معرفی کتاب چشم بیت لحم اثر ابراهیم نصرالله مترجم حمیدرضا مهاجرانی

چشم بیت لحم

چشم بیت لحم

ابراهیم نصرالله و 1 نفر دیگر
3.0
5 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

4

شابک
9789640023006
تعداد صفحات
202
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

کتاب چشم بیت لحم، نویسنده ابراهیم نصرالله.

لیست‌های مرتبط به چشم بیت لحم

یادداشت‌ها

        دومین کتاب از مجموعهٔ «ناقوس‌های سه‌گانه» به زندگی کریمه عبّود می‌پردازد. اولین عکاس زن مطرح فلسطینی. داستان در نیمهٔ اول قرن بیستم پیش می‌رود. کودکی و نوجوانی کریمه همزمان با آغاز استعمار بریتانیایی‌ها بر فلسطین است و بزرگسالی او، مصادف با آغاز اشغال توسط یهودیان.
کریمه یک حماسهٔ بزرگ خلق کرده است. عکاسی از بناها و مناظر شهری اما با یک تفاوت ویژه‌: حضور پررنگ و موثر مردم و پرسوناژهای فلسطینی داخل عکس‌ها. این نگاه باعث مردود کردن اطلاعات دروغین یهودیان از خالی بودن خانه‌ها و شهرها شده است. اما مشخصا نویسنده در این کتاب قوی عمل نکرده است. برخلاف کتاب دیگرش «سایهٔ کلیدها». البته که مطالعهٔ کتاب خالی از لطف نیست.
من چاپ اول از ترجمهٔ نشر امیرکبیر را خواندم. حجم زیاد ایرادهای ویراستاری و نگارشی واقعا آزاردهنده است. نثر ترجمه هم مشخصا نیازمند بازنویسی است. کاش برای چاپ شدن یک اثر تا این حد عجله به کار نمی‌بردند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

          کتاب چشم بیت‌لحم سوای سوژه اصلی‌اش که تازه و جذاب است، یک پیرنگی دارد که برای من خیلی درد دارد و موقع خواندنش ذهنم مثل مار زخمی به خودش می‌پیچید. و بیشتر فکر کردم که تاریخ همین ای‌کاشهاست و چه ای‌کاش‌هایی که دست مردمان هر عصری هست و انتخابش نمی‌کنند. 
یک بخشی از کتاب اشاره دارد به اولین شورش فلسطینی‌ها علیه انگلیسی‌ها زمانی که مهاجرت یهودیان به فلسطین داشت بیشتر می‌شد. بخش اول این شورش یک اعتصاب شش‌ماهه بود. و بعد درگیری‌های چریکی موثر. و چه شد؟ نهادهای بین المللی ورود کردند و با وعده‌هایی فلسطینی‌ها را از ادامه مبارزه بازداشتند.
یکی از اسقف‌های مسیحی که نقش پررنگی در این شورش داشت، در اولین جلسه کلیسا پس از پایان اعتصاب یک جمله می گوید که با خواندنش قلبم درد گرفت: ما یک فرصت طلایی داشتیم که فلسطین را نجات دهیم. فرصتی که ثمره چند سال رنج و مبارزه بود. حالا باز باید چند سال دیگر خون جوان ریخته شود و رنج روی رنج بیاید تا فرصت دیگری برای نجات فراهم شود‌. 

آن قدر روحم به این جملات نزدیک است که انگار من جوانی ساکن بیت‌لحم هستم در سال ۱۹۳۵ و انگار تازه خبر شهادت عزالدین قسام در جنگل‌های جنین را به من داده‌اند.
        

0