ساجده جعفری

ساجده جعفری

بلاگر
@hamishebahar

435 دنبال شده

182 دنبال کننده

            جراح و متخصص زنان و زایمان
 علاقمند به روان‌پزشکی، فلسفه، جغرافیا، تاریخ و ادبیات
          
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
        علاقه ی آقای ضابطیان‌ به آشپزی در این کتاب هویداست.‌دیدار با انواع رستوران‌ها و غذاها و آشپزها.
نگاه فراجنسیتی  کانادا به شهروندان با گذاشتن گزینه های x ,f, m در کارت شناسایی ها مرا باد یکی از آرزوهام‌ انداخت .‌
روزی که پسرم می خواست به اردوی‌ پدر پسری برود و پدرش نمی توانست همراهش باشد، آرزو کردم ای کاش دکمه ی تغییر جنسیت‌ داشتم‌  و  می توانستم در این مواقع از آن استفاده کنم. 
البته که از دگرباشان جنسی متنفرم. 
خیلی خنده دار است که کانادا هنوز هم‌مستعمره ی انگلیس است و ارتش ندارد.
ایده ی پخت ته دیگ به شکل کیک و همبرگر و پیتزا و گل و بستنی، برایم جذاب بود.‌ 
مشخص است که موزه های زیبا و درس آموز در کشورهای با تاریخ چندهزارساله موجودند مثل ایران نه کانادا. 
نویسنده بازدید خود از موزه های مزخرف کانادا را هدر رفت پولش دانسته که قطعا همین است.
تکنولوژی صفحه ی نمایشگر ۳۶۰‌درجه ای  موزائیکی که  دنیا را از چشم‌ حشرات نشان می دهد مرا یاد ساخت اتوموبیل توسط انسان انداخت که‌چون خودش دو تا چشم در جلوی سر دارد ، برای ماشین هم دو تا چراغ در جلو تعبیه کرده. احتمالا اگر چشم‌ شبیه حشرات داشتیم دایره ای از چراغهای لانه زنبوری برای ماشین می گذاشتیم.
آموزنده ترین قسمت کتاب مربوط به رستوران نابینایان در تورنتو بود. قطعا باید مشابه آن در ایران ایجاد شود. تجربه ی نویسنده به ما می فهماند که منشا بسیاری از غمها،  حسادتها ، چاپلوسی ها نعمت بینایی است. اینکه می بینیم دیگران زیباتر یا پولدارتر هستند اما وقتی نمی بینیم ، همه ی آدمها را مثل هم می دانیم و دوست داریم و براساس اخلاقشان قضاوت می کنیم. 
نبودن بینایی سبب پیشرفت ۴ حس دیگر در کورها می شود و علاوه بر آن قدرت تجسم فضایی و حافظه در آنها بالا می رود طوری که فقط با استفاده از این قدرت می توانند جای هر فرد در رستوران را بدانند. 
همچنین ما در ارتباط با دیگران با چشمان و حرکات صورتمان به آنها ، مقصودمان را می فهمانیم‌ درحالی که نابینایان  فقط می توانند حرف بزنند.
کانادایی ها nice هستند، به تو لبخند می زنند و احترام می گذارند اما حتی ذره ای بخشش ندارند برعکس ایرانی ها که kind هستند و ممکن است جواب لبخند تو را با نگاه آزارنده بدهند اما سر موقع به کمکت بیایند. 
نویسنده می گوید نمی دانم کدام بهتر است؟ 
از نظر من داشتن هردو عالی است اما اگر قرار باشد فقط یکی را انتخاب کنیم من ترجیح می دهم طرف مقابلم kind باشد و در بزنگاه ها کمکم کند. لبخند خشک و خالی به چه درد می خورد؟ 
وحشیانه ترین اقدام دولت کانادا، جدا کردن اجباری کودکان بی گناه بومیان کانادا از مادرانشان و فرستادن آنها به کلیسا ها تحت عنوان رستگار کردن آنها بود. به طوریکه کودکان بی گناه زیادی در اثر شکنجه و گرسنگی در این کلیساها جان باختند و در گورهای دسته جمعی دفن شدند و نسل بومیان هم رو به انقراض رفت پاپ هرگز عذرخواهی نکرد. 
درحال حاضر دولت کانادا روز نارنجی را به بزرگداشت این کودکان اختصاص داده‌ . 
این جریان مرا یاد غزه می اندازد. احتمالا در صورت پایدار ماندن اسرائیل و کشتار تمام مردم غزه، چندسال بعد اسرائیل هم روزی را به یادبود غزه ای ها اختصاص می‌دهد انگار که بیگانگانی از خارج ، در این فاجعه دست داشته اند!! 
فرهنگ چیزی هست که غربت هم نمی تواند از آدم اصیل آن را بگیرد. 
      

