زندگی کوتاه است

زندگی کوتاه است

زندگی کوتاه است

ابی جیمنز و 1 نفر دیگر
4.1
38 نفر |
15 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

70

خواهم خواند

34

ناشر
آموت
شابک
9786003841840
تعداد صفحات
400
تاریخ انتشار
1401/4/1

توضیحات

        وقتی ونسا پرایس شغلش را رها کرد تا رویای سفرش به دور دنیا را دنبال کند انتظار نداشت در یوتیوب میلیون ها فالوئر به دست آورد که در لذت بردن او از لحظه لحظه‌ی زندگی شریک‌اند. برای او زندگی کردن به بهترین شکل ممکن فقط یک شعار نیست. مادر و خواهرش هرگز به سن سی سالگی نرسیدند و ونسا خیال ندارد زندگی طولانی را حق مسلم خود فرض کند، اما پس از اینکه خواهر ناتنی اش ناگهان سرپرستی نوزاد خود را بر عهده‌ی ونسا می‌گذارد، زندگی اش از «ماجراجویی  روزانه» به« از این بدتر نمی‌شد»تبدیل می‌شود.آخرین کسی که ونسا انتظار دارد برای کمک به او ظاهر شود، آدرین کوپلند، همسایه‌ی جذابش است، کسی که دورادور می شناسد، ولی قرار است وقت زیادی را با او و چی واوای پیرش بگذراند.
ونسا اکنون در حال تجربه‌ی احساساتی است که با خود عهد کرده بودحس نکند. چون تنها چیز بدتر از عشق آدرین شدن، یافتن اندکی امید به آینده‌ای است که شاید ونسا هرگز تجربه اش نکند.
      

لیست‌های مرتبط به زندگی کوتاه است

نمایش همه

یادداشت‌ها

        من طرفدار پایان های شاد نیستم ولی پایانِ این کتاب به دلم نشست؛ از صفحه اول منتظر زمانی بودم که آدرین و ونسا احساسشون رو به هم بیان کنن؛ شاید ظالمانه به نظر برسه ولی منتظر زمانی بودم که آدرین بشکنه و ونسا منزوی شه🫠😂؛ و وقتی به اون قسمتش رسید درحالی که بابتش خوشحال بودم از غمِ شخصیت ها گریه کردم:) 
خلاصه که کتاب و روند داستان رو دوست داشتم و شاید اگه آخرش ونسا میمرد پنج ستاره کامل میدادم:›😂
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

7

        کتابی زیبا  با داستانی شیرین و دوست داشتنی
جدا از  عاشقانه‌‌ی دلنشینش، من همیشه از کتاب‌هایی که در غالب داستان، یک بیماری، اختلال، دغدغه و موضوع خاصی رو به تصویر می‌کشن و از این طریق مردم رو از اون موضوع آگاه می‌کنن خوشم میاد. این کتاب هم برای من یک‌جور معرفی و آشنایی با بیماری ALS بود که هیچ شناخت و اطلاع قبلی ازش نداشتم و همین افزایش آگاهی یکی از دلایل امتیاز بالای من به این کتابه.
زندگی خیلی کوتاهه، ممکنه بنظر نیاد اما به قدر یک چشم بهم زدن لحظه‌ها از کنارمون می‌گذرن و حتی گاهی اوقات، ما بی‌تفاوت از کنار لحظه‌هامون می‌گذریم. 
برای خیلی از ماها بارها پیش اومده و همیشه هم با این قضیه سر و کار داریم که چقدر از فرصت‌ها و لحظه‌های ارزشمند زندگی‌مون رو فقط بخاطر اما و اگر و شایدهای احتمالی از دست دادیم و از دست می‌دیم. خیلی وقت‌ها فقط باید رو همه‌ی احتمالات و شک و تردیدها چشم ببندیم و بی چون و چرا بخندیم، و از ثانیه به ثانیه‌ای که در اختیار داریم لذت ببریم⁦♡

