معرفی کتاب آبنبات نارگیلی اثر مهرداد صدقی

آبنبات نارگیلی

آبنبات نارگیلی

مهرداد صدقی و 1 نفر دیگر
4.4
189 نفر |
63 یادداشت
جلد 4

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

21

خوانده‌ام

464

خواهم خواند

203

شابک
9786000351793
تعداد صفحات
384
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب آبنبات نارگیلی، نویسنده مهرداد صدقی.

لیست‌های مرتبط به آبنبات نارگیلی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به آبنبات نارگیلی

یادداشت‌ها

          مجموعه ی آبنبات های آقای صدقی هم فعلا تمام شد.
اولین جلد این مجموعه را که خواندم و برایش یادداشت نوشتم با خودم گفتم شاید نظر دادن در مورد قلم نویسنده بدون خواندن هر ۴ جلد بی‌انصافی باشد، این شد که مجبور شدم هر ۴ جلد را بخوانم و البته دعاگوی آقای میرطاهر مظلومی هم شدم که جلد آخر را هم صوتی کردند تا مجبور نباشم وقت جداگانه‌ای برایش بگذارم و هنگام انجام کارهای خانه به آن گوش دادم.
بعد از خواندن هر چهار جلد متاسفانه باز هم نظرم همان است که در مورد اولین جلد نوشتم.
نکات مثبتی که در خواندن این مجموعه به نظرم آمد و دوست داشتم:
۱. روان بودن داستان
۲. روایت داستان در بستر سنت ها و آداب و رسوم شهر بجنورد
۳. پیش بردن داستان در بستر اتفاقات و شرایط سیاسی اجتماعی فرهنگی در سالهای بعد از انقلاب و معدود تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی نویسنده
۴. کنایه‌هایی که به رفتار تیپ‌های مختلف شخصیتی در کتاب مشهود بود.
۵. استفاده از گویش و لهجه بجنوردی برای شخصیت های داستان به جای زبان فارسی معیار
۶‌. توجه به خانواده و در کنار هم بودن در این مجموعه عیان است هر چند که خیلی از شوخی ها، بی ادبی ها و بی احترامی ها هم در همین جمع اتفاق می افتد ولی نمی توان این حس خوب تعامل با خانواده را هم نادیده گرفت.
ولی شوخی‌های جنسی، بی‌ادبی ها، مسخره‌کردن‌ها و سر کار گذاشتن‌ها که متاسفانه زیاد در طول داستان به چشم می‌خورد را دوست نداشتم و نپسندیدم و به کسی هم خواندن این مجموعه را توصیه نمی‌کنم؛ چون فکر می کنم بار اصلی خنده گرفتن نویسنده از مخاطب در این مجموعه همین شوخی‌های جنسی، مسخره‌کردن‌ها، سر کار گذاشتن‌ها و بی‌ادبی‌هاست و معتقدم نباید سطح خندیدنمان این‌قدر پایین باشد...
پ.ن ۱: بعضی به شوخی های این کتاب +18 می گویند، بعضی وقت‌ها با خودم فکر می کنم ۹۹+ هم حیف است خوراک ذهنش این نوشته‌ها باشد.
پ.ن۲: امتیازم به کتاب بابت همان نکات مثبتی است که ذکر کردم.
پ.ن ۳: هنوز به این جمع بندی نرسیدم که نکات مثبتی که در این مجموعه به نظرم آمد بر نکات منفی اش غلبه دارد یا نه...هنوز به این سوالم نتوانستم جواب بدهم که چرا نویسنده محور شوخی و خنده های داستانش را این مسائل قرار داده؟ واقعا سطح خنداندن مخاطب ایرانی همین سطح است یا قرار است به این سطح تنزل پیدا کند؟
        

