سقای آب و ادب

سقای آب و ادب

سقای آب و ادب

4.4
282 نفر |
78 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

28

خوانده‌ام

692

خواهم خواند

107

شابک
9789643375973
تعداد صفحات
184
تاریخ انتشار
1399/6/3

توضیحات

        «... عمو جان!
ای عموی عزیزتر از جان! عموی دست شسته از
جان! عموی دست داده به جانان!
ای ملتقای زمین و آسمان!
ای محصول بی­‌بدیل پیوند، میان حبل‌المتین و
ام البنین!
ای ماه جبین سدره نشین!»

- بخشی از کتاب
      

لیست‌های مرتبط به سقای آب و ادب

نمایش همه

یادداشت‌ها

          چه فهرست جذابی دارد این کتاب
عباسِ علی
عباسِ ام البنین
عباسِ عباس ..
‌
وقتی شروع به خواندن کردم متوجه شدم قرار است عباس علیه‌السلام را از زوایای نگاههای متفاوتی روایت کند که همه در نوع خودشان بی نظیرند.
‌و چه فصل درخشانی بود فصلِ " عباسِ حسین"
‌چون عشقِ عباس به حسین را بهتر از خودِ عباس نمی‌تواند تعریف کند.
‌چون حسین را فقط عباس می‌تواند این‌گونه عاشقانه توصیف کند.
‌
به علت کم‌حجم بودنِ کتاب می‌توانستم کتاب را در یک روز تمام کنم ولی نه می‌خواستم و نه می‌شد که به سرعت خواند و رد شد و آن‌هایی که تجربه خواندنِ این کتاب را دارند شاید با من موافق باشند که بغضی از اول کتاب به گلوی آدم چنگ می‌زند، بغضی که با همان خواندن تیتر کتاب شروع می‌شود و نمی‌گذارد بدون تامل بخوانی و رد شوی.
و این بغض شیرین و دوست‌داشتنی بغضی‌ست که با نام زیبای عباس علیه‌السلام گره خورده است.
‌
#سقای_آب_و_ادب از نظر من عاشقانه‌ایست که نویسنده در مقام عاشق جدا از همتی که برای پرداختن به شخصیت بی بدیل قمر بنی‌هاشم داشته، با تمامِ ظرافت و ظرافتِ تمام در قالب جملات عاشقانه و  بصیرت‌وار تلاش کرده است تا عمق عشق و ارادت خویش را به ساحت معشوق ارزانی کند که الحق به مراد خود رسیده است.
‌
        

