یادداشت مریم برزویی
1403/12/30
از بهار دل باغ تا سبزه را آرزو کرد بهار آب و آیینه را رو به رو کرد زمین را در اطراف باران رهانید تن خسته ی خاک را زیر و رو کرد تشر زد به تالاب های زمینگیر دل قطره ها را پر از جستجو کرد خیابان پر از خلوت و خامشی بود خم کوچه ها را پر از های و هو کرد نگاهم پی خواهشی سبز می رفت بهار آمد و با دلم گفتگو کرد مرا با صدای تر آبها خواند مرا با دل خسته ام رو به رو کرد چنان با من از مرگ آلاله ها گفت که روحم تب مرگ را آرزو کرد
(0/1000)
معصومه توکلی
1403/12/30
1