8

          "آبنبات نارگیلی" نام چهارمین و فعلا آخرین اثر از مجموعه رمان های طنز آبنبات هست نوشته آقای دکتر مهرداد صدقی. داستان مثل کتاب‌های سلف خودش حول شخصیت "محسن" میگرده و اینبار مجسن که در دانشگاه گرگان قبول شده، شیطنت هاشو در محیط دانشگاه و سربسر گذاشتن با هم اتاقی های خوابگاهش ادامه میده.  پسرهای تازه دانشجو هم که قاعدتا فکر و ذکرشون هم کلاس‌های دخترشونه و همین تفاوت دیدگاه‌ها اتفاقات بامزه ای رو در داستان رقم میزنه که لحظات مفرحی رو برای خواننده بوجود میاره.
خود نویسنده سال ۷۵ در رشته صنایع چوب و کاغذ مقطع لیسانس دانشگاه گرگان پذیرفته میشه و تا مقطع دکتری در همین رشته و همین دانشگاه ادامه تحصیل میده. داستان محسن هم در همین سالها روایت میشه و یحتمل برگرفته از تجربه های خودشون و دوستاشون هم هست.
از متن کتاب:
"صدای اذان از بلندگو های نمازخانه مسجد پخش می شد و کارمندها و بعضی دانشجوها داشتند می رفتند سمت نمازخانه. ابی هم، بعد از وضو، درحالی‌که جورابهایش از جیب هایش بیرون زده بود و کفشش را نصفه پوشیده بود، مثل بالرین ها، روی نوک پنجه هایش راه می رفت.بعضی ها آستین خود را پایین نداده بودند، شاید برای اینکه همه ببینند دارند می روند نماز جماعت." 

" ناگفته نماند ابی، بااین همه خلوص نیت و پرهیز از هرگونه ارتباط با دخترهای دانشگاه، حتی در حد نگاه یا سلام، چیزهایی درباره تصوراتش از بهشت و انگیزه اش برای حضور در آنجا می گفت که اگر حوری ها می شنیدند، از دستش به اتوبوس ما در [جهنم] پناه می آوردند." 

"آقای خلیلی داشت میرفت به پسر و دختری که با هم حرف می زدند تذکر بدهد، پسر و دختر داشتند از هم جدا می‌شدند که آقای خلیلی به سمتشان دوید. کارت دانشجویی هردو را گرفت، اما زود کارت ها را پس داد و به هردو لبخند زد. گفت: خواهر و برادر بودن. اما گفتم توی محوطه زیاد با هم حرف نزنن.آخه بقیه که نمیدونن اینا خواهر برادرن. بعد، تصور میکنن اونهم میتونن راحت باهم حرف بزنن.
نگاهش به مرتضی و ابی افتاد. خواستم بگویم: اینا یم خواهر و برادرن." 

"کلاس که تمام شد، خانم شهریاری مرا صدا زد. همه پسرها جوری به من نگاه کردند که یعنی 'زن تو هم که معلوم شد!' و دخترها هم با اینکه به روی خودشان نمی آوردند معلوم بود توی دلشان به خانم شهریاری می گویند:'بدترین انتخاب جهان مبارکت!' " 

"چشمم افتاد به کتابی که خریده بود: پاسخ به مسائل زناشویی.
همه می آن کتاب کمک درسی بخرن! این چرا خریدی ابی؟
این هم کمک درسی دیگه...از یکی دو سال بعد قراره درس تنظیم خانواده ر برای دانشجو ها بذارن. گفتم کتابش بخرم.
اون که درسش به دوره ما نمرسه که! تازه، وقتش برسه، خودت تنظیمش یاد مگیری." 

۳۸۴ صفحه
#آبنبات_نارگیلی
#مهرداد_صدقی
#انتشارات_سوره_مهر


        

1

        خیلی خوب بود.
حالم جالب نبود و با تموم کردنش، به حرف پشت جلد رسیدم 👌🏻
خانواده‌ی محسن نمونه‌ای از یه خونواده‌ی ایرانی‌ان که درست یا غلط، ابراز محبت کلامی توشون قوی نیست اما توی خوب و بد، کنار هم میمونن و علاقه‌ی قلبی‌شون به هم، مشهوده؛ مثل ابراز دلتنگی‌های آقاجان وقتی که محسن برمیگشت بجنورد، اشک و بغض دایی اکبر وقتی که از پای محمد حرف میزد، دعوا و بحث آقاجان با مراد کمیته‌ای سر عقاید محمد و .....
نبودن بی‌بی توی کتاب بعدی هم ناراحت‌کننده‌س ولی خب واقعیت زندگیه...!💔
خیلی بده که امشب نمیتونم جلد بعدی رو شروع کنم و باید تا فردا توی استرس این بمونم که دیدار محسن و دریا، چطور پیش میره 🫠
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

15