17

          این کتاب، به خوبی حضرت عباس علیه السلام را توصیف و وقایع کربلا را بازگو می‌کند. حضرت عباسی که برای ما فقط در روز عاشورا خلاصه می‌شود. در اینکه یک تنه به صفوف دشمن حمله می‌کند تا آب برای خیمه‌های آل اللّه بیاورد. و در این راه دو دست خود و جان شیرینش را می‌دهد.
اینکه چرا حضرت عباس علیه السلام را در قبل از عاشورا و در سال‌های دیگر از زندگی او نمی‌شناسیم، دلیلش را استاد شجاعی به زیبایی بیان می‌کند:
«رویت رخسار حضرت ابوفاضل، بدون رویت کربلا و روز عاشورا ممکن نیست. و اساساً چنین رخساری در چنان و زمان و مکانی دیدنی است.
به عبارتی اگر کسی بخواهد محل تولد عباس را هم ببیند باید به کربلا رجوع کند. چرا که کربلا و عاشورا برای حضرت عباس، مرحله پایان نیست، نقطه آغاز است، بام پرواز است. چنین نیست که زندگی عباس در کربلا به پایان برسد. زندگی عباس، از کربلا آغاز می‌شود.
بگردید! تمام صفحات تاریخ را زیرورو کنید. از تمام زندگی سی و چند ساله عباس، محال است که سی صفحه زندگی‌نامه یا شرح احوال و رفتار و گفتار پیدا کنید. پنج برگ هم پیدا نمی‌کنید. به زحمت اگر بتوانید یک برگ را دو برگ برسانید. و این اصلاً جای شگفتی نیست.
چرا که عباس در طول سال‌های پیش از کربلا، زندگی نکرده است. و برای کسی که زندگی نکرده، چه زندگی‌نامه‌ای می‌تواند نوشته شده باشد.
اگر در طول همه آن سال‌های پیش از کربلا، یکی دو رد و نشان هم هست، به وضوح پیداست که زندگی نیست، تمرین زندگی است. تهیه ملزومات و تدارک مقدمات، برای شروع زندگی است.»
وقتی این کتاب را ورق می‌زنید، می‌بینید که پر است از واگویه‌هایی در رابطه با ارج و قرب و مقام حضرت عباس علیه السلام.
به عنوان مثال، به دست‌های آن حضرت فکر کنید، چه سرّی است در دستانی که در راه خدا از تن جدا شدند؟ چه مقامی دارند این دست‌ها که کلید رفع حوائج هستند؟ واقعاً انسان نمی‌تواند ارزش این دست‌ها را بفهمد. در رابطه با این دست‌ها، کتاب، مطالبی بسیار زیبا بیان می‌کند:
«حضرت امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب که خود معمار و بنیانگذار بنای علم و دانش و معرفت است و طراح طرق الی الله و تنها خطیب منبر «سلونی» و مسلط به راه‌های آسمانی و زمینی، در طول حیات خود، بر دست چند نفر بوسه زده است؟ و ... لبهای قدسی آن اسوه عبودیت با بوسه بر دستهای عباس، چه پیامی به بشریت داده است؟
چه خصائصی در دست‌های عباس بوده و هست که آن‌ها را بوسه‌گاه امیرالمؤمنین ساخته است!؟ آیا در طول تاریخ بشریت، جز دست‌های عباس بن علی از دست‌های کسی دیگر - حتی یک نفر - می‌توان سراغ گرفت که با لب‌های چهار امام معصوم و بوسه تایید و تمجیدشان متبرک شده باشد؟
در این دست‌های نشان‌دار و آن بوسه‌های انحصاری و بی‌تکرار، چه اسراری نهفته است؟ ‌و چه پیام‌هایی آشکار؟»
این کتاب از 10 فصل یا بخش تشکیل شده است. طولانی‌ترین فصل این کتاب، فصل 9 که نام آن عباس فرشتگان است، می‌باشد. (نزدیک به 100 صفحه) این شاید برای بیشتر خوانندگان کتاب خسته کننده و زننده باشد. ولی از لحاظ محتوایی، حرف‌ها و نکته‌های بسیار در آن نهفته است. به عنوان مثال این دو قسمتی را که من از متن کتاب انتخاب کرده‌ام، از همین فصل بوده است. این بدان معنی نیست که فصل‌های دیگر کتاب، ارزش چندانی ندارند، نه. ولی این فصل با وجود طولانی بودن توانسته است حرف‌های زیادی بیان کند.

اضافه شده در زمانی دیگر( 8/4/1393):
چند روز پیش که کتاب به دستم رسید و برای بار دوم شروع کردم به خواندن (البته تا نیمه خواندم) بازم برایم کتاب جالب و جذاب بود. داستان در زمان حال اتفاق می‌افتد. به این صورت که نویسنده دارد حالات حضرت عباس علیه السلام در روز عاشورا را بیان می‌کند. در این بین فلش‌بک‌هایی هم به گذشته دارد. مثلاً از این می‌گوید که حضرت با اسب وارد فرات می‌شود و چون شمشیر در حال فرو رفتن به آب بوده آن حضرت شمشیر را جابه‌جا می‌کند و در همین حال ماجرای اینکه چگونه حضرت علی علیه السلام این شمشیر را هدیه گرفتند و آن را به حضرت عباس علیه السلام هدیه دادند را بیان می‌کند. یا وقتی می‌خواهد آب بنوشد به یاد این گفته مادر می‌افتد که می‌گوید مبادا قبل از فرزندان حضرت فاطمه سلام اللّه علیها آب بنوشی و بعد زمان به عقب بر می‌گردد. به وقتی که او کوچک است و از مادر می‌پرسد که چگونه همسر حضرت علی علیه السلام شده است و مادر تمام ماجرا را بیان می‌کند.
باید بگم که این فلش‌بک‌ها و عقب گرد به گذشته نه تنها باعث اختلال در متن کتاب نمی‌شود بلکه ارزش آن را بیشتر می‌کند. چرا که ما بیشتر از حضرت عباس علیه السلام در روز عاشورا شنیده‌ایم ولی به عنوان مثال حکایت جنگیدن آن حضرت در جنگ صفین در حالی که نوجوانی بیش نبودند و پیروزی‌ای که در این جنگ کسب می کنند را کمتر شنیده‌ایم که بسیار جالب است.
می‌توانم بگم کتاب بسیار بسیار ارزشمندی است. مخصوصا با متن ادبی فوق العاده‌ای که دارد.
امیدوارم که این کتاب را تهیه کنید و بخوانید و از آن لذت ببرید.

امین پازوکی
        

6