فال خون

فال خون

فال خون

3.5
18 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

36

خواهم خواند

8

شابک
9789645062680
تعداد صفحات
68
تاریخ انتشار
1396/8/1

توضیحات

کتاب فال خون، نویسنده داوود غفارزادگان.

یادداشت‌ها

          
روایتی متفاوت از جنگ تحمیلی!
زاویه‌ی دید متفاوتی که نویسنده برای داستانی انتخاب کرده بود، برایم جالب بود! آن چه نوشته‌بود، روایتی از گوشه‌ای از جنگ ایران و عراق بود اما کدام گوشه؟ دو نیروی عراقی، یک درجه‌دار حقوق‌دان و یک سرباز، در ارتفاعات غرب ایران، میان سرما و برف و بوران! درگیری آن‌ها با یک‌دیگر، جهان‌بینی‌شان، نگاهشان به مرگ و کاری که به آن مشغولند و .... 
ایده‌ی جالبی بود نگاه کردن به ماجرا از آن سو؛ نحوه‌ی پرداخت ایده و روایت داستان هم نسبتاً خوب بود، اما من هنوز یک سوال بی‌پاسخ دارم؟ از کجا بدانم این روایت از آن‌سوی این جنگ نابرابر، روایت درستی است؟ البته من این مسأله را نسبت به روایت‌های این‌سوی این جنگ نابرابر هم دارم و برایم مهم است آن چه روایت می‌شود، تصویر واقعی از جنگ باشد؛ نه سفید، نه سیاه! بلکه همان‌طور که بوده! اما آیا این روایت از آن سوی میدان هم روایت دقیقی است؟ 
نمی‌دانم؛ اما این کتاب باعث شد شاید برای اولین بار به این فکر کنم که جنگ از آن سوی میدان چه شکلی داشته‌است!

        

0

          کتاب رمان «فال خون»؛ داوود غفارزادگان


فال‌خون #رمان کم‌حجمی است اما در بین کتاب‌های دفاع مقدس، نگاه متفاوت‌تری دارد. برای درک این نگاه، یکی‌دوساعتی با سرباز و افسر دیده‌بان همراه شوید!


حیف است که واقعیت داستان کتاب را بدانید. بهتر است خودتان کشف کنید. شاید در همین اندازه بتوان گفت که قهرمان کتاب، یک سرباز است که از چگونگی مردنش می‌ترسد. او با یک افسر به دیدبانی می‌رود. برخلاف آنچه در تارنمای رسمی ناشر (سوره مهر) نوشته شده، محل دیدبانی قله کوه برف‌گرفته است؛ نه هور. 


حجم کم کتاب و تعداد کم شخصیت‌ها، کار را به یک داستان کوتاه تبدیل کرده است. اما نویسنده در انتقال نگاه و اثرگذاری موفق عمل کرده است.


داستان کتاب در سال ۱۳۷۴ نوشته است. اینکه در آن زمان توانسته،‌ یک روایت خلاقانه و متفاوت از دفاع مقدس ارائه دهد، آن هم در قالب رمان واقعاً ستودنی است.


کتاب فال‌خون به انگلیسی و روسی ترجمه شده است. هم‌چنین چاپ سیزدهم آن در بازار موجود است.


داود غفارزادگان نویسنده توانمندی است و از او کتاب خوب «سنگ‌اندازان غار کبود» را خوانده‌ام.
        

0

          بسم الله 

داستان سهمگینی مرگ برای سربازان همسایه‌مان در زمانه جنگ...

ما مواجهه مان با مرگ آن‌گونه بود که زندگی کرده بودیم، همان‌طور که زندگی تعبیر و تفسیر روشنی داشت، مرگ نیز برای ما در آن روزگار ساده و دوست داشتنی بود. بله، بی‌شک از دست دادن عزیز و فقدان او دردناک است اما برخوردمان با مرگ مانند کسی که از اژدهایی هفت سر می‌ترسد نبود.

حکایت این کتاب درباره مرگ است و تصویرش مقابل دیدگان ما و کشور همسایه در زمانه جنگ.
روایت سرباز عراقی که توهمات و ترس‌هایش از مرگ را، یکجا مقابل خواننده ریخته و هر لحظه درصدد توصیف اژدهای مرگ است. هر سر این اژدها که قطع می‌شود سر دیگر به دنبال بلعیدن اوست.

داستان کتاب، درباره جنگ روایت هاست، روایتی که هر طرف از مرگ دارد.
نویسنده بی‌آنکه اشاره ای به طرف خودمان داشته باشد به واکاوی مرگ در نگاه طرف مقابل (بعثی‌ها) پرداخته است.
بی‌شک او (نویسنده) می‌داند که مخاطب، با مواجهه رزمندگان مان در مقابل مرگ آشناست، پس با خیالی راحت به طرح دیدگاه طرف مقابل می‌پردازد.

کلمات زمخت و نتراشیده‌ای که نویسنده انتخاب کرده است به خوبی حس و حال درست را به مخاطب منتقل می‌کند. به علاوه توصیف صحنه‌ها دهشت و ترسناکی مرگ را به خوبی در نظر سرباز عراقی روشن می‌کند و همه این‌ها صحنه سازی خوبی است تا مخاطب به راحتی خود را  در جای او بگذارد.
        

2