شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
        روستای استپانچیکوا و ساکنانش 
یک کتاب متفاوت با باقی آثار داستایوفسکی، اگه کتاب‌هایی مثل جنایت و مکافات و ابله و برادران کارامازوف رو خونده باشید؛ این کتاب قطعا یه تجربه جدیده که اصلا قابل پیش‌بینی نیست.
اعتراض به زاهدنما ها چیز ریشه داریه تو ادبیات فارسی و مثال های فراوانی در شعر حافظ داره، برای مثال:
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد...
اما این دفعه قراره این اعتراض رو در قالب ادبیات روسیه و به قلم پیر جادوگر، فیودور داستایوفسکی ببینید...
فوما فومیچ، دلقکی در خدمت یک ژنرال و بسیار مورد توجه همسر ژنرال که بعد از مرگ ژنرال به خونه برادرزاده اون میره و اونجا ساکن میشه. اما حمایت های همسر ژنرال و زاهدنمایی‌ها و ادعا‌ی دانشمندی توسط فوما شرایط رو تغییر میده در خونه برادرزاده( یا سرهنگ)! 
فوما در مدت کمی کنترل خونه رو بدست می‌گیره و هر توهینی که به ذهن می‌رسه رو نسبت به سرهنگ و نوکر های اون انجام میده! از انجام کارهای مسخره‌ای مثل آموزش اجباری فرانسه به کسانی که حتی روسی سرشون نمی‌شه و وادار کردن سرهنگ به ازدواج با کسی که دوست نداره!!!
مسئله دیگری که هست نظرات افراد درباره فوما هست... تا میانه داستان شخصیت فوما وارد داستان نمی‌شه و اطلاعاتی که از فوما دارید محدود به نظرات دیگران درباره اونه!  برخی معتقدن اون یک دانشمند و زاهد عالیه و برخی معتقدن اون یک ریاکار دروغ‌گو هست...
به شمو قول میدم در حین خوندن این کتاب جو ی مسحور می‌شید که بعضی وقتا دلتون می‌خواد برید تو داستان و بعضی شخصیت ها رو تا حد مرگ کتک بزنید و اینه قدرت داستایوفسکی...
از ترجمه و نشر هم بخوام بگم هم ترجمه، ترجمه خوبی بود و هم ناشر کتاب رو خوب و زیبا چاپ کرده بود
      

6

نیایش

نیایش

7 ساعت پیش

7

پروانه🇮🇷

پروانه🇮🇷

7 ساعت پیش

        کتاب سوم چالش کتابخوانی متفاوت پارت سوم: 

خلاصه:  در یک استراحتگاه اسکی در سنت آنتوان، برف بی وقفه در حال باریدن است و سهامداران و مدیران شرکت اسنوپ، یک اپلیکیشن موسیقی جدید و موفق، گرد هم آمده اند تا در جلسه ای سرنوشت ساز در مورد آینده ی شرکت تصمیم گیری کنند. این قرارداد احتمالی ممکن است همه ی آن ها را میلیونر کند، یا این که برخی از آن ها به نابودی بکشاند. زمان به سرعت می گذرد و به خاطر اختلاف نظرهای مهمی که به وجود آمده، تنش لحظه به لحظه افزایش می یابد. وقتی سقوط بهمن، ارتباط استراحتگاه با دنیای بیرون را قطع می کند و یکی از حاضرین در جلسه ناپدید می شود، سوالی در ذهن سایرین شکل می گیرد: آیا کسی در بین آن ها برای به دست آوردن چیزی که می خواهد، مرتکب قتل شده است؟
☆☆
نظر من: کتابی که  با حال و هوای مرطوب و بوی خزه و درختا و صدای جیرجیرک ها شروع و تمام شد، خوندنش خیلی بهم چسبید شاید چون توقع زیادی ازش نداشتم قاتل رو حدس زده بودم و میدونستم چی میشه، این کتاب رو فقط برای لذت بردن از مسافرت خوندم و واقعا هم لذت بردم، کشش خوبی داشت  قلم خوبی داشت و فضای جالب و تازه، قتل ها پیچیده نبود و فقط یک سری معماها وجود داشت که یکم با فکر کردن حل میشد، برای خوندن این کتاب سخت نگرفتم و فکر می کنم بعد از این هم به کتاب ها سخت نگیرم.. نمیتونم پیشنهادش کنم حتما بخونید چون واقعا مورد پسند همه واقع نمیشه، شاید براتون داستان تکراری، جنایت بی هیجان و اینجور چیز ها باشه پس اگر خواستید خودتون بخونید و انتظارات زیادی نداشته باشید.. 
      

