-نازنین

-نازنین

@Nazanin_168
عضویت

خرداد 1404

7 دنبال شده

54 دنبال کننده

                کتاب هارو با  قلبم میخونم . 
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
-نازنین

-نازنین

4 روز پیش

        این کتاب حقیقت دیگه رو برام آشکار کرد.
هیچوقت هیچ کجا راجب مردم روهینگایی نشنیده بودم تا وقتی این کتابو خوندم.
بنظرم به این مردم خیلی بی توجهی شده و بیشتر از هرکس و هرقشری نیازمند یاری بقیه انسانها هستند.
کتاب ریتم به شدت کندی داشت و میتونستید سرش ریدینگ اسلامپ بشین (پیشنهادم اینه کنارش یه کتاب دیگه بخونین یا گوش بدین)
نویسنده این کتاب قبلا فقط داستان کودک مینوشته و این اولین تجربه رمان نویسی‌ش بوده و خب شاید علت ریتم کند کتاب همین باشه.
وقتی کتابو بستم پنج دقیقه تمام فقط گریه کردم و نمیدونم احساسات اون موقع‌م رو چجور توضیح بدم.
در کل اگه اهل خوندن کتاب هایی با ریتم اروم ‌مثل کتابای کلاسیک و فلسفی  و ادبی هستین این کتاب رو پیشنهاد میکنم(البته که این کتاب نه در ژانر کلاسیک قرار میگیره نه فلسفی فقط چون افرادی که این سبک کتاب رو میخونن به ریتم کند عادت دارن برای همین به این دسته افراد پیشنهادش میکنم)
اگه اهل خوندن جنایی و معمایی و عاشقانه و اینا هستین بهتون پیشنهاد نمیکنم
      

7

-نازنین

-نازنین

6 روز پیش

        مغازه خودکشی کتابی با ژانر کمدی سیاه.
درباره کمدی سیاه همینقدر بگم که از دل تلخ حقیقت چیزی رو بیرون میکشه که مسبب خنده میشه اما اون خنده خیلی دلپذیر نیست.

قبل از اینکه این کتاب رو بخونم کتاب آدم خواران رو از همین نویسنده خوندم و با توجه به اسم این کتاب-مغازه خودکشی- فکر میکردم که قراره کتابی رو بخونم که ته ته غمه.
که خب اینجوری نبود( حداقل برای من )

کتاب متن روون ، داستان جدید ، خلاقانه و بسیار عجیبی داشت .
میشد وایب بارون و پاییز و غم رو راحت از این کتاب بگیری.شهر مملو از غم ... خانه ای پر از تاریکی با کورسوی نور .. اون نور آلن بود .
آلن قطعا کرکتر مورد علاقم بود.همیشه پر از امید و خنده حتی در ظلمات تاریکی و در نهایت غم .

اگر هوتن شکیبا این کتاب رو نمیخوند شاید هیچوقت سراغش نمیومدم(بخاطر اسمش و نوشته قبلی ای که از ژان تولی خونده بودم)

بقیه پیام شاید حاوی اسپویل!!!

راجب پایان کتاب هم باید بگم که بله این تناقض تا مدت ها ذهن من رو درگیر کرد که چرا ، چرا الن ؟ چرا باید این کارو بکنی ؟اگر تو نباشی و مخصوصا اگر خودت بخواهی که نباشی بقیه هم دیگر میلی به ادامه زندگی ندارن ولی آلن هیچوقت نخواست که نباشد و در آن سن درست بعد از اینکه همه چیز باب میل الن پیش رفت او دستش را رها نکرد 
او زنده موند
و خب معلومه که این کارو نکرد چون اگر این کار رو میکرد همه چیز مثل گذشته میشد و شاید حتی بدتر . اگه الن خودش را میکشت بدون شک بقیه اعضای خانواده هم اینکار رو میکردن .

پ.ن:ما اینجا شاهد یک ترجمه بد بودیم که باعث ایجاد سوء تفاهم شد در واقع بجای اینکه ترجمه بشه آلن دستش را باز کرد ترجمه شد الن دستش را رها کرد .
پ.ن۲:پیشنهاد میکنم یادداشت خانم «الهام قنبری» رو حتما مطالعه کنید.
      

43

-نازنین

-نازنین

7 روز پیش

        خب اول بگم که این کتاب جزو مورد علاقه هام نیست؛مثل ما تمامش می‌کنیم یا خردم کن 
ولی با توجه به اینکه مورد علاقم نیست ریتم خیلی خوبی داشت و واقعا جذبم کرد.
داستان معمایی و عاشقانه داشت با عاشقانه کم و تقریبا سانسور شده و قسمت معمایی‌ش هم بد نبود ولی خیلی باب میلم نبود 
برای این باب میلم نبود چون قبل از این کتاب، کتاب دیزی دارکر رو خوندم و خب اون پلات سوئیت های بیشتری داشت با اینکه اکثرا حرفه ای خوان ها در این ژانر معتقدن که خانم فینی سطحی مینویسه و آثار او قابل پیش بینی ان و 
هیجانی ندارن (من بشخصه عاشق کتاب هاشونم) اما بنظر من کتاب دیزی دارکر و سنگ کاغذ قیچی از بازی های میراث قوی تر بود .
معماهاش اول کتایب و کلا اوایل و اواسط کتاب رو بیشتر دوست داشتم ولی اواخر کتاب یکم لوس شد.

بخاطر ترند شدن عجیب و غریبش تو اینستا و تیک تاک خریدمش و واقعا اینهمه ترند شدن حقش نبود.

راجب ترجمه هم باید بگم که روون و خوب بود ولی یه سری جاها افتضاح میشد و واقعا یه پاراگراف رو باید دو سه بار میخوندی تا میفهمیدی.

واقعا واقعا آرزو میکردم این کتاب رو جزو کتاب های فیوریتم به حساب بیارم با توجه به ریلز های هیجان انگیزش و دوست داشتنیش اما متاسفانه جلد اول‌ به اندازه ریلز هاش جذاب نبود.
      

5

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.