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

8

          کتاب هفتم سال ۱۴۰۲
داستان عاشقانه ونسا پرایس و آدرین کوپلند و خانواده این دو شخصیت بود داستان خوبی داش و روند داستان به خوبی پیش می رفت  شخصیت ونسا خیلی دوست داشتی بود حتی با اینکه داستان بود ولی باید اعتراف کنم که روش  یه کراش ریز زدم ونسا واقعا شخصیت دوست داشتنی بود مخصوصا فداکاری های که برای خانواده اش میکرد واقعا خانواده ونسا خیلی رو مخ بودن و ونسا انگار اصلا از این خونده نبود یه شخصیت دوست داشتنی بودتازه شغلشم خیلی دوست داشتنی بود بلاگر سفر 
آدرین به قول ونسا مرد جذاب دوست داشتنی  من بیشتر از اینکه از رفتارش با ونسا خوشم بیاد بیشتر از رفتارش با گریس خوشم میومد آدرین در کل داستان رفتارش خوب بود حتی با خانواده ونسا ولی آخرای داستان رفتار و تصمیمش درباره ونسا اعصابمو خورد کرده بود ولی خدارو شکر بخیر گذشت
درباره داستان:ونسا پرایس که مامان بزرگ مادر و خواهرش و در اثر یه بیماری به نام ALS  از دس داده می ترسه خودشم در اثر این بیماری بمیره و بچه خواهرش به فرزند خواندگی گرفته یه شب اتفاقی مردی در خونشو میزنه که از صدای گریه بچه شکایت کنه و اینجا داستان عاشقانه شروع میشه....
در کل از داستانش راضی بودم دو سه کتاب آخری که خوندم یه درس بزرگ بهم دادن اینکه همه ما قراره یه بار زندگی کنیم بهتره کارایی که دوس داریم انجام بدیم و وقتمونو بیشتر با عزیزانون بگذرونیم و بیشتر قدر اونا رو بدونیم
        

12

          "زندگی کوتاه است"  اثر نویسنده خانم امریکایی "اَبی هیمِنِز" 
یک رمان عاشقانه رئال با زمینه هایی از طنز که در عصر کنونی اتفاق میوفته و همین شبه واقعی بودن، زمان حال و مایه طنز هرسه مورد علاقه منه. برای همین در کل کتاب رو دوست داشتم هرچند شاید بخاطر بالا بودن جنبه رمانتیک داستان بیشتر مورد علاقه مخاطبان خانوم قرار بگیره.
داستان توسط دو راوی روایت میشه، آدرین و ونسا که جاهایی یک اتفاق از دید هردو جداگانه بازگو میشه و این تفاوت دیدگاه‌ها درباره اتفاق واحد هم جالبه. نمونش رو قبلا در رمان "پروانه ای روی شانه" دیده بودم. 
آدرین یک وکیل موفق، بسیار منضبط و منظم که اتفاقا خیلی هم خوش پوش و خوش تیپ و خوش هیکله ولی انقدر سرگرم کارش هست که نتونسته تاحالا رابطه موفقی با خانوم ها داشته باشه و چون فوبیا پرواز داره خیلی علاقه ای هم به سفر نداره. در کودکی پدرش بخاطر زن دیگری مادرش و اونهارو ترک کرده و همین ترس تنها گذاشته شدن هم، به درونش ریشه دوانده. آدرین مالک یک ساختمانه که خودش تو یکی از واحدها زندگی میکنه و همسایه اش در سوئیت کناری یک دختر کمتر از سی ساله بنام ونسا.
ونسا برعکس آدرین یک دختر شر و شور زیبا و یوتیوبر با چندین میلیون فالوئره که ویدئوهایی درباره سفرهای هیجان انگیز تهیه میکنه. اسمش کانالش "پروانه اجتماعی" عجیبه من رو یاد شخصیت "پروانه" اون خانوم ایرانی در رمان "مردی بنام اُوه" میاندازه!  فکر میکنه مثل مادر و خاله و خواهرش بطور ارثی قبل از سی سالگی براثر بیماری ALS میمیره (همون بیماری استیون هاوکینگ)، پس تصمیم‌میگیره که سالهای آخر عمرش رو جوری که دوست داره خوش بگذرونه. با کمک مردم و حمایتشون یک کمپین حمایت از تحقیقات درباره بیماری ALS  راه انداخته و با ثروتی که از یوتیوب و اسپانسرها بدست میاره سفر میکنه، از خانواده متلاشیش حمایت میکنه و به خیریه تحقیقاتی ALS کمک میکنه.
حالا خواهر نوزده ساله ونسا ناخواسته از یک ناشناس باردار شده و چون معتاد هم هست، بچه رو نمیخواد و این بچه یکماهه یک شب آنقدر سر و صدا میکنه که آدرین نمیتونه بخوابه و میره در خونه ونسا ببینه چه خبره. از همونجا باب آشنایی باز میشه و این داستان دونفره شروع میشه که با سوتفاهم طرفین این ابراز عشق دائم به تاخیر میوفته. 

هرچند رنگ زرد کتاب غلط انداز هست ولی بنظرم این داستان میتونه در نتفیلیکس یک مینی سریال جذاب باشه و در ترکیه به یه سریال دویست قسمتی تبدیل بشه!
مطالعش رو به دوستداران داستان‌های رمانتیک توصیه میکنم و هرکس که با دیدن سریال‌های آبکی تلویزیون وقت میگذرونه. 

#زندگی_کوتاه_است #ابی_همینز #مریم_رفیعی #نشر_آموت


        

1