پروانه؛

تاریخ عضویت:

بهمن 1401

پروانه؛

بلاگر
@parvaneabi

19 دنبال شده

218 دنبال کننده

                در میان تاریکی اینجا، چیز های ارزشمند بسیاری وجود دارد.. 
اندکی امیـد، عشــق و کتاب:) 

              
https://t.me/parvaneabi93

یادداشت‌ها

نمایش همه
پروانه؛

پروانه؛

17 ساعت پیش

        30 مین کتاب 1404  هم تمام شد
و چقدر غریبانه بود این کتاب... آدم دلش می خواست اشک بریزد و  بگوید تورا به خدا انقدر غصه نخورید، ماهم  از اینجا، از دنیایی که دست کمی از دنیای غمناک شما ندارد اشکمان در می آید و اگر درآید تمام نمی شود.. بند نمی آید.. 
نمی خواهم زیاد برای این کتاب چیزی بنویسم.. سومین کتابی بود که امروز، 2/24 تمام کردم.. نشسته ام پای کار مادر و باهم تا می توانیم  کتاب گوش می کنیم و کار می کنیم.. چند روز دیگر امتحان هایم شروع می شود و می خواهم امروز تا می توانم کتاب بخوانم و گوش کنم و راحت باشم چون می دانم دیگر تا اول تیر خبری از این راحتی و سرخوشی و بی اضطرابی نیست.. امیدوارم تا اخر روز دو کتاب دیگر تمام کنم و امشب سیر از کتاب_ هرچند واقعا سیر نمیشوم_ سر به بالشت بگذارم و بخوابم و شب هم خواب کتاب ببینم.. خواب کتاب های خوانده شده و نشده ام.. کتاب های لیستم و کتاب هایی که درون قفسه های  کتابخانه ام جا گرفته اند و در آخر کتاب خودم که  تا اول پاییز می آید_اگر خوش شانس باشم_ و برای همه شان چنان ذوق کنم که پتو را روس سر بکشم و بی صدا جیغ بزنم.. 
می خواهم امشب خوب استفاده  کنم چون میدانم قرار است شب های دیگر با مغزی داغ کرده از مطالب درسی بدون رویا به خواب بروم و از درون بالشت صدای گرومپ گرومپ اضطراب  را بشنوم و قبل از خواب گل گاو زبان بخورم تا شاید آن صدا قطع شود.. امشب را خوب استفاده می کنم.. شما هم خوب استفاده کنید و اگر توانستید این کتاب را بخوانید..:) 
      

12

پروانه؛

پروانه؛

1403/11/13

        در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند
هر پایانی آغازی هم هست، فقط در آن لحظه این را نمی‌دانیم. 

°•ادی سرباز کهنه کاری که شغلش نگه داری  از دستگاه های یک شهربازی است در سانحه ای جان خود را از دست می دهد و هنگامی که چشم باز می کند می فهمد در بهشت باغ عدن سرسبز نیست، بلکه جایی است که پنج نفر که در زندگی اش نقش داشته اند، زندگی زمینی او را توضیح می دهند.. •°

172 صفحه ای که ممکنه به کلی دید شکا رو نسبت به زندگی تغییر بده، صد در صد بعد از خوندن این کتاب، بازهم سراغش می رید و دوباره و دوباره می خونید و هربار مثل دفعه اول تحت تاثیر قرار می گیرید. من این کتاب رو که دست گرفتم گفتم کمه و خب میتونم توی یک ساعت تهش دو ساعت تموم کنم اما یک روز و نیم طول کشید و متعقدم بیشتر باید طول می کشید تا بهتر بفهمم. اما  با خوندن همین کتاب، همین داستان کوتاه عاشق قلم میچ البوم شدم و مطمئنا یه روزی همه کتاب هاش رو داخل کتابخونم  خواهم داشت.. من نمی تونم چیزی بگم چون هرکس  از این کتاب برداشت شخصی خودشو داره. 
ولی.. بخونید. بخونید چون نیازه. 

همونطور که پشت کتاب نوشته: میچ البوم داستانی بدیع و خارق العاده آفریده است که تصور شما را درباره زندگی پس از مرگ، و معنای زندگی هر انسان روی زمین، زیر و رو می‌کند

پ. ن: این کتاب شدیدا وایب کتاب مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن رو می ده و حس می کنم میچ و فردریک قلمشون خیلی به هم نزدیکه و هر دوشون خیلی روون و قشنگ و شگفت انگیز می نویسن! 
      