11

        اولین دست نوشته های شهید چمران در لبنان بر می گردد به سال ۱۹۶۷ که به شمسی می شود ۱۳۴۶.
نه انقلاب اسلامی شکل گرفته بود و نه جمهوری اسلامی ایران برپا شده بود. شهید دکتر مصطفی چمران، در اوج مدارج علمی و دانشگاهی در آمریکا وقتی خبر مبارزه لبنانی ها را با رژیم جعلی اسرائیل می شنود با آرزوی آزادی قدس شریف از هر آنچه از دار دنیا از تعلقات و خواسته ها بوده دست می کشد و به لبنان سفر می کند.
در واقع از هر سوی جهان آزادگانی برای این رهایی به این منطقه می شتابند. 
این خیلی مهم است که بدانیم و به دیگران هم منتقل کنیم که قدمت تجاوز و تعدی اسرائیل به سرزمین های فلسطین و قدمت تعدی و دست درازی اش به کشورهای همسایه که با حضور او به مخالفت برخاسته بودند بیش از تولد و عمر حکومت اسلامی ماست...
7
می ۱۹۶۷ ( ۱۳۴۶)
« عازم برج حمود شدم. ماه هاست که منطقه در محاصره است. کسی نمی تواند از منطقه خارج شود. هر روز عده ای از مسلمانان در گذار این منطقه کشته می شوند. فقر و گرسنگی بیداد می کند، شاید نود درصد مردم، از این منطقه طوفان زده گریخته اند. شهری بمباران شده، مصیبت زده، زجر دیده. شب و روز مورد تجاوز و بمباران!
به امر امام موسی صدر، مامور شدم که به منطقه بروم و مقداری آرد، برنج و شکر و احتیاجات دیگر را تقسیم کنم....

... ۲۲ اکتبر ۱۹۷۱ (۱۳۵۰)
امروز،‌ حوالی ظهر، دو هواپیمایی میراژ اسرائیلی از ارتفاع کم، در حالی که دیوار صوتی را می شکست، از روی مدرسه گذشت. تمام شیشه های ساختمان به لرزه درآمد. گویا انفجاری رخ داده باشد، همه شاگردان به خارج ریختند.... البته این اولین باری نیست که هواپیماهای اسرائیلی در بالای سر ما حاضر می شوند. چه بسیار که دود سفید هواپیماهای اسرائيلی آسمان صور را منقوش می کند و یا صدای شکننده هواپیماها از ورای ابرها باعث اضطراب می شود...
...چند روزی است که در مرزهای جنوب خبری نیست... قبل از آن صدای انفجار همیشه به به گوش می رسید و معلوم بود که اسرائیلیان با توپ و هواپیما دهکده ها یا پایگاه های فداییان را می کوبند. صدای انفجار از چند کیلومتری به خوبی به گوش می رسید و در و دیوار مدرسه را می لرزاند و هر چند روزی یکی از شهدا را از مرز می آورند و با مراسم مخصوص به خاک می سپردند.
مراسم دفتن شهدا دیدنی است. زنان مرثیه می خوانند، مردان سرود یا قرآن می خوانند و فداییان به آسمان شلیک می کنند.  
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

