کنکوریشون》

کنکوریشون》

@sharghigha
عضویت

دی 1402

1 دنبال شده

32 دنبال کننده

                نجات‌دهندگان گاهی کتاب‌هایی‌اند که هنوز نخوانده‌ام. دلایلی کافی برای زنده ماندن و خط کشیدن روی اسمشان در فهرست کتاب‌هایم.
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
کنکوریشون》

کنکوریشون》

6 روز پیش

        یادداشتی برای ترغیب:
_من بار دیگر خود را به تو می سپارم،با قلبی که متعلق به توست...

   ترغیب آخرین رمان جین آستین هست که پس از فوتش به چاپ رسید؛این بار اما در آخرین کتاب آستین با کاپیتان ونتورث طرف هستیم و ان الیوت،فراز و نشیب و تلاش برای از سرگیری رابطه ای آن هم پس از هشت سال و نیم!
   چیزی که خیلی در کتاب های جین آستین تا به الآن توجهم را جلب کرده است توجه به قشر های مختلف جامعه از فقیر گرفته تا ثروتمند است.در کتاب ترغیب،آستین نگاه ویژه ای دارد به قشر دریانورد و حتی در تلاش است تا ثابت کند یک دریانورد می تواند با افرادی نشست و برخاست کند که فردی از خانواده ای اشراف زاده.
    علت کم کردن یک ستاره اما نبود کشش کافی در نیمه ی اول کتاب است؛به طوری که کل کتاب در بخش دوم آن و فصل های انتهایی خلاصه می شود،که باز هم با وجود این،کشش لازم را در بخش اول دارد آن هم برای کسی که کلاسیک می خواند.
   این کتاب از نظر من به عنوان آخرین کتاب اوج قلم و پختگی مشهود آستین در غرور و تعصب را نداشت و ایده ی اصلی کتاب نسخه ای مشابه و حتی کمی ضعیف شده از غرور و تعصب بود.اما این چیزی از ارزش قلم نویسنده کم نمی کند.
   به عنوان ویژگی های مثبت کتاب اما باید بگویم کتاب پر از جملاتی است که باب خط کشیدن و نشانگذاری کردن هستند،پر از پند اخلاقی و جملات زیبا که برای من زیباتر از عقل و احساس از همین نویسنده بود و بنظرم نقطه ی عطف کتاب نامه ی کاپیتان ونتورث بود که اشک منِ خواننده را درآورد.در این سه کتابی که از آستین خواندم کاپیتان ونتورث بدون شک بهترین شخصیت مردی ست که می توانست خلق شود.در کل قطع به یقین این کتاب را به تمامی علاقه مندان به ژانر کلاسیک و عاشقانه پیشنهاد می کنم.بخوانید و اوقاتتان را خوش کنید.

      

8

        یادداشتی برای پیدایت می کنم:
    سومین کتابی که از هارلن کوبنِ عزیزم خواندم.بعد از گذشت یک سال از آخرین کتابی که از ایشان خواندم پیدایت می کنم بازگشتی شیرین به دنیای نویسنده ی مورد علاقه ام در ژانر جنایی معمایی بود.
    این کتاب از دو کتاب دیگری که از هارلن کوبن خواندم،یعنی یک بار فریبم بدهی و جنگل،ضعیف تر بود؛کمی ضعیف تر.دلیل یک ستاره ای که کم کردم هم همین بود.
چند ایراد در کتاب هست که به همه اشاره می کنم.
    مشکل اول:شخصیت پردازی ضعیف از لحاظ ظاهر کاراکتر ها بود.از لحاظ افکار و خصوصیات اخلاقی شخصیت پردازی بی نظیر بود اما ظاهر افراد به خوبی توصیف نشده بود که باعث شد من به عنوان خواننده ی کتاب در تصور آنها به مشکل بخورم.
    مشکل دوم:عاقبت یک سری از شخصیت ها مشخص نشد،نفهمیدیم،هدفشان از کاری که کرده اند چه بود؛هرچند که شخصیت های فرعی بودند اما باید به اهداف و عاقبتشان اشاره می شد.
    به علاوه،این کتاب همانطور که اشاره کردم،نسبت به دو کتاب دیگری که از کوبن خواندم هیجان کمتری داشت،مخصوصاً در اوایل کتاب.
یک مشکل هم در ترجمه ی کتاب بود که بنظرم از مترجمی مثل محدثه احمدی بعید بود،آن هم اینکه اسم مکان ها و شهر ها،تنها به فارسی ترجمه شده بود،بدون اینکه در پاورقی نحوه ی تلفظشان ذکر شود یا حتی فهرست نامی در انتهای کتاب باشد،که باعث میشد خواننده ی اثر در خواندن برخی نام ها به مشکل بربخورد.
    اما در کل این اثر جزو آثار قوی در ژانر جنایی معمایی است و پر از غافلگیری است.و نکته ی دیگری که به عنوان نقطه قوت کتاب به آن اشاره می کنم،وجود شخصیت اول مرد و بیان داستان از زبان مرد است که کمتر نویسنده ای شهامت این را دارد که برای بیان داستانش از شخصیت اصلی مرد استفاده کند،که کوبن جزو اندک  نویسندگانی است که چنین شهامتی دارد و خواندن این اثر از این جهت هم برای من لذت بخش بود که داستان را از زبان مرد می خواندم و افکار یک مرد را می فهمیدم.این خیلی زیبا بود.
    در آخر،قطعاً خواندن این اثر را به تمام دوست داران ژانر جنایی و معمایی پیشنهاد می کنم.بخوانید و لذت ببرید.
      

