرهها را پیدا میکرد و برای باز شدنش آستینها را بالا میزد. گندم درو میکرد. احکام و قرآن میگفت. برای زنهای روستا کلاس سوادآموزی و خیاطی میگذاشت. پای کتاب و کتابخوانی را توی روستاها باز کرده بود، شبوروز اقدسخانم توی جهاد سپری میشد. گهگاه هم به خانه سر میزد و جوادآقا هم سروکلهاش پیدا میشد و فرصت میکردند دیدار تازه کنند. مردم هنوز غرق شیرینی انقلاب بودند که جنگ شد. جنگ اما برای خانم حسینیان و همسرش، میدان جدیدی برای مبارزه بود. جوادآقا راهی جبهه شد و اقدسخانم هم فکر میکرد در این اوضاع و احوال چه کاری از دستش برمیآید. خانهاش، محل آموزشهای نظامی به زنها و دخترها شد. پرستاری و... را هم یاد گرفت تا اگر لازم شد به کار بیاید. از حالت تهوعهای گاه و بیگاهش فهمید دارد مادر میشود. روزهای خانهنشینیاش شروع شده بود اما اقدسخانم از پای نمینشست. سعی میکرد در شرایط جدیدی که دارد کارهای دیگری که از پسش بر میآید، انجام بدهد. دیگر هیچ تشییع شهید و نمازجمعهای را از قلم نمیانداخت. بعد هم که جنگ تمام شد و تعداد بچهها زیادتر شده بود، انجام بعضی کارها برایش سخت بود، رفت سراغ کارهای دیگری که کنار بچهها بتواند انجام بدهد. روزهای زندگی سیدهاقدس حسینیان را که از نظر میگذرانی و به پایان کتاب میرسی، یک چیز دستت میآید و آن تعریف روشنتری از جمع ساحتها در «الگوی سوم زن» انقلاب اسلامی است. ساحتهای فردی، خانوادگی و اجتماعی در زندگی این بانو ساحتهای تفکیکشده و دور از همی نیستند، بلکه درهم تنیدهشده و با هم جلو میروند. سیدهاقدس حسینیان، پلهپله پا در ساحتهایی که برای حضور یک زن در گفتمان انقلاب اسلامی تعریف شده، قدم نمیگذارد، بلکه همزمان با هم همه اینها را پیش میبرد و به جلو میرود. امثال خانم حسینیان به تعبیر رهبری ثابت کردهاند که میتوان زن بود، عفیف بود و در عین حال در متن و مرکز بود. 0 5 مریم برزویی 1403/4/28 مرگ بر مدرسه کبری التج 3.8 18 کتابشنیدم مرگبرمدرسه خانمالتجمهربانپاسخگو اینو به نظرم اگر میخواین مزه بده، نخونین، بشنوین فعلا یک خطیش این که یه جووون که تازه برگ درآورده، چی میخواد إلا توجه و عزت! انگار همهی بدن، سیستمی هجوم میارن بهت که برای ورود به دنیای بزرگترا عزت بهترین کوده برات که خوب بزرگ بشی و هرجا درست داده نشه، تو فرایند دراومدن برگای بیشتر و میوه اختلال ایجاد میشه. بالاخره میوه هم بده ممکنه کرمی بشه! آدم وقتی نو شده، تازه برگ درآورده، حس مبارزه هم داره دیگه. دوس نداره کسی بیاد خرابش کنه. مهمه این حس رو کجا و سر کیا تنظیم کرد. منظورم حس مبارزه! اگه همینا رعایت بشه برا *نو* جوان چی میشه. البته اینا تراوشات عقل ناقص منه و روانشناسیم بلد نیستم. صرفا طبق تجربه. 3 9 مریم برزویی 1403/4/6 پروژه ی پدری عقیل بهرا 3.9 34 باز هم اطراف نذاشت دست خالی برم از محضر آثارش و با خیال جمع بیشتری دیگه میخرم کتاب هاش رو. حتی گاهی علی رغم اختلاف سلیقه در محتوا ولی خالی خالی رهات نمی کنه. برای کاری این کتاب رو شروع کردم و فک نمی کردم بتونم ارتباط بگیرم ولی ارتباط گرفتم و برام جالب بود. انگار یکی یه دیوار شیشه ای که حسابی هم با شیشه پاک کن تمیز شده بود رو شکست. میگم دیوار شیشه ای چون فک نمی کنی دیواری هست خیلی اوقات . فک می کنی می فهمی بلدی. هی هم کله ات می خوره به اون شیشه ولی متوجه نمیشی. روایت های این کتاب، نه چکشی که ریز ریز ترک درست کرد و شکست دیوار رو تا پا بذاریم به دریچه نگاه یک مرد یک پدر در موضوعاتی اغلب روزمره و بعضاً غیر روزمره. خوبه هر زن و حتی غیر مادری بخوندش. نمیگم همه روایت های کتاب قوی بود. ولی در کلیت خوب بود و بعضی روایت ها جور بقیه رو خوب کشیده بودن و همدیگرو جمع کرده بودن و یک کل با کیفیت و ویترین آبرومند ساخته بودن. که خب خوبی جمع نگاری و جمع نشینی هم همینه. خداقوت به مقام پدر بودن 0 1 مریم برزویی 1403/2/27 غصه را باید خورد؟ مکرمه شوشتری 4.0 6 همین که بارون گرفت فایلش رو تو طاقچه باز کردم و شروع به خوندن کردم. جمله های اول کتاب هم دقیقا با بارون و خیسی یه آدم بعد از بارون شروع می شد و شروعش انقد جالب و خلاق بود که با وجود این که یه کتاب ساده رده سنی کودکه ولی دوست داشتی تا تهش با این غصه که از قضا نقش اصلی کتابه همراه بشی و ببینی یه غصه که چسب آدمه از اون بیرون چه جوری نگاهت می کنه 0 7