مگر یه کتاب چقدر میتواند جمله ی طلایی داشته باشد؟
تمام مدتی که این کتاب را میخواندم، میگفتم"خیلی خب، این آخرین بریده ی کتابی ست که از این اثر ثبت می کنم" اما نه! صفحه ی بعدش آنقدر زیبا بود که باید ثبت میشد. و صفحه ی بعد ترش و صفحه ی بعدترش و صفحه ی... آخر خودم خسته شدم... . تمام بریده های کتابی که از این اثر ثبت کردم را قبلا جایی خوانده بودم، نویسنده اش را نمیدانستم چه کسی ست اما در نهایت میگفتم خب ممکن است نوشته ی چندین نویسنده باشد... اما تمامشان قلم عبدالملکیان بود...
عجب چیزی خواندم امروز...