2

        یادداشتی برای عقل و احساس:
چقدر دوست داشتم.چقدر لذت بردم.و اکنون پس از ۹ روز از شروع این کتاب،دقیقاً وقت آن رسیده که یادداشتی بلند و باجزئیات از آن بنویسم.
کتاب را از نشر نی خواندم با ترجمه ی بی نظیر جناب آقای رضایی،که به نظرم کار فوق العاده ی ایشان نیاز به تعریف بنده ندارد.
این دومین کتابی بود که از جین آستین خواندم،و باز هم مهر و علاقه ام نسبت به این زن بیشتر و بیشتر از قبل شد.این کتاب نسخه ی ضعیف تری از غرور و تعصب بود و به خاطر همین من یک ستاره کم کردم(با ریزبینی و نکته سنجی زیاد)،اما،من به شدت معتقدم که هر کتاب را باید با خودش مقایسه کرد نه با سایر کتاب ها یا حتی سایر کتاب های همان نویسنده.داستان کلاسیک بود که طبق آن چیزی که از کتاب های کلاسیک انتظار می رود باید هیجان زیادی نداشته باشد،اما این کتاب هیجان داشت!هر فصل سرنوشت دو خواهر عوض می شد،همه چیز نابود می شد و از نو ساخته می شد،که این موضوع را به نظر بنده فقط در کتاب های جین آستین شاهد هستیم.
در نظرات دوستان خواندم که کتاب سطحی است و حتی عده ای کتاب را با رمان های به قول خودشان "زرد ایرانی" مقایسه کرده بودند؛که این موضوع واقعاً جای فکری می گذارد بر اینکه عده ای کتاب می خوانند که بگویند خواندیم!وقتی که ما ارزش یک اثر را نفهمیم،قاعدتاً نظری سطحی و نادرست می دهیم؛اما وقتی بدانیم این اثر مربوط به سال های خیلی دور بوده و بدانیم که چه طور دختری ۲۰ ساله شهامت به خرج داده و دنیای اطرافش را این قدر صریح و باجزئیات شرح داده،آن هم در دل داستانی که خیلی ها درکش نمی کنند و فکر می کنند سطحی است،آن وقت می فهمیم که عقل و احساس چه اثر خارق العاده ای است و جین آستین چه خالق جذابی!این کتاب اولین کتاب نویسنده است و من حداقل از اولین کتاب نویسنده انتظار شاهکار نداشتم و خب عقل و احساس یک شاهکار تمام و عیار نبود! ولی باعث شد در نظرم تغییر ایجاد کنم و احترام بیشتری حتی از آنچه قبلاً قائل بودم برای جین آستین قائل شوم.من دوستش داشتم و به تمام دوستان علاقه مند به کتاب کلاسیک و عاشقانه پیشنهادش می کنم.
      

9

4

        یادداشتی برای جین در فانوس تپه:
این کتاب را به صورت مجازی از نمایشگاه کتاب امسال خریدم.از آن کتاب های دقیقه نودی که قبلاً حتی در لیستم نبوده اند.وقتی به دستم رسید،سری به معرفی آن در به خوان زدم و با دیدن امتیاز ۴/۳ به خودم بابت انتخابم تبریک گفتم.
قبلاً از این نویسنده کتاب قصر آبی را خوانده بودم و دوستش داشتم.توصیفات قصر آبی بسیار ملموس و زیبا بودند اما این کتاب هیچ چیزی نداشت.دقیقاً هیچ چیزی.حتی نمی دانم در چه ژانری قرار می گیرد.توصیفات آن حتی قابل مقایسه با قصر آبی نیست.انگار که مونتگمری عصر یک تابستان روی نیمکتی در حیاطش نشسته و گفته بگذار یک رمان بنویسم.داستان یک خط صاف بود که نه بالا می رفت و نه پایین.در رابطه با خود داستان هم باید بگویم جین کارهایی می کرد و حرف هایی می زد که در دنیای واقعی برای یک دختر ۱۲ ساله دور از انتظار است!به نظرم اگر به جای ۲۵۶ صفحه،در ۱۰۰ صفحه کار را جمع می کرد خیلی بهتر می شد.
ترجمه ی نه چندان حرفه ای آقای برجیسیان هم کمکی به ما نکرد؛اینکه داستان تک کلمه ای ترجمه شده بود که باعث شده بود کلماتی مثل ملکه کنار،جوان جان و ... به چشم بخورد اصلاً دوست داشتنی نبود.
در کل با تمام این تفاسیر خواندنش خالی از لطف نیست و من بابت حس کودکانه و خالص و ساده ای که داستان داشت و مدتی که سرگرمش بودم سه ستاره دادم اما به نظرم امتیازی که برای این کتاب در به خوان ثبت شده،مقداری اغراق آمیز است.
      

