شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
        به نام خدا
کتاب سرگرم کننده و لذت بخشی برایم بود؛ با این حال تعدادی از پیام هایی که کتاب سعی در انتقال آنها را داشت، ناقص دیدم. 
اینکه «لازم نیست زندگی را درک کنی و فقط باید آن را زندگی کنی» یا «ارزش زندگی در خود زیستن است» برای من قابل قبول نیست. کتاب بعد روحانی انسان را در نظر نگرفته و دید مادی به زندگی داشت.
کتاب می گفت که حسرت ها بار سنگینی روی دوش انسان است، باید آن را آتش زد و نگذاشت حرکت انسان را متوقف کند؛ البته باید از آنها درس گرفت و اینطور نباشد که انسان از هر عمل اشتباهی که انجام می دهد پشیمان نباشد.
پیام دیگر کتاب این بود که « هر زندگی شامل حدی از خوبی و حدی از بدیه» یعنی هم دارای مسائل و سختی ها و هم خوشحالی ها و لذت هاست و نمی شود از مسائل و مصائب زندگی فرار کرد؛ که البته هر انسانی با توجه به بلند نظری، همت و هدف او از رویارویی با مسائل و سختی های زندگی، می تواند صعود یا سقوط کند.
با اینکه خود کتاب هم، در مضمون شامل حدی از خوبی و بدی بود ولی قلم آن جذاب بود.
      

4

Zahra Heidari

Zahra Heidari

13 ساعت پیش

        این کتاب اولین تجربه نمایش نامه خوانیم بود
برام جالب بود و بعدا این راه رو ادامه خواهم داد.
کتاب چهار شخصیت با چهار رنگ داشت که هر کدوم نماد قشری از جامعه بودن.
سیاه نماد عامه‌ی مردم و اکثریت
سبز نماد ملا ها و علما
زرد نماد روشنفکرا
قرمز نماد بازاری ها و نون به نرخ روز خور ها
مترسک نماد دیکتاتوری که به دست مردم به قدرت رسیده و بر علیه همون ها هم میشه.

در جریان داستان همه چیز از فکرای زرد شروع شد 
اون پیشنهاد ساخت مترسک رو داد
اخر سر هم هر حرفی زد هر نظری داد ولی در عمل هیچ غلطی نکرد
پس آدم هایی که فقط قشنگ حرف می زنن یا حتی حرف های درستی هم می زنن اما در عمل منفعل هستن باعث تغییر چشمگیری نمی شن
در نهایت تغییر با عمل رنگ واقعیت می گیره نه صرفا حرف.
بعد سیاه
سیاه که نماد عامه ی مردمه
همیشه  بیشترین تاوان رو میده
سپره بلاست
گوشت دم توپه
خط اوله
اخر سر هم اونی که بیشترین تاوان رو میده همون سیاهه
ولی نمی فهمم چرا 
چرا سیاهی که پا کاره باید بیشترین رنج رو متحمل بشه
مثل اعتراضات اخیر ایران
اون همه جوون رفتن اعتراض کردن اما در نهایت …
یه سری ادم زرد رنگ هم فقط از بیرون ایران حرف می زدن ولی باز در نهایت بدبختی از آن سیاه ها شد.
قشر قرمز و سبز هم که تکلیف شون معلومه
خصوصا سبز .

من فقط از یه چیز مطمئنم اصلا دلم نمی خواد هیچ کدوم از این چهار رنگ باشم؛
ولی پس من چه رنگیم؟
باید یه رنگ پنجم بسازم، رنگ خودم.
۱۴ خرداد ۱۴۰۴
      

1

فاطیما اکبری

فاطیما اکبری

16 ساعت پیش

        این کتاب هم تموم شد،امتیازش=۵/۵
داستان جذاب و پرکششی داشت و اون سفیدی بی‌انتهای برف‌ها آدمو مجذوب خودش میکرد که کتابو بخونه و سر از کار نویسنده دربیاره و بفهمه چی‌میشه که امیدی‌بیش نیست...
چرا که خواننده تا ۲صفحه آخر حتی شاید خط‌های آخر هم متوجه اصل و فرع داستان نمیشه و این قضیه کتابو تبدیل کرده به یه کتاب پرهیاهو و پُرکشش برای من.🫠🤌🏻
انقدر خوشم اومد از خط داستانی و معمایی داستان که ۳روزه کتابو تموم کردم...🫣🤫👀🫦