9

-نازنین

-نازنین

8 ساعت پیش

        مغازه خودکشی کتابی با ژانر کمدی سیاه.
درباره کمدی سیاه همینقدر بگم که از دل تلخ حقیقت چیزی رو بیرون میکشه که مسبب خنده میشه اما اون خنده خیلی دلپذیر نیست.

قبل از اینکه این کتاب رو بخونم کتاب آدم خواران رو از همین نویسنده خوندم و با توجه به اسم این کتاب-مغازه خودکشی- فکر میکردم که قراره کتابی رو بخونم که ته ته غمه.
که خب اینجوری نبود( حداقل برای من )

کتاب متن روون ، داستان جدید ، خلاقانه و بسیار عجیبی داشت .
میشد وایب بارون و پاییز و غم رو راحت از این کتاب بگیری.شهر مملو از غم ... خانه ای پر از تاریکی با کورسوی نور .. اون نور آلن بود .
آلن قطعا کرکتر مورد علاقم بود.همیشه پر از امید و خنده حتی در ظلمات تاریکی و در نهایت غم .

اگر هوتن شکیبا این کتاب رو نمیخوند شاید هیچوقت سراغش نمیومدم(بخاطر اسمش و نوشته قبلی ای که از ژان تولی خونده بودم)

بقیه پیام شاید حاوی اسپویل!!!

راجب پایان کتاب هم باید بگم که بله این تناقض تا مدت ها ذهن من رو درگیر کرد که چرا ، چرا الن ؟ چرا باید این کارو بکنی ؟اگر تو نباشی و مخصوصا اگر خودت بخواهی که نباشی بقیه هم دیگر میلی به ادامه زندگی ندارن ولی آلن هیچوقت نخواست که نباشد و در آن سن درست بعد از اینکه همه چیز باب میل الن پیش رفت او دستش را رها نکرد 
او زنده موند
و خب معلومه که این کارو نکرد چون اگر این کار رو میکرد همه چیز مثل گذشته میشد و شاید حتی بدتر . اگه الن خودش را میکشت بدون شک بقیه اعضای خانواده هم اینکار رو میکردن .

پ.ن:ما اینجا شاهد یک ترجمه بد بودیم که باعث ایجاد سوء تفاهم شد در واقع بجای اینکه ترجمه بشه آلن دستش را باز کرد ترجمه شد الن دستش را رها کرد .
پ.ن۲:پیشنهاد میکنم یادداشت خانم «الهام قنبری» رو حتما مطالعه کنید.
      

10

        کتاب یک غم به شدت به شدت و به شدت بزرگی داشت
که به راحتی نمیشه ازش گذشت .
ابین که یک ایرانی تونسته اینقدر غم از دست دادن رو کم اوردن و نابودی ناشی از از دست دادن رو اینقدر حرفه ای به تصویر بکشه برام جذاب بود .
از این جهت یک شتاره کمتر دادم چون یک پیچیدگی سطحی داشت که فکر میکنم اگر این پیچیدگی سطحی نبود بهتر میشد .
‌
داستان از این قراره  که :
هستی ـ با از دست دادن مادر و خواهرش و زندگی پیش دایی پرنده بازش تبدیل به یک ادم دیگری میشه . اون از شدت درد و غم از دست دادن پدر در کودکی و خواهر و مادرش که تنها تکیه گاه های اون بودند نمیتونه بر این غم چیره بشه و همش دنبال یک چیزی برای خالی کردن روح خودش از این غم و انزواست ، تا این که یک روزی دایی با پرنده ای به خونه میاد که آغاز همه چیزِ
‌
داستان چند محوری هستش شروع پیوسته هست اما  از ۳ داستان کوتاهی اواسط کتاب ادامه پیدا میکنه و میشه این کتاب به شدت غم انگیز .
‌
من از قلم عالی نویسنده در عجبم که چجوری اینقدر حرفه ای تونسته با نوشتن غم حاصل از دست دادن عزیز رو نشون بده ...
‌
بخونیم یا نه ؟ تحمل غمش رو داری .. صد در صد✅
      

6

Hawzhin

Hawzhin

12 ساعت پیش

7

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.