بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سیدمحمدصادق سیدموسوی

@sms.sm110

151 دنبال شده

107 دنبال کننده

                      نمیشه گفت که کـــتابــخوان 
اما کـــتاب را دوست  می دارم. 
                    
sms.sm110
faalaagh

یادداشت‌ها

                پست طهران؛ سفری به تهران 1342
برشی از کتاب: بعد از داخل جمعیت جلو رفت تا رسید پشت تاکسی. آن جا خلوت تر بود در صندوق عقب باز مانده بود. سرهنگ بی اختیار جلو رفت و خواست آن را ببندد که یکهو سر جا خشکش زد. عقب تاکسی با خط نستعلیق نوشته شده بود: «چشم مستت قاتل و برلعل لب، حكم مسيح/می کُشی و زنده میسازی ندانم کیستی»

   هادی حکیمیان در کتاب «پس طهران» قیام پانزده خرداد  را از نگاه یک نظامی اخراجی روایت میکند. این نظامی اخراجی که همه به او سرهنگ میگویند، همه زندگی اش را در  کودتای 28 مرداد از دست میدهد. او راننده تانک کودتاچی ها بوده ولی تانک را در اختیار طرفداران مصدق قرار میدهد و به همین دلیل قبل از اینکه سرهنگ بشود از ارتش اخراج میشود و دوسال هم به زندان میرود. از طرف دیگر هم کودتاچی ها به خانه اش حمله میکنند و به طرز فجیعی خانه اش را آتش میزنند و کاری با زنش میکنند که بچه در شکمش سقط میشود. 
   اما در اینجای داستان سرهنگ قندو شکر فروشی دارد. او به کل سیاست را رها کرده و همه زندگی اش شده همین دکان و جلسه شعر با دوستانش. 
   نویسنده برای داستانش سراغ خوب سوژه ای آمده، کسی که هیچ کاری به سیاست ندارد اما از اوضاع مملکتش راضی نیست.
   تعلیق و کشش در داستان، نگاه جدید به قیام 15 خرداد و پایان بندی جذاب از نقطه قوت های این کتاب است. 
   پس اگر میخواهید با حال و هوای سال 1342 و قیام 15 خرداد آشنا شوید، «پست طهران» برای شما است.
        
                گرای 270 درجه: روایت جنگ با تفاوت 
   داستان درباره حضور در جبهه جوانی است به نام ناصر که امتحانات دانشگاهش را ناقص رها کرده و برای بار چندم به جنگ میرود.
    کتاب را که شروع کردم، همان اوایلش از توصیفات طولانی بیهوده اش بدم آمد، مثلا صورت کسی را که اسمش در 3 جای داستان بیشتر نیامده بود به طور کامل توصیف کرده بود: چشمانش فلان شکل و فلان رنگی، صورتش مثلا کشیده، موهایش فلان طور و...
    اما هر چقدر بیشتر خواندم متوجه موضوعی شدم که کتاب را در ذهنم خراب تر کرد و هر چه قدر به پایان کتاب نزدیک تر میشدم بیشتر متوجه اش میشدم و به این حدسم بیشتر اطمینان پیدا میکردم انگار نویسنده قصد کرده بود روایتی متفاوت از دیگر روایات  و داستان های دفاع مقدس را برایمان توصیف کند؛ آن هم جنگ خالص و بدون معنویتی است که در زندگی شهدا میدیدیم. یعنی اگر اسامی (و قسمت کوچکی از داستان) را تغییر میدادیم میتوانستیم آن را به عنوان قسمتی از جنگ جهانی دوم بخوانیم... 
    نکته دیگر ویراستاری کتاب بود که خیلی بد بود، در جای جای کتاب اشتباهات تایپی و  ادبی به چشم میخورد که آزار میداد. 
   شاید این فقط نظر و سلیقه من است، نمیدانم اما از این کتاب خوشم نیامد اما کتاب را به هر کس که میخواهد جنگ را از زاویه ای متفاوت ببیند و با آن آشنا شود معرفی میکنم...
        
