دادگسترها (نمایشنامه در پنج پرده)

دادگسترها (نمایشنامه در پنج پرده)

دادگسترها (نمایشنامه در پنج پرده)

آلبر کامو و 1 نفر دیگر
4.1
43 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

88

خواهم خواند

23

شابک
9786007987339
تعداد صفحات
120
تاریخ انتشار
1398/2/29

توضیحات

        
گریه نکنید، نه،نه گریه نکنید. خوب می دانید که امروز، روز تزکیه ی نفس و اثبات آن چه در راهش مبارزه می کنیم، فرارسیده. در این ساعت چیزی ظهور می کند که شهادتی است از سوی ما برای بقیه سربه طغیان برداشته ها. «یانک» دیگر یک جنایتکار نیست. صدایی وحشتناک. صدایی وحشتناک لازم بود تا او را به شادی دوران کودکی اش باز گرداند. خنده اش را یادتان هست؟ گاهی بی دلیل می خندید. چه قدر جوان بود! حالا هم باید بخندد، باید با صورت نهفته در خاک بخندد.

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

محاکات

1402/9/24

صالحان

تعداد صفحه

10 صفحه در روز

پست‌های مرتبط به دادگسترها (نمایشنامه در پنج پرده)

یادداشت‌ها

📝 کامو و
          📝 کامو و دیالکتیک مبارزهٔ سیاسی:

▪️ دادگسترها، صالحان، عادلان یا راستان نمایشنامه‌ای‌ست دربارهٔ یک گروه از مبارزان سیاسی که در سال ۱۹۰۵ قصد دارند دست به ترور یک مقام سیاسی بزنند؛ اما با تردیدهایی مواجه می‌شوند. گویا نمایشنامه اقتباسی از یک واقعهٔ تاریخی است و در فوریهٔ سال ۱۹۰۵ در مسکو، گروهی از تروریست‌ها که شاخه‌ای از حزب سوسیالیست انقلابی بودند، دست به تلاشی سازمان‌یافته برای سوءقصد به جان «ولیکی کنیاز سرگئی»، عموی تزار، زده‌اند. این تلاش و شرایط غیرمعمولی که منجر به این سوءقصد شد، مورد اقتباس قرار گرفته و الهام‌بخش کامو در نگارش نمایشنامهٔ «دادگسترها» شده است.

▪️ نمایشنامه را برای بار دوم خواندم و برخلاف دیگر نمایشنامه‌های کامو که پس از بازخوانی، شور و شوقم را به آن‌ها از دست دادم، این یکی دوباره مرا به وجد آورد. از آن جهت دوستش دارم که همان مباحث مورد علاقهٔ مرا طرح می‌کند. رابطهٔ بین «هدف» و «وسیله» و دیالکتیکی که به‌واسطهٔ موقعیت حساس قصه شکل می‌گیرد برای من جذاب است و نشان می‌دهد کامو دغدغه‌های اخلاق‌گرایانهٔ خود را دارد و این همان صفتی‌ست که سارتر برای حمله به کامو از آن استفاده و او را متهم به «اخلاق‌گرایی بورژوایی» می‌کرد. استپان در این نمایش نمایندهٔ تفکری‌ست که پیروزی انقلاب را به هر قیمتی می‌خواهد و معتقد است برای دستیابی به آرمانی بزرگ‌تر، باید برخی اصول اخلاقی را فدا کرد. در نقطهٔ مقابل کالیایف، یک شاعر احساساتی، قرار دارد که احیای عدالت را بدون انصاف نمی‌خواهد و باور دارد بدون اخلاق و شرافت و عشق‌ورزی به انسان‌ها، سرنوشت انقلاب به چیزی مخوف‌تر و خطرناک‌تر از استبداد فعلی می‌انجامد. اگر در روابط آلبر کامو و دوست صمیمی‌اش، سارتر، و اختلاف آن‌ها بر سر استالین و حزب کمونیست یا استقلال الجزایر تامل کنید، شما هم به این نتیجه می‌رسید که تقابل استپان و کالیایف بسیار شبیه به اختلافات سارتر و کامو است.

▪️ پرسوناژها در یک موقعیت حساس و خطرناک قرار گرفته‌اند که زمینهٔ تصمیم‌گیری و انتخاب بین دو راه اخلاقی و نتیجه‌گرا را برای آن‌ها فراهم می‌کند؛ یک ایدهٔ سارتری تمام‌عیار که ما را به یاد «دست‌های آلوده» می‌اندازد. سارتر شیفتهٔ پرداختن بر اختیار و توانایی انتخاب آدم‌ها بود و کامو هم در اینجا بر چنین موضوعی تاکید می‌کند. در جایی از نمایش، وینوف که بسیار ترسیده می‌گوید که ترجیح می‌داد زندانی یا اعدام شود تا اینکه بخواهد در یک اقدام انتحاری خودش را به کشتن دهد؛ چرا که در حالت دوم پای اختیار و اراده در میان است و او خودش باید انتخاب کند که زندگی‌اش به پایان برسد. «تصمیم‌گیری و کنش به هر قیمت و پذیرش تبعات آن»، مضمونی پرتکرار در نمایشنامه‌های سارتر است؛ فی‌المثل در «شیطان و خدا» گوتز می‌فهمد که جز با سبعیت و تمامیت‌خواهی نمی‌تواند به صلاح مردمش عمل کند. در «مگس‌ها» اورستس تبعات خونی را که برای نجات سرزمین آرگوس ریخته می‌پذیرد و ترجیح می‌دهد مثل پادشاه پیشین یک قاتل نامیده شود. در «دست‌های آلوده» هم این پرسش برای شخصیت اصلی به وجود می‌آید که برای موفقیت آرمان‌های سیاسی‌مان تا چه حد می‌توانیم آلوده به حیله‌گری‌ها و زدوبندها و تسویه‌حساب‌های درون‌گروهی شویم. در «دادگسترها» هم کالیایف به نمایندگی از کامو ما را با چنین پرسشی مواجه می‌کند. او نمی‌خواهد به بهانهٔ نابودی یک دیکتاتور و همدستانش، کودکان بی‌گناه را بکشد و خودش را در جرگهٔ ظالمان و خونخواران قرار دهد.

▪️ نیمهٔ دوم نمایشنامه که پس از دستگیری کالیایف آغاز می‌شود، از آن تب‌وتابی که در نیمهٔ اول دیدیم برخوردار نیست و جنبهٔ اندیشه‌ورزانه و شاید هم شعاری آن غالب است. با این حال، گفت‌وگوی یانک و گراندوشس به‌نحوی ادامهٔ تردیدها و پرسش‌هایی‌ست که در نیمهٔ اول با آن مواجه شدیم. کالیایف -که ترجیح می‌دهد سخنان گراندوشس را نشنود تا وجدانش کمتر عذاب بکشد- با این اتهام مواجه شده که او هم مثل گراندوک یک قاتل و جنایتکار است. او هم مثل گراندوک برای دستیابی به هدفش خون انسانی را ریخته و چه بسا با این کار زمینه را برای قدرت گرفتن آدم‌هایی بس خطرناک‌تر فراهم کرده باشد.

▪️ با این اوصاف، کامو در «دادگسترها» قصد دارد به چنین مبارