معرفی کتاب زندگی کوتاه است اثر ابی جیمنز مترجم مریم رفیعی

زندگی کوتاه است

زندگی کوتاه است

ابی جیمنز و 1 نفر دیگر
4.1
58 نفر |
28 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

119

خواهم خواند

64

ناشر
آموت
شابک
9786003841840
تعداد صفحات
400
تاریخ انتشار
1401/4/1

توضیحات

        وقتی ونسا پرایس شغلش را رها کرد تا رویای سفرش به دور دنیا را دنبال کند انتظار نداشت در یوتیوب میلیون ها فالوئر به دست آورد که در لذت بردن او از لحظه لحظه‌ی زندگی شریک‌اند. برای او زندگی کردن به بهترین شکل ممکن فقط یک شعار نیست. مادر و خواهرش هرگز به سن سی سالگی نرسیدند و ونسا خیال ندارد زندگی طولانی را حق مسلم خود فرض کند، اما پس از اینکه خواهر ناتنی اش ناگهان سرپرستی نوزاد خود را بر عهده‌ی ونسا می‌گذارد، زندگی اش از «ماجراجویی  روزانه» به« از این بدتر نمی‌شد»تبدیل می‌شود.آخرین کسی که ونسا انتظار دارد برای کمک به او ظاهر شود، آدرین کوپلند، همسایه‌ی جذابش است، کسی که دورادور می شناسد، ولی قرار است وقت زیادی را با او و چی واوای پیرش بگذراند.
ونسا اکنون در حال تجربه‌ی احساساتی است که با خود عهد کرده بودحس نکند. چون تنها چیز بدتر از عشق آدرین شدن، یافتن اندکی امید به آینده‌ای است که شاید ونسا هرگز تجربه اش نکند.
      

لیست‌های مرتبط به زندگی کوتاه است

نمایش همه

یادداشت‌ها

        کتابی زیبا  با داستانی شیرین و دوست داشتنی
جدا از  عاشقانه‌‌ی دلنشینش، من همیشه از کتاب‌هایی که در غالب داستان، یک بیماری، اختلال، دغدغه و موضوع خاصی رو به تصویر می‌کشن و از این طریق مردم رو از اون موضوع آگاه می‌کنن خوشم میاد. این کتاب هم برای من یک‌جور معرفی و آشنایی با بیماری ALS بود که هیچ شناخت و اطلاع قبلی ازش نداشتم و همین افزایش آگاهی یکی از دلایل امتیاز بالای من به این کتابه.
زندگی خیلی کوتاهه، ممکنه بنظر نیاد اما به قدر یک چشم بهم زدن لحظه‌ها از کنارمون می‌گذرن و حتی گاهی اوقات، ما بی‌تفاوت از کنار لحظه‌هامون می‌گذریم. 
برای خیلی از ماها بارها پیش اومده و همیشه هم با این قضیه سر و کار داریم که چقدر از فرصت‌ها و لحظه‌های ارزشمند زندگی‌مون رو فقط بخاطر اما و اگر و شایدهای احتمالی از دست دادیم و از دست می‌دیم. خیلی وقت‌ها فقط باید رو همه‌ی احتمالات و شک و تردیدها چشم ببندیم و بی چون و چرا بخندیم، و از ثانیه به ثانیه‌ای که در اختیار داریم لذت ببریم⁦♡

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

9

طناز

طناز

1403/10/4

          «اکثر چیزها در دامنه‌ی عظیم هستی خیلی خیلی کوچک و ناچیز بودند.»

«زندگی بهونه‌ی خوبی نیست همیشه باید به ماجراجویی توی برنامه‌ات بذاری داشتن چیزی که بی صبرانه منتظرش باشی خودِ خوشبختیه .»

«من هیچ وقت چیزی رو نگه نمیدارم به محض اینکه بتونم از همه چی لذت میبرم شمع گرون قیمت روشن میکنم از صابون گل سرخ خوشگل استفاده میکنم و نوشیدنیم رو میخورم حتی اگه تنها چیزی که می خوام جشن بگیرم این حقیقت باشه که اون روز سه شنبه‌اس.»

«اگه زندگیت رو صرف فکر کردن به بدترین اتفاق ممکن کنی، وقتی سرانجام اتفاق میافته انگار دو بار زندگیش کردی. من نمیخوام بدترین اتفاقات رو دو بار زندگی کنم واقعاً سعی میکنم به چیزای بد فکر نکنم. ولی من هم انسانم و هر از چند گاهی به بالا نگاه میکنم »

«از زندگی کردن خوشم میآید گاهی اوقات و حشیانه، ناامیدانه، شدیداً احساس تیره بختی کرده ام و غم و اندوه وجودم را شخم زده ولی با وجود اینها
با قطعیت کامل میدانم که صرف زنده بودن چیز باشکوهی است.»

«مدت زیادی طول کشید تا بفهمم فقط چون جنگی که اونا انتخاب کرده‌ان برات ناآشناست به این مفهوم باشه که اونا در حال جنگیدن نیستن»

«افرادی هستند که ممکن است یک عمر بشناسیدشان ولی هرگز به درون قلبتان راه نیابند و کسانی هستند که از قبل پیش از اینکه حتی چشمتان به آنها بیفتد درون قلبتان جا گرفته‌اند من فهمیدم آدرین همیشه بخشی از من بود مهم نبود که من او را فقط یک دقیقه از روزِ زندگی‌ام شناخته بودم یا یک ثانیه از روزِ زندگی او.
او برای من ابدی بود، در روحم جاودانه شده بود ،قبل، بعد و برای همیشه و فراموش کردنش به اندازه‌ی تغییر دی‌ان‌ای‌ام امری محال بود.»

