یادداشت سیده زهرا ارجائی

فال خون
        
روایتی متفاوت از جنگ تحمیلی!
زاویه‌ی دید متفاوتی که نویسنده برای داستانی انتخاب کرده بود، برایم جالب بود! آن چه نوشته‌بود، روایتی از گوشه‌ای از جنگ ایران و عراق بود اما کدام گوشه؟ دو نیروی عراقی، یک درجه‌دار حقوق‌دان و یک سرباز، در ارتفاعات غرب ایران، میان سرما و برف و بوران! درگیری آن‌ها با یک‌دیگر، جهان‌بینی‌شان، نگاهشان به مرگ و کاری که به آن مشغولند و .... 
ایده‌ی جالبی بود نگاه کردن به ماجرا از آن سو؛ نحوه‌ی پرداخت ایده و روایت داستان هم نسبتاً خوب بود، اما من هنوز یک سوال بی‌پاسخ دارم؟ از کجا بدانم این روایت از آن‌سوی این جنگ نابرابر، روایت درستی است؟ البته من این مسأله را نسبت به روایت‌های این‌سوی این جنگ نابرابر هم دارم و برایم مهم است آن چه روایت می‌شود، تصویر واقعی از جنگ باشد؛ نه سفید، نه سیاه! بلکه همان‌طور که بوده! اما آیا این روایت از آن سوی میدان هم روایت دقیقی است؟ 
نمی‌دانم؛ اما این کتاب باعث شد شاید برای اولین بار به این فکر کنم که جنگ از آن سوی میدان چه شکلی داشته‌است!

      
5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.