یادداشت مهدیه
2 روز پیش
مزرعه حیوانات… یه جورایی آینهست. یه آینه که نشون میده چطور یه انقلاب پر از امید و آرزو، میتونه آروم آروم تبدیل به همون چیزی بشه که اولش باهاش جنگیدن. کتاب پر از شخصیتهاییه که هر کدوم یه جورایی نماینده یه قشر از جامعهان. از خوکی که رهبر میشه و کم کم قدرتش کورش میکنه، تا اسبی که با تمام وجود کار میکنه و آخرش هم قربانی میشه. غمانگیزیش اینجاست که میبینی چطور اون آرمانهای قشنگ اولیه، مثل برابری و آزادی، ذره ذره رنگ میبازن و جاش رو یه سیستم جدید از ظلم میگیره. سرنوشت باکسر ( اسب) خیلی دردناکه. اون تمام زندگیش رو صرف کار و تلاش برای مزرعه کرد، با این امید که یه روز بازنشسته بشه و زندگی راحتی داشته باشه. اما آخرش فروخته شد به یه قصاب و هیچکس هم نفهمید. این نشون میده که چطور ممکنه یه نفر تمام زندگیش رو فدا کنه، اما در نهایت هیچی به دست نیاره. مزرعه حیوانات یه داستانه درباره قدرت، فساد، و اینکه چطور ممکنه تاریخ دوباره تکرار بشه. یه جورایی هشداره… هشداری برای اینکه همیشه حواسمون به آرمانهامون باشه و نذاریم کسایی که قدرت رو به دست میگیرن، ازشون سواستفاده کنن. و من تا یه ربع بعد از تموم شدن کتاب زل زدم به دیوار باکسر برای من یه دوست از دست رفته است😭😢🥺
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.