7

        یادداشتی برای هیچ وقت دروغ نگو: (شاید حاوی کمی اسپویل)
من کتاب های زیادی از فریدا مک فادن خوانده ام؛اما همیشه می دیدم هنگامی که از کسی پرسیده می شد بهترین اثر او کدام است،همه یا حتی ۹۵ درصد هیچ وقت دروغ نگو را می گفتند.
آثاری که از فریدا خواندم برخی قوی(مثل یکی پس از دیگری)و برخی ضعیف(مثل دروغ پنهان شوهر بیوه زن)بودند.به علاوه کتاب های زیادی در ژانر جنایی_معمایی خوانده ام که صحنه های قتل،خون ریزی،کشتار فراوان و حتی ترسناک داشته اند.اما آنها حداقل منطق داشتند!! اما این یکی واقعاً نوبر بود!یکی نبود دکمه ی توقف شخصیت اصلی را بزند و خلاصمان کند!! افراد مثل مور و ملخ می مردند و هیچکس دنبال باعث و بانی نمی گشت!به صورتی شده بود که انگار انسان ها مورچه بودند که می مردند و انگار ما میان صحنه ای از یک تئاتر مضحک و غیر قابل باور بودیم.راستش را بخواهید حالم بد می شود وقتی یک کتاب هیچ منطقی برای کار هیچ کاراکتری ندارد!!
پیچش داستان و معمای اصلی اصلاً من را غافل گیر نکرد،از بس که فضای کتاب تیره و زشت بود.
آنقدر کتاب سنگین و بدی بود که با اینکه ۲۶۰ صفحه داشت نزدیک به ۷ یا شاید ۸ روز از من زمان گرفت.جان کندم تا تمام شود.به نظرم این کتاب شاید پایانی برای سفر در کتاب های فریدا مک فادن بود.در آخر،اصلاً پیشنهادش نمی کنم.
      

37

        این کتاب رو همیشه دوست داشتم بخونم و الان که به اتمام رسید می تونم  به جرئت بگم حال خوب کن ترین کتابی بود که تا حالا خوندم.سادگی خالصانه و معصومانه ای داشت که خیلی قابل ستایش بود.این کتاب رو برام زیباتر و دوست داشتنی تر کرد که میشد گودال احساسات یک انسان رو به خوبی نشون داد.غم،شادی،پشیمانی و ترس.همچنین گرفتن تصمیماتی که باعث پشیمانی و ندامت میشه.بشخصه خیلی برام جذاب بود و اون حس خوبی که باید بهم منتقل میشد،شد.شخصیت آدرین برام واقعاً قابل ستایش و جذاب بود.خیلی زیاد دوستش داشتم و امیدواری و معصومیت ونسا و گریس کوچولوی نازم.و درواقع فراتر از یک کتاب بود.درس زندگی بود.خیلی چیزها رو به صورت جامع با هم بهم یاد داد.امیدواری،بخشش،عشق،مهربونی،خوشبینی‌.باعث شد خودمو بیشتر دوست داشته باشم،قدر کسایی که دوستم دارن رو بدونم.و صد البته قدر لحظه به لحظه ی زندگیم.ما فقط یک بار زندگی می کنیم و باید نهایت تلاش خودمونو بکنیم تا از لحظه لحظه اش لذت ببریم و پشیمون نباشیم از اینکه چرا قدر ثانیه هامون رو ندونستیم .نهایتاً وقتی فهمیدم بر اساس زندگی کلر واینلند بوده بیشتر لذت بردم که این کتاب انقدر مفیده و به زندگی افراد فداکار پرداخته و ساده از کنارشون نگذشته.این کار خیلی ارزشمند بود و مشتاقم کتاب های بیشتری از این نویسنده ترجمه بشه با نشر همیشه خوبِ آموت‌.پیشنهادش می کنم فراوان.بخوانید و از سادگی و زیبایی کتاب لذت ببرید.🦋💖
      

5

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.