         سوفیادختر یوهانا شاهزاده آلمانی و پدرش یک کشیش و برادر پادشاه اتریش بود. ملکه الیزابت روسیه چون وارثی نداشت سوفیا  را برای ازدواج با پطر سوم پسر خواهرش فرامی خواند و وی را کاترین مینامد  پطر سوم زشت و آبله رو و سفیه و دچار ناتوانی جنسی بوده به همین دلیل به شدت از کاترین زیبا و باهوش متنفر بوده.ده سال میگذرد و بچه دار نمی شوند تا به دستور الیزابت ، کاترین با مرد دیگری رابطه پنهانی برقرار میکند و وقتی بچه دار میشود آن را پل اول و پسر پطر سوم‌ جا میزنند. بعد از فوت الیزابت ،  کاترین که در طی ۱۵ سال تمام آثار نویسندگان فرانسوی مثل ولتر و روسو و ... را خوانده بود و به خاطر زیبایی و سیاست بالایش شبکه سازی نظامی انجام داده بود در طی یک کودتا پیشدستی کرد و قبل از اینکه توسط پطر تبعید یا کشته شود پطر را از سلطنت خلع کرده و پسر ۶ ساله اش را جانشین او و خودش را ملکه روسیه عنوان کرد. جدای از سادیسم جنسی و مشکلات اخلاقی این زن باید گفت در امور مملکت داری رویای خوشبختی ملت روسیه را داشت. وی به تقلید از نظرات ولتر اومانیسم و اصالت لذت انسانی را قبول داشت پس تقوا و نصایح پدر کاتولیکیش را کنار گذاشت و بنا را بر لذت هرچه بیشتر از خوراک. تجملات و جواهرات و پوشاک و روابط عاشقانه با پسرهای نوجوان و در اواخر عمرش با حیوانات گذاشت.سرزمینهای کریمه را از دولت عثمانی گرفت و ارتباط عثمانی را با ترک های قزاقستان قطع کرد .قانون برده داری و رعیت اربابی را در روسیه لغو کرد اما به دلیل مخالفت زیاد اشراف و علاقه زیادش به تجملات نتوانست آن را اجرا کند. پس از انقلاب فرانسه وی دچار سرخوردگی شد چون فکر میکرد با آزادی همه مردم و عقاید و آرا بهترین حکومت دموکراسی پیش می آید ولی با دیدن آنارشیسم و هرج و مرج پس از انقلاب در فرانسه احساس کرد حکومت دموکراسی واقعی مبنی بر اصالت لذات انسانی پایدار نخواهد ماند زیرا لذات افراد با یکدیگر تداخل و تنازع دارد و باید قانونی وجود داشته باشد که مرز مشخص کند. اما بر کدام مبنا قانون وضع شود؟ قانون اشراف؟ قانون ضعفا؟ قانون کلیسا؟ این سردرگمی سبب شد وی به سمت دیکتاتوری متمایل شود و بگوید قانون آن است که من میگویم و پسرش پل را از امور حکومتی دور نگه دارد تا مخالف نداشته باشد.
      

7

        کتاب ۲۰۰ سال قبل از گالیله نوشته شده و اصل کتاب ظاهرا  موجود نیست اما ترجمه آن به آلمانی هست که از روی آن ترجمه فارسی نوشته شده.سه فصل مهم از اطلس کتاب حتی در نسخه آلمانی ظاهرا ناپدید شده بوده که در فهم فصول دیگر کتاب کمک میکرده.در این کتاب عجائبی را مطرح میکند که چون به زبان عامی گفته گاهی غیر قابل باور مینماید اما هر از چند ماهی بعضی از آن ناگهان توی مطالب کتابهای دیگر  جا می افتد مثلا در کتاب از سنگی نام‌برده که وقتی در آتش می اندازند از حبابهای تولید شده آن نخ میسازند و از آن نخها پارچه درست میکنند و هر موقع پارچه کثیف شود با داغ کردن تمیز میشود. . من آن موقع هرچی در اینترنت سرچ کردم متوجه نشدم که چه سنگی است اما  بعدها در کتاب زندگی پزشکی من ترجمه ذبیح الله منصوری آن را بیان کرده بود که این همان سنگ آزبست می باشد یا همان سنگ پنبه نسوز که اغلب به رنگ زرد کهربایی هست و با تراشیدن یا سوزاندن ریشه ریشه میشود و شاهان قدیم از آن استفاده تجملاتی میکردند مثلا خسرو پرویز  با پوشیدن لباسی از الیاف این سنگ از آتش رد میشده و ادعای تقدس میکرده که آتش مرا نمیسوزاند.تاریخ تحول و استفاده این سنگ بسیار جذاب است.اینکه در صنایع لاستیک سازی اتوموبیل و لنت و ترمز به دلیل تحمل گرما و اصطکاک این سنگ و عایق سازی ساختمان و غیره از آن استفاده شد و بعد که متوجه خاصیت سرطانزایی آزبست شدند استفاده از آن محدود شد. در همین کتاب یک جا میگوید وقتی به اقلیم ۷ میرسی در بعضی نقاط نوری میبینی که از هیچ آتشی بلند نشده و هیچ چراغدان یا فانوس یا چیزی که بسوزد نیست که آن نور را ایجاد کرده باشد ولی آن نور به طرز عجیبی می درخشد.اقلیم ۷ سرزمینهای نزدیک به قطبین هست. منظور نویسنده را از این نور در عصر کنونی ما متوجه میشویم که شفق های قطبی را می گفته.
همچنین در کتاب می‌گوید قطعا زمین گرد است و به دور خود می چرخد. حتما باید خشکی بزرگ دیگری آن سر کره زمین وجود داشته باشد تا تعادل خشکی و آب برهم نخورد.  
      

7

باشگاه‌ها

باشگاه کتابخوانی "هزارتو"

635 عضو

آرزوهای بزرگ

دورۀ فعال

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

4