ساحره ی سرگردان

ساحره ی سرگردان

ساحره ی سرگردان

ری بردبری و 1 نفر دیگر
3.4
11 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

13

خواهم خواند

4

ناشر
ماهی
شابک
9789642091485
تعداد صفحات
152
تاریخ انتشار
1398/11/23

توضیحات

        
ساحره ی سرگردان شامل 10 داستان کوتاه ساده و سرراست است؛ داستان هایی که به ناگاه شکل می گیرند و اثری همچون یک تلنگر به جا می گذارند. در قصه‎ های برادبری اشیا و محیط پیرامون به اندازه ی آدمها در پیشبرد قصه سهمیند؛ داستان ها از دل روابط بیرون می آیند و از اشیای پیرامون تاثیر می پذیرند و جهانی ملموس خلق می کنند.

ری برادبری؛ نویسنده ی امریکایی که با رمان 451 درجه ی فارنهایت در ایران شناخته شده است، در هریک از این داستان ها قصه ی آدمها را بازگو می کند، قصه هایی که به خطی محو روی کاغذ می مانند؛ لطیفند و شاعرانه.

      

لیست‌های مرتبط به ساحره ی سرگردان

یادداشت‌ها

          بسم الله الرحمن الرحیم

((ساحره سرگردان)) مجموعه‌ای از ده داستان کوتاه است که نُه داستان آن نگاهی هستند به جنبه‌های تاریک عشق: فقدان، عشق یک‌طرفه، مرگ، اسارت و...
اما داستان ((غرب اکتبر)) برای من نامفهوم‌ترین داستان بود. هر چه تلاش کردم مضمون آن را درک نکردم. علت آن نمادگرایی شدید نویسنده است که در اغلب داستان‌ها حضور داشت. اما ترکیب آن با رئالیسم جادویی در این داستان، درک آن را دشوار کرده بود.
بر خلاف تصور کسانی که آشنایی مختصری با بردبری دارند، وی علمی_تخیلی‌نویس نیست و طبق گفته خودش، فارنهایت ۴۵۱ تنها اثر علمی_تخیلی او است. 
از بین داستان‌های مجموعه فقط دو داستان در سبک علمی تخیلی نوشته شدند و چهار داستان رئال و چهار داستان دیگر رئالیسم جادویی بودند. 
بهترین داستان مجموعه، اولین آن‌‌ها، تقسیم طولانی بود. داستانی در سبک واقع‌گرایانه و با مضمون عشق و فقدان. این داستان چنان در عین اختصار گیرا بود که مرا تا آخر این مجموعه به دنبال نظیر آن کشاند، اما دریغ از مشابهی. با این حال باقی داستان‌ها ارزش خواندن دارند.
        

31

          یکی از کتابای قطع جیبی و آشنای نشر ماهی که مجموعه 10 تا داستان کوتاه از بردبریه که آمیزه ای از واقعیت و تخیله.بعضی داستانا که بیشتر برای بیان یه فکر یه نطر یه حال و یه توصیفن.یعنی سیر قصه وار با یه آغاز و انجام مشخص ندارن اکثرشونم دقیقا همونجایی تموم میشن که نباید تموم شن.یعنی بعد شما میتونید با خیال راحت باقیشو برای خودتون تخیل کنید و با زندگی خودتون بسازیدشو هرجور میخواید راجع بهش تصمیم بگیرید.من دوستش داشتم.
بعد یه حس خوب دیگه ای که داشتن بعضی داستانا این بود که چیزایی رو میگفتن که تو بهشون فک کرده بودی قبلا ولی هیچ وقت نمی دونستی چه جور با یه قصه بیانش کنی یا با کلمه حسشو در بیاری.
 اینکه بیشتر داستانا یه رگه هایی از عشق دارن تو خودشون.و نهایتا این که یه نبوغ خاصی داره بردبری به نظرم و من دوسش دارم.
آها و یه چیزی رفته رفته داستانا جالب تر میشن تا میرسن به ته کتاب و داستان سیب طلایی خورشید که راجع به یه سفینه ست که میخواد برسه به خورشید.خیلی خوبه
و همین طور داستان ساحره ی سرگردان و مرگ و دوشیزه و ...کلا دوسش دارم .
توصیه میشود
        

0