معرفی؟!
:داستان زنی رو روایت میکنه که به همراه همسر و فرزندش همونطور که روی کتاب نوشته شده به برهوت میره...
حالا چرا؟
دلیل اول؛به دنبال آرامش و فرصتی دوباره برای زندگی و...
چون همسرش نویسنده است و میخواد داستانش رو توی اون خونه روستایی وسط بیابون بنویسه ...
و خب چی‌میشه که فضای داستان یه حال هیجانی و معمایی ،پر از اظطراب و دلهره رو واسه مخاطب میسازه؟!
خب باید بخونیدش و... تا آخرش بخونید👁

مرسی از روژین بانو که این کتابو تو همخوانی کتاب هیچکس نامه نمینویسد به عنوان هدیه تولدم بهم داد واقعا از خوندش لذت برم و خوندن همچین ژانر متفاوت و جالبی رو مدیون شمام بانو جانم🥹💚
آم و اینکه کتابی نیست که به چشم وای یه کتاب بخونم که فلسفه فلان باشه و بیسار درسو داشته باشه و پر از پند و غیره...(که تروخدا یه راه فرارم واسه خودتون از دنیای واقعی پر از درد و کینه و حال بد بزارید)
کتاب جالب و زیباییه فقط برای خواندن_تحریک کردن هیجانات ذهنی و لذت بردن از کتاب خوب خواندن.
🕊
      

3

فاطیما اکبری

فاطیما اکبری

16 ساعت پیش

        این کتاب هم تموم شد،امتیازش=۵/۵
داستان جذاب و پرکششی داشت و اون سفیدی بی‌انتهای برف‌ها آدمو مجذوب خودش میکرد که کتابو بخونه و سر از کار نویسنده دربیاره و بفهمه چی‌میشه که امیدی‌بیش نیست...
چرا که خواننده تا ۲صفحه آخر حتی شاید خط‌های آخر هم متوجه اصل و فرع داستان نمیشه و این قضیه کتابو تبدیل کرده به یه کتاب پرهیاهو و پُرکشش برای من.🫠🤌🏻
انقدر خوشم اومد از خط داستانی و معمایی داستان که ۳روزه کتابو تموم کردم...🫣🤫👀🫦

معرفی؟!
:داستان زنی رو روایت میکنه که به همراه همسر و فرزندش همونطور که روی کتاب نوشته شده به برهوت میره...
حالا چرا؟
دلیل اول؛به دنبال آرامش و فرصتی دوباره برای زندگی و...
چون همسرش نویسنده است و میخواد داستانش رو توی اون خونه روستایی وسط بیابون بنویسه ...
و خب چی‌میشه که فضای داستان یه حال هیجانی و معمایی ،پر از اظطراب و دلهره رو واسه مخاطب میسازه؟!
خب باید بخونیدش و... تا آخرش بخونید👁

مرسی از روژین بانو که این کتابو تو همخوانی کتاب هیچکس نامه نمینویسد به عنوان هدیه تولدم بهم داد واقعا از خوندش لذت برم و خوندن همچین ژانر متفاوت و جالبی رو مدیون شمام بانو جانم🥹💚
آم و اینکه کتابی نیست که به چشم وای یه کتاب بخونم که فلسفه فلان باشه و بیسار درسو داشته باشه و پر از پند و غیره...(که تروخدا یه راه فرارم واسه خودتون از دنیای واقعی پر از درد و کینه و حال بد بزارید)
کتاب جالب و زیباییه فقط برای خواندن_تحریک کردن هیجانات ذهنی و لذت بردن از کتاب خوب خواندن.
🕊
      

