یادداشت زهرا رستاد

زهرا رستاد

زهرا رستاد

2 روز پیش

        «انسان‌ها اغلب در جستجوی عشقی هستند که حتی خودشان هم نمی‌دانند چیست.» 🤌🏻

کتاب «مادام بواری»
 را خواندم و برخلاف بقیه، دلم بیشتر از هر کسی برای شارل سوخت؛
مردی که واقعاً دوست داشت اما نمی‌دانست چطور این عشق را نشان دهد.
شارل ساده‌دل نبود.
 او در درک احساسات همسرش ناتوان بود و همین ناتوانی فاصله‌ای عمیق میانشان ایجاد کرد.
این نوع آدم‌ها در زندگی واقعی هم کم نیستند؛
 کسانی که دوست دارند،
 اما بلد نیستند عشقشان را عملی کنند و این خیلی دردناک است.

حالا از شارل بگذریم و به اِما برسیم
آه از اِما! 
دختری که در تلاش بود از روزمرگی و یکنواختی زندگی فرار کند و خودش را در خیال‌های عاشقانه غرق کرده بود.

گوستاو فلوبر نشان می‌دهد که رمان‌های عاشقانه‌ای که اِما می‌خواند، تصویری غیرواقعی و اغواکننده از عشق و زندگی ساخته‌اند؛
تصاویری که فاصله‌اش را با واقعیت زندگی بیشتر کردند.
به نظرم فلوبر
 «ادبیات سطحی و تخیلی»
 را مثل مواد قندی برای روان آدمی می‌داند: شیرین‌اند، اما زود می‌کشند!
مثل اتفاقی که برای زندگی و خیال‌های اِما افتاد...
* اما نمی‌دانم این تصور من است یا واقعاً نظر فلوبر همین بوده است؟

 به این نتیجه رسیدم که اِما دچار «تجربه‌ی نقص در پیوند اولیه» بود.
یعنی در کودکی و نوجوانی به اندازه‌ی کافی عشق و تماس عاطفی درست نگرفته بود.
نتیجه‌اش این بود که در بزرگسالی دنبال عشقی شدید و غیرواقعی می‌گشت؛
اِما می‌خواست یک چاله‌ی قدیمی را از راه نادرست پر کند...
این راه نادرست به زخمی عمیق تبدیل شد؛
زخمی که هر بار تلاش می‌کرد آن را ترمیم کند، بیشتر خراشیده می‌شد، تا جایی که دیگر قابل درمان نبود.


*نویسنده به خوبی احساسات مختلف را نشان داده بود!
کمتر نویسنده‌ای را دیده‌ام که بتواند غم از دست دادن را اینقدر واقعی به تصویر بکشد..
اینکه این کتاب تا این حد اعصابم را درگیر کرد، یعنی واقعاً عالی بود :)
  خوشحالم که نویسنده، عاقبت شخصیت‌ها را در پایان مشخص کرد🤝


در آخر هنوز برام سواله
چرا آنا کارنینا براتون دوست داشتنیه ولی مادام بواری نه؟
درحالی که عاقبت مادام خیلی بیشتر از آنا باب میل بود!
احساسات و نتیجه‌ی عملشون خیلی ملموس تر بود..
      
864

73

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.