فاطمه مظهری‌صفات

فاطمه مظهری‌صفات

@F.mazharisafatt

33 دنبال شده

52 دنبال کننده

            کانال ایتا
https://eitaa.com/berrrke
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
        .
همیشه به هنرجوهایم گفته‌ام توی انتخاب اسم وسواس داشته باشید.‌اولین اسمی که به ذهنتان آمد را زارت ننویسد بالای برگه و تمام.
وقتی کتاب اسماعيل فصیح را شروع کردم به این انتخاب اسم لو دهنده و تابلو‌ی کوچک معرف کتاب نقد داشتم. ثریا در اغما قشنگ لو می‌دهد یک ثریایی تصادف کرده و رفته توی کما!
اما! نه این ثریا آن ثریا روی تخت‌بیمارستان است و نه این اغما کمایی است که به آن مبتلاست.
ثریا ایران است. اغما هم فضای غبارآلود بین زندگی و مردگی است که هنرمندان مهاجر زمان جنگ در آن گرفتارند.
اسم کاملا مفهومی بود و زیرکانه انتخاب شده بود.
اغمای ثریا بهانه‌ایی‌ست برای راوی به جهت بیان کشف و شهود و روایت وضعیت هنرمندان،متفکران و نویسنده‌‌‌گانی که در کشاکش جنگ ایران و عراق از ایران گريخته ‌بودند. 
و اغما حالت واقعی این ادم‌ها بود.
این کتاب حرف زیاد دارد قشنگ‌می‌شود یک جلسه‌ی آنلاین راه‌انداخت و دو ساعت درموردش حرف زد.
علی‌الحساب بگذارید در اولویت مطالعه‌تان. خصوصا که حالا جنگ و مسائل مربوط به آن پررنگ است.
دوازه‌ از سه‌وسه
#چند_از_چند 
#رمان‌ایرانی
#اسماعیل‌فصیح
@berrrke
      

3

1

        .
کتاب‌های نشر بیدگل خیلی دوست ‌داشتنی و جذاب هستند. به لحاظ بصری طوری طراحی شدند که از چند متری هم قابل تشخیص‌اند. انگار یک نظم و دیسیپلین خاصی دارند که آدم‌ها خصوصا آدمهایی شبیه‌به من که سمت بصری مغزشان بیشتر کار می‌کنه را خوب جذب می‌کنند. سبُک نرم و راحت هم هستند. طوری که آدم نمی‌تواند برود کتاب‌فروشی و یکیشان را همین‌طوری و بدون تحقیق برندارد. آنها که با کندوکاو و پرس‌وجو می‌خریم که دیگر جای خود دارد. ولی شب‌های بی‌خوابی از آن دسته بود که من در حراجی هفته قبلِ، کتا‌ب‌سرو فقط برداشتم‌ش بدون تحقیق درموردش. بعد که توی بهخوان نگاه کردم یک نفر فقط خوانده بودتش! و هیچ نظری هم در موردش نبود. 
این کتاب نه رمان است نه خاطره است نه هرچه که به آن نسبت می‌دهند. پیرنگ که ابدا ندارد و هیچ‌کجایش به هم وصل نیست. 
اپیزودهای طولانی پر از آدمها، مکان‌ها و اتفاقات چرکِ مختلف. که با خروارها کلمه، صفت و قید نوشته شده‌است. 
وقتی کتاب را باز می‌کنی انگار یک نوشابه خانواده را به حد مرگ تکان داده باشی و بازش کنی. چطور گاز ازش فوران می‌کند؟ از این کتاب هم همینطور قید و صفت فوران می‌کند. 
 انگار کتاب با همه بی‌وزنی‌اش یک گردان آدم با سرنوشتهای مختلف را با خودش حمل می‌کند. هرلحظه فکر می‌کنی الان است‌ که‌ سوپاپش بترکد و کلمه ها شتک بزند همه‌جا!
اینطور حسی به آدم می‌دهد.
کتابِ پشت‌هم خواندن نیست. و البته ارزش کناری گذاشتن و هرازگاهی تفال زدن را هم ندارد. با موضوع خیانت و هرچه‌؛ ببخشید، گندکاری در روابط وجود دارد.

      

7

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 42

حکایت حال کتاب دوم باز مجموعه داستانی بود به نام دریا هنوز آرام است. این را گوتنبرگ چاپ کرد خیلی هم چاپ کرد. آن روزگار، یعنی سال سی و نه، سه هزار نسخه خیلی بود و روی دستش ماند! بعدها مهری درست کرد به نام مهر جایزه کتاب را کشمنی می فروخت - کیلویی هر کس یک کیلو کتاب میخرید مهر را میزد روی کتاب دریا هنوز آرام است و به عنوان جایزه آن را می داد به خریدار! یعنی بابت هر کیلو کتاب یک دریا هنوز آرام است جایزه سومین کتابم بیهودگی بود یکی از دوستانم که در اهواز صاحب چاپخانه بود آن را در پانصد نسخه چاپ کرد؛ و یکی از کتابفروشی های اهواز یکجا خریدش نه که خریدش فروختیمش با سفته یکساله به هشتصد تومان تعدادی هم فروخت. بیست تایی هم برای امیر کبیر فرستاد. اما کتابها با یادداشتی برگشت که دیگر برای ما کتابهای متفرقه نفرستید. این سرنوشت سه کتاب اول که از میدان بیرونم نکرد. به نوشتن علاقمند بودم یا شاید میشود گفت عاشق بودم. #بریده‌کتاب "حکایت‌حال" گفت‌وگوی لیلی‌گلستان با احمد محمود. @beerrke

0

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.