                به گرمی و شیرینی آبنبات
   مهرداد صدقی با طنزی بسیار خوب و فضایی بسیار گرم و صمیمی چهار جلدی آبنبات را خلق کرده است. 
   چهار جلدی آبنبات درباره زندگی و روند بزرگ شدن پسری است به نام محسن. در ابتدای داستان(در جلد اول) محسن پسری  فضول و تخس است که در دبستان درس میخواند. محسن به همراه پدر و مادر، برادر، خواهر بزرگتر و بی بی اش در  شهر بجنورد  زندگی میکند. نویسنده از همین فرصت استفاده کرده و دیالوگ ها را با لهجه بجنوردی بیان کرده که شیرینی  داستان را چند برابر میکند. 
    قلم نویسنده در کتاب بسیار روان است، به صورتی که حتی میتوان هر جلدش را در یک روز بخوانید. فقط حواستان باشد شیرینی این آبنبات ها دلتان را نزند. 
   اگر بخواهم کمی هم نظر منفی ام را درباره اش بگویم باید به آبنبات نارگیلی  اشاره کنم. آبنبات نارگیلی نسبت به سه جلد قبلی تا حدی ضعیف تر شده بود. شوخی های مثبت هیجده زیاد که اذیت کننده است، مصنوعی شدن داستان و چند عامل دیگر سبب ضعف در این جلد بود. اما خیالتان را راحت کنم که سه جلد قبلی این ضعف ها را نداشته و بسیار جذاب و خواندنی هستند. 
   طنز در این داستان برای همه جذاب است. یعنی همه میتوانند با خواندن بخش هایی از این رمان قهقهه بزنند. این را  شوخی نمیکنم، در جای جای داستان به حدی فضای طنز جذاب میشود که واقعا میتوانی با آن قهقهه بزنی و تمامی مشکلاتت را از یاد ببری. 
   خلاصه با خواندن این مجموعه میتوانید از این دنیا کنده شوید و به دهه شصت و هفتاد بروید و  فضای سیاسی آن موقع و جنگ را از دید یک نوجوان بجنوردی ببیند. 
   این رمان را به همه نوجوان ها، به همه کسانی که میخواهند با فضای دهه شصت و هفتاد آشنا شوند و به کسانی که میخواهند مشکلات خود را فراموش کنند و کمی بخندند پیشنهاد میکنم.
        
                کشتی پهلو گرفت اما همچنان منجی ماند. 

ا﷽ا

سیدمهدی شجاعی در کتاب «کشتی پهلو گرفته» برش هایی از زندگی حضرت صدیقه کبریٰ(س) را با زبانی ادبی و شیوا نوشته است. این نوشته ها در 14 قسمت، از زبان خود حضرت و 13 نفر از نزدیکان  ایشان نوشته شده اند. 

معمولا در روضه هایی که شرکت میکنیم فرصت بیان تمام ظلم هایی که به اهل بیت(ع) و حضرت زهرا(س) وارد شده است، پیش نمی آید. 
پس اگر شما دوست دارید داستان های بیشتری از ظلم های وارده به حضرت زهرا(س)  اطلاعات بیشتری داشته باشید «کشتی پهلو گرفته» گزینه مناسبی است. 
 «کشتی پهلو گرفته» به زیبایی توانسته است غم و اندوه حضرت زهرا و مصیبت از دست دادن ایشان برای اهل بیت (علیهم السلام) را بیان کند. 

برشی از کتاب، از زبان امیرالمومنین(ع):
بروید کنارتر تا من به داخل قبر بروم، آرامتر، آهسته گریه کنید.
این دست و پای من هم نباید اینقدر بلرزند.  چه سنگین است این غم و چه سبک شده است این بدنی که اینهمه درد دیده است.
 آی ای زمین این امانت دختر رسول خداست که به تو می سپارم، والله که این دست های رسول خداست. 
 صدیقه جان تو را به کسی تسلیم میکنم که از من به تو شایسته تر است. فاطمه جان راضی ام به آنچه خدا برای تو خواسته است. فاطمه جان همه تن چشم انتظار آن لحظه دیدارم.
        
                ا﷽ا

روایت پرتو های آفتابی به نام زینب 

   سید مهدی شجاعی، زندگانی حضرت زینب(سلام الله علیها) از کودکی تا برگشت اسرا به مدینه را، در قالب رمان 240 صفحه ای «آفتاب در حجاب» روایت میکند.
(همه این روایت ها، با تمرکز بر واقعه کربلا نگاشته شده.) 

   کتاب از چند بخش تشکیل شده؛ که در هر بخش از آن زمانی را با حضرت زندگی می کنیم. قسمتی را با آن وداع جانسوز و جان گداز با سید الشهدا در عصر روز دَهُم...

   قلم روان و جذاب شجاعی به خوبی توانسته احساسات صدیقه صغری را در غم و اندوه های مکرر روایت کند، به گونه ای که خیال کردم با کاروان اسرا از کربلا بیرون آمدم، با همان مشقت ها وارد کوفه شدم...، انگار که من هم 4 ساعت پشت دروازه ساعات منتظر بودم... 

   عدم پرداخت به خطبه های کوفه و شام، برخی از جنبه‌های شخصیتی حضرت زینب مانند شجاعت و حماسه آفرینی را کم رنگ نشان می‌داد.

   به هر حال اگر مشتاق هستید سختی ها و مصائب را از نگاه ام المصائب ببینید و با صبر آن بانوی بزرگوار آشنا شوید، پیشنهاد من به شما «آفتاب در حجاب» است. 