11

پروانه؛

پروانه؛

1403/10/30

        خب می‌خوام باهاتون راجب یه کتاب خیلی عجیب  صحبت کنم. 
کتاب «شبح اپرای پاریس» که به طرز غریبی منو جذب خودش کرد. شاید به این دلیل که داستان از یه جاهایی وارد ایران در قرن نوزدهم شد و حرف های اریک که راجب ایران کاملا درست بود..این کتاب تو یه کلمه عجیب بود.
عواطفی رو نشون میداد که برای من نوجوان تا حدودی قابل درک بودن اما حس می کنم  هنوز نفهمیدمشون.
اریک یه انسان طرد شده بود،به خاطر صورتش و ناهنجاری هاش مجبور بود ماسک بزنه  و خب به خاطر تفاوتش همه ازش بیزار بودن.اما میدونین حس می کنم به خاطر چهره هیولا وارش نبود..به خاطر نبوغش بود..به خاطر قلب بزرگش و روحی که مطمئنا متعلق به این دنیای کوچیک فانی نبود.این دنیا واقعا برای اریک مناسب نبود..اینکه حتی مادرش هم اون رو دوست نداشت از همه چیز بدتر بود.. جای جالبش اعتراف مادرش تو  پایان بخش اول بود که می گفت من روح اریک رو خرد کردم:) اونا کاری کردن که از بدو تولد از خودش و وجود خودش نفرت داشته باشه،اونا قاتلش کردن.  و نمیدونم چرا منو یاد خودمون میندازه،نوجونای این زمان و این قرن که توسط بزرگترای خودشون،دوستاشون،اطرافیانشون  از دنیا و مخصوصا وجود خودشون بیزارن.
  بچه ها واقعا کتاب تامل برانگیزیه نمیدونم چطوری منظور خودمو ازش بیان کنم.فقط برید بخونید تا بفهمین چی میگم. 
و در آخر کتاب به این رسیدم 
خیلی برام جالب بود و فکر کنم کتاب از روی ماجرای واقعیه 
و اینکه واقعا همچین شخصی مثل اریک بوده و ظلم ستم هایی که بهش شده برام خیلی  ناراحت کننده بود مگه چه گناهی داشت؟ اون حتی نتونست عشق رو تجربه کنه  ..

      

18

پروانه؛

پروانه؛

1403/10/21

        خب یه کتاب الان تموم کردم
یه کتاب پر پیچ و خم، پر از معما و بسیار هیجان انگیز. 
پرونده هری کبر قطعا معمایی ترین و جنایی ترین کتابیه تا الان خوندم و خب تا همین الان هم تو شوکم. 
اصلا و تحت هیچ  شرایطی نمیتونید و نمیشه حدس زد قاتل کیه، ماجرا چیه، به چه دلیل اصلا؟  چراااا؟ 
و تا اخر کتاب یک بند می خونینش. 
تنها چیزی از کتاب که رو مخم بود(من صوتیشو گوش  دادما ولی خب پی دی افش و کلا انتشارات البرز این مشکل رو داره )   عامیانه و ادبی بود داستان. 
یهو تو صحبت هاشون میومدن  عامیانه باهم حرف میزدن و بعد جمله بعدیشون کاملا ادبی بود
روند داستان هم اینجوری بود ولی باعث نشده از خوندن کتاب دست بکشم.. 
داستان راجب یه نویسندست به اسم مارکوس گلدمن که یه کتابی نوشته و مشهور شده اما برای نوشتن کتاب دومش به شدت به مشکل برخورده و به بیماری نویسنده ها دچار شده.. به استادش هری کبر بزرگ زنگ میزنه و  اونم بهش میگه به آرورا بره و اونجا با تمرکز بالا شروع کنه به نوشتن اما این سفر باعث کشف حقایقی میشه که پرده از ماجرای  ۳۳ سال پیشِ اون شهر، یه عشق ممنوعه و راز های مردمانش برمیداره.. 
برید بخونید و حال کنیددد من  و مادر ۳ روزه تمومش کردیم. 
      

14

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.