3

آزاد

آزاد

16 ساعت پیش

5

Sina

Sina

17 ساعت پیش

        آیا برای رسیدن به عدالت انسان مجاز به انجام هر کاری است ؟ یا باید به اخلاق پایبند بود چراکه جدایی از اخلاق خود پدید اورنده استبداد است ؟ 
تردید میان عشق و و ظیفه که شخصیت کالیایف اون رو به تصویر میکشه  ، تهی شدن از عشق و احساس نفرت که شخصیت استپان به دلیل سختی زیاد به اون دچار شده بود و باعث شد بااحساس نفرت هر عملی رو برای تحقق هدف مجاز بداند حتی کشتن دو کودک را ، معنای عشق حقیقی و فدا کردن خود برای یک ارمان که به زیبایی شخصیت دورا اون رو به تصویر میکشه  مسائلی است که کامو در این نمایشنامه به اون میپردازه و دراخر شخصیت الکسی که نماد شناخت و اراده انسان برای انجام دادن یا  ندادن کاری است 
واما در اخر سوالات بنایدینی چون  : قاتل ظالم خود ظالم دیگری است؟ حتی اگر هدف آن ارمانی باشد؟ایا ستمگری که جهانی را میسازد تا فردی مجبور به قتل و کشتار شود بالاترین مجازات را مرتکب شده ؟
در این نمایشنامه شاهکار به سوالات بنیادین بشریت راجب اخلاق ، ترور و آزادی خواهی اشاره شده به شخصه اعتقاد دارم اخلاق هرگاه فراموش شود باعث کشیده شدن بشریت به راهی غیر از انسانیت میشود ، شخصیت کالیایف خود را بی چشم داشت فدا کرد ، نه تنها جانش را بلکه لذت زندگی که میتوانست آن را تجربه کند ، و این یعنی خود عشق ، انجام هرعملی بی چشم داشت برای کسانی که دوستشان داری ، برای آرمانی که به آن اعتقاد داری و ساخت زندگی بهتر حتی اگر خودت جزو آن زندگی نباشی  تفسیر زیبایی از عشق است 

      

3

مهدیه

مهدیه

18 ساعت پیش

        مزرعه حیوانات… یه جورایی آینه‌ست. یه آینه که نشون می‌ده چطور یه انقلاب پر از امید و آرزو، می‌تونه آروم آروم تبدیل به همون چیزی بشه که اولش باهاش جنگیدن. کتاب پر از شخصیت‌هاییه که هر کدوم یه جورایی نماینده یه قشر از جامعه‌ان. از خوکی که رهبر می‌شه و کم کم قدرتش کورش می‌کنه، تا اسبی که با تمام وجود کار می‌کنه و آخرش هم قربانی می‌شه.
غم‌انگیزیش اینجاست که می‌بینی چطور اون آرمان‌های قشنگ اولیه، مثل برابری و آزادی، ذره ذره رنگ می‌بازن و جاش رو یه سیستم جدید از ظلم  می‌گیره. سرنوشت باکسر ( اسب) خیلی دردناکه. اون تمام زندگیش رو صرف کار و تلاش برای مزرعه کرد، با این امید که یه روز بازنشسته بشه و زندگی راحتی داشته باشه. اما آخرش  فروخته شد به یه قصاب و هیچکس هم نفهمید. این نشون می‌ده که چطور ممکنه یه نفر تمام زندگیش رو فدا کنه، اما در نهایت هیچی به دست نیاره.
مزرعه حیوانات یه داستانه درباره قدرت، فساد، و اینکه چطور ممکنه تاریخ دوباره تکرار بشه. یه جورایی هشداره… هشداری برای اینکه همیشه حواسمون به آرمان‌هامون باشه و نذاریم کسایی که قدرت رو به دست می‌گیرن، ازشون سواستفاده کنن.
و من تا یه ربع بعد از تموم شدن کتاب زل زدم به دیوار باکسر برای من یه دوست از دست رفته است😭😢🥺
      

3

زهرا رستاد

زهرا رستاد

19 ساعت پیش

        «انسان‌ها اغلب در جستجوی عشقی هستند که حتی خودشان هم نمی‌دانند چیست.» ❤️‍🩹

کتاب «مادام بواری»
 را خواندم و برخلاف بقیه، دلم بیشتر از هر کسی برای شارل سوخت؛
مردی که واقعاً دوست داشت اما نمی‌دانست چطور این عشق را نشان دهد.
شارل ساده‌دل نبود.
 او در درک احساسات همسرش ناتوان بود و همین ناتوانی فاصله‌ای عمیق میانشان ایجاد کرد.
این نوع آدم‌ها در زندگی واقعی هم کم نیستند؛
 کسانی که دوست دارند،
 اما بلد نیستند عشقشان را عملی کنند و این خیلی دردناک است.