واقعا کتابو دوس داشتم واقعاا عاشقانه‌اش رو دوست داشتم مفهومش رو هم خیلی دوست داشتم .
        

3

          این کتاب رو همیشه دوست داشتم بخونم و الان که به اتمام رسید می تونم  به جرئت بگم حال خوب کن ترین کتابی بود که تا حالا خوندم.سادگی خالصانه و معصومانه ای داشت که خیلی قابل ستایش بود.این کتاب رو برام زیباتر و دوست داشتنی تر کرد که میشد گودال احساسات یک انسان رو به خوبی نشون داد.غم،شادی،پشیمانی و ترس.همچنین گرفتن تصمیماتی که باعث پشیمانی و ندامت میشه.بشخصه خیلی برام جذاب بود و اون حس خوبی که باید بهم منتقل میشد،شد.شخصیت آدرین برام واقعاً قابل ستایش و جذاب بود.خیلی زیاد دوستش داشتم و امیدواری و معصومیت ونسا و گریس کوچولوی نازم.و درواقع فراتر از یک کتاب بود.درس زندگی بود.خیلی چیزها رو به صورت جامع با هم بهم یاد داد.امیدواری،بخشش،عشق،مهربونی،خوشبینی‌.باعث شد خودمو بیشتر دوست داشته باشم،قدر کسایی که دوستم دارن رو بدونم.و صد البته قدر لحظه به لحظه ی زندگیم.ما فقط یک بار زندگی می کنیم و باید نهایت تلاش خودمونو بکنیم تا از لحظه لحظه اش لذت ببریم و پشیمون نباشیم از اینکه چرا قدر ثانیه هامون رو ندونستیم .نهایتاً وقتی فهمیدم بر اساس زندگی کلر واینلند بوده بیشتر لذت بردم که این کتاب انقدر مفیده و به زندگی افراد فداکار پرداخته و ساده از کنارشون نگذشته.این کار خیلی ارزشمند بود و مشتاقم کتاب های بیشتری از این نویسنده ترجمه بشه با نشر همیشه خوبِ آموت‌.پیشنهادش می کنم فراوان.بخوانید و از سادگی و زیبایی کتاب لذت ببرید.🦋💖
        

4

          کتاب هفتم سال ۱۴۰۲
داستان عاشقانه ونسا پرایس و آدرین کوپلند و خانواده این دو شخصیت بود داستان خوبی داش و روند داستان به خوبی پیش می رفت  شخصیت ونسا خیلی دوست داشتی بود حتی با اینکه داستان بود ولی باید اعتراف کنم که روش  یه کراش ریز زدم ونسا واقعا شخصیت دوست داشتنی بود مخصوصا فداکاری های که برای خانواده اش میکرد واقعا خانواده ونسا خیلی رو مخ بودن و ونسا انگار اصلا از این خونده نبود یه شخصیت دوست داشتنی بودتازه شغلشم خیلی دوست داشتنی بود بلاگر سفر 
آدرین به قول ونسا مرد جذاب دوست داشتنی  من بیشتر از اینکه از رفتارش با ونسا خوشم بیاد بیشتر از رفتارش با گریس خوشم میومد آدرین در کل داستان رفتارش خوب بود حتی با خانواده ونسا ولی آخرای داستان رفتار و تصمیمش درباره ونسا اعصابمو خورد کرده بود ولی خدارو شکر بخیر گذشت
درباره داستان:ونسا پرایس که مامان بزرگ مادر و خواهرش و در اثر یه بیماری به نام ALS  از دس داده می ترسه خودشم در اثر این بیماری بمیره و بچه خواهرش به فرزند خواندگی گرفته یه شب اتفاقی مردی در خونشو میزنه که از صدای گریه بچه شکایت کنه و اینجا داستان عاشقانه شروع میشه....
در کل از داستانش راضی بودم دو سه کتاب آخری که خوندم یه درس بزرگ بهم دادن اینکه همه ما قراره یه بار زندگی کنیم بهتره کارایی که دوس داریم انجام بدیم و وقتمونو بیشتر با عزیزانون بگذرونیم و بیشتر قدر اونا رو بدونیم
        

13

Asal Afshar

Asal Afshar

1404/1/30

          این تنها کتاب عاشقانه است که بنظرم شدیدا ارزش خوندن داره. من نسبت به ژانر عاشقانه یکم گارد دارم. چون متاسفانه اکثر کتابا و فیلمای عاشقانه معروف موضوعات شدیدا آبکی، غیر منطقی، لوس، دارک و بعضیاشون هم توش خیانت هست. ولی این کتاب برای من متفاوت بود. ایده داستان قشنگ بود. کرکتر ها واقعا عالی بودن مخصوصا ونسا. با اینکه این کتاب عاشقانه است ولی ازش می‌تونستی کلی درس بگیری. داستانش  کلیشه ای نبود بلکه یک عاشقانه کاملا منطقی و سالم رو به تصویر کشید. طوری که کرکترا به مرور زمان، بعد از اینکه همدیگر شناختن و درک کردن عاشق هم شدن . یعنی اول دوست بودن و بعد وارد رابطه شدن( نه مثل اون دسته عشقای عشق در نگاه اول). هر دو کرکتر تاثیر سالم و مثبت روی هم گذاشتن و حاضر بودن فداکاری کنن، هوای همدیگه رو داشته باشن و تبدیل به شخصیت های بهتری از قبل بشن که بنظر من یک رابطه سالم و زیبا باید همینطوری باشه. (ایجاد تاثیر مثبت). با اینکه موضوع کتاب طنزه ولی یه جاهایی از کتاب دلت می‌شکنه. ترجمه خوبی داشت، زیبا بود، مشکل نوشتاری بنظر من نداشت و پایانش هم خوش بود و در کل کتاب خیلی خوبی بود.
        

8