با تشکر از  @a.aghaei10
ـ✍🏻 sms

        
                ا﷽ا
 حول رمان تاریخ روایی «نامیرا» 


   «صادق کرمیار»نویسنده کتاب اتفاقات کوفه قبل از عاشورا ( رخدادهای کوفه در زمان نگارش نامه به امام ) را در قالب رمانی جذاب با عنوان «نامیرا» روایت میکند. 
   عنصر جذاب کننده این کتاب که باعث این میشود، خواننده در مدتی کوتاه به اتمام برساندش تعلیق زیبایی است که اگر ماجرای داستان را از قبل ندانید؛ تا آخر کتاب متوجه نمیشوید که چه کسی با امام میماند و چه کسی خیانت میکند. 
   در آخر هم این را اضافه کنم؛ اگر کتاب را نخوانید متوجه جذابیتی که برای حقیر داشت نمیشوید. 
   قسمتی از کتاب که صحبت قیس بن مسهر صیداوی با عبدالله ابن عمیر هست را مطالعه بفرمایید:

   خواست برود لختی مکث کرد و دوباره رو به عبدالله برگشت و گفت:
   «و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی‌کنم، که تکلیف خود را از حسین می‌پرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای هدایت می‌خواهم. و من... حسین را برای دنیای خویش نمی‌خواهم، که دنیای خویش را برای حسین می‌خواهم. آیا بعد از حسین کسی را می‌شناسی که من جانم را فدایش کنم؟»
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

لیست‌های کتاب

آبنبات هل دارآب نبات پسته ایآبنبات دارچینی

آبنبات ها

4 کتاب

مهرداد صدقی با طنزی بسیار خوب و فضایی بسیار گرم و صمیمی چهار جلدی آبنبات را خلق کرده است. چهار جلدی آبنبات درباره زندگی و روند بزرگ شدن پسری است به نام محسن. در ابتدای داستان(در جلد اول) محسن پسری فضول و تخس است که در دبستان درس میخواند. محسن به همراه پدر، مادر، برادر، خواهر بزرگتر و بی بی اش در شهر بجنورد زندگی میکند. نویسنده از همین فرصت استفاده کرده و دیالوگ ها را با لهجه بجنوردی بیان کرده، که شیرینی داستان را چند برابر میکند. قلم نویسنده در کتاب بسیار روان است، به صورتی که حتی میتوان هر جلدش را در یک روز بخوانید. فقط حواستان باشد شیرینی این آبنبات ها دلتان را نزند. اگر بخواهم کمی هم نظر منفی ام را درباره اش بگویم باید به آبنبات نارگیلی اشاره کنم. آبنبات نارگیلی نسبت به سه جلد قبلی تا حدی ضعیف تر شده بود. شوخی های مثبت هیجده زیاد ، مصنوعی شدن داستان و چند عامل دیگر سبب ضعف در این جلد بود. اما خیالتان را راحت کنم که سه جلد قبلی این ضعف ها را نداشته و بسیار جذاب و خواندنی هستند. طنز در این داستان برای همه جذاب است. یعنی همه میتوانند با خواندن بخش هایی از این رمان قهقهه بزنند. این را شوخی نمیکنم، در جای جای داستان به حدی فضای طنز جذاب میشود که واقعا میتوانی با آن قهقهه بزنی و تمامی مشکلاتت را از یاد ببری. خلاصه با خواندن این مجموعه میتوانید از این دنیا کنده شوید و به دهه شصت و هفتاد بروید و فضای سیاسی آن موقع و جنگ را از دید یک نوجوان بجنوردی ببیند. این رمان را به همه نوجوان ها، به همه کسانی که میخواهند با فضای دهه شصت و هفتاد آشنا شوند و به کسانی که میخواهند مشکلات خود را فراموش کنند و کمی بخندند پیشنهاد میکنم.

فعالیت‌ها

            بسم الله الرحمن الرحیم

((ساحره سرگردان)) مجموعه‌ای از ده داستان کوتاه است که نُه داستان آن نگاهی هستند به جنبه‌های تاریک عشق: فقدان، عشق یک‌طرفه، مرگ، اسارت و...
اما داستان ((غرب اکتبر)) برای من نامفهوم‌ترین داستان بود. هر چه تلاش کردم مضمون آن را درک نکردم. علت آن نمادگرایی شدید نویسنده است که در اغلب داستان‌ها حضور داشت. اما ترکیب آن با رئالیسم جادویی در این داستان، درک آن را دشوار کرده بود.
بر خلاف تصور کسانی که آشنایی مختصری با بردبری دارند، وی علمی_تخیلی‌نویس نیست و طبق گفته خودش، فارنهایت ۴۵۱ تنها اثر علمی_تخیلی او است. 
از بین داستان‌های مجموعه فقط دو داستان در سبک علمی تخیلی نوشته شدند و چهار داستان رئال و چهار داستان دیگر رئالیسم جادویی بودند. 
بهترین داستان مجموعه، اولین آن‌‌ها، تقسیم طولانی بود. داستانی در سبک واقع‌گرایانه و با مضمون عشق و فقدان. این داستان چنان در عین اختصار گیرا بود که مرا تا آخر این مجموعه به دنبال نظیر آن کشاند، اما دریغ از مشابهی. با این حال باقی داستان‌ها ارزش خواندن دارند.