یادداشت -نازنین
دیروز
مغازه خودکشی کتابی با ژانر کمدی سیاه. درباره کمدی سیاه همینقدر بگم که از دل تلخ حقیقت چیزی رو بیرون میکشه که مسبب خنده میشه اما اون خنده خیلی دلپذیر نیست. قبل از اینکه این کتاب رو بخونم کتاب آدم خواران رو از همین نویسنده خوندم و با توجه به اسم این کتاب-مغازه خودکشی- فکر میکردم که قراره کتابی رو بخونم که ته ته غمه. که خب اینجوری نبود( حداقل برای من ) کتاب متن روون ، داستان جدید ، خلاقانه و بسیار عجیبی داشت . میشد وایب بارون و پاییز و غم رو راحت از این کتاب بگیری.شهر مملو از غم ... خانه ای پر از تاریکی با کورسوی نور .. اون نور آلن بود . آلن قطعا کرکتر مورد علاقم بود.همیشه پر از امید و خنده حتی در ظلمات تاریکی و در نهایت غم . اگر هوتن شکیبا این کتاب رو نمیخوند شاید هیچوقت سراغش نمیومدم(بخاطر اسمش و نوشته قبلی ای که از ژان تولی خونده بودم) بقیه پیام شاید حاوی اسپویل!!! راجب پایان کتاب هم باید بگم که بله این تناقض تا مدت ها ذهن من رو درگیر کرد که چرا ، چرا الن ؟ چرا باید این کارو بکنی ؟اگر تو نباشی و مخصوصا اگر خودت بخواهی که نباشی بقیه هم دیگر میلی به ادامه زندگی ندارن ولی آلن هیچوقت نخواست که نباشد و در آن سن درست بعد از اینکه همه چیز باب میل الن پیش رفت او دستش را رها نکرد او زنده موند و خب معلومه که این کارو نکرد چون اگر این کار رو میکرد همه چیز مثل گذشته میشد و شاید حتی بدتر . اگه الن خودش را میکشت بدون شک بقیه اعضای خانواده هم اینکار رو میکردن . پ.ن:ما اینجا شاهد یک ترجمه بد بودیم که باعث ایجاد سوء تفاهم شد در واقع بجای اینکه ترجمه بشه آلن دستش را باز کرد ترجمه شد الن دستش را رها کرد . پ.ن۲:پیشنهاد میکنم یادداشت خانم «الهام قنبری» رو حتما مطالعه کنید.
(0/1000)
امیرعلی رضایی
47 دقیقه پیش
0