حالا از شارل بگذریم و به اِما برسیم
آه از اِما! 
دختری که در تلاش بود از روزمرگی و یکنواختی زندگی فرار کند و خودش را در خیال‌های عاشقانه غرق کرده بود.

گوستاو فلوبر نشان می‌دهد که رمان‌های عاشقانه‌ای که اِما می‌خواند، تصویری غیرواقعی و اغواکننده از عشق و زندگی ساخته‌اند؛
تصاویری که فاصله‌اش را با واقعیت زندگی بیشتر کردند.
به نظرم فلوبر
 «ادبیات سطحی و تخیلی»
 را مثل مواد قندی برای روان آدمی می‌داند: شیرین‌اند، اما زود می‌کشند!
مثل اتفاقی که برای زندگی و خیال‌های اِما افتاد...
* اما نمی‌دانم این تصور من است یا واقعاً نظر فلوبر همین بوده است؟

 به این نتیجه رسیدم که اِما دچار «تجربه‌ی نقص در پیوند اولیه» بود.
یعنی در کودکی و نوجوانی به اندازه‌ی کافی عشق و تماس عاطفی درست نگرفته بود.
نتیجه‌اش این بود که در بزرگسالی دنبال عشقی شدید و غیرواقعی می‌گشت؛
اِما می‌خواست یک چاله‌ی قدیمی را از راه نادرست پر کند...
این راه نادرست به زخمی عمیق تبدیل شد؛
زخمی که هر بار تلاش می‌کرد آن را ترمیم کند، بیشتر خراشیده می‌شد، تا جایی که دیگر قابل درمان نبود.


*نویسنده به خوبی احساسات مختلف را نشان داده بود!
کمتر نویسنده‌ای را دیده‌ام که بتواند غم از دست دادن را اینقدر واقعی به تصویر بکشد..
اینکه این کتاب تا این حد اعصابم را درگیر کرد، یعنی واقعاً عالی بود :)
  خوشحالم که نویسنده، عاقبت شخصیت‌ها را در پایان مشخص کرد🤝


در آخر هنوز برام سواله
چرا آنا کارنینا براتون دوست داشتنیه ولی مادام بواری نه؟
درحالی که عاقبت مادام خیلی بیشتر از آنا باب میل بود!
احساسات و نتیجه‌ی عملشون خیلی ملموس تر بود..
      

31

محدثه سهامی

محدثه سهامی

22 ساعت پیش

        "دروغگویی روی مبل"

خب تصویری که همه ما از یک جلسه روانکاوی داریم اینه که مراجع یک هزینه‌ای پرداخت می‌کنه تا طی صحبت با روانکاو به عمیق.ترین لایه‌های وجودش دست پیدا کنه ؛
لایه‌هایی که به تنهایی قدرت و جسارت واکاوی اونها رو نداره.
و خب تصوری که همه داریم اینه که مراجع قطعا حقیقت رو می‌گه ؛
دلیلی وجود نداره برای دروغ گفتن 
اما اگر این اتفاق بیفته چی ؟
اگر مراجع روی مبل اتاق روانکاو بشینه و دروغ بگه ،
چه اتفاقی میفته؟!

اولین بار که با یالوم آشنا شدم ؛
از طریق پادکست رواق و روان درمانی اگزیستانسیال بود.
مباحثی که در عین اضطراب زا بودن ، بسیار کمک کردن بهم.

و بعد از اون درمان شوپنهاور ؛
این شانس رو بهم داد که فرصت حضور در یک جلسه گروه درمانی رو داشته باشم.
چیزی که در دنیای واقعی جرئت و فرصت تجربه کردنش رو نداشتم .

و بالاخره این کتاب ،
شما در اینجا با روزهای از زندگی چند روانکاو و مراجعانشون مواجه می‌شین و سفر می‌کنین به اعماق وجود اونها.
چیزی که جالب بود برام اینه که چقدر همه آدم‌ها آسیب پذیرن ،
حتی روانکاوها .
همه ما نقاط تاریکی در شخصیتمون داریم که مواجهه باهاشون ترسناکه .
مواجه‌ای که سخت ولی شفا دهنده‌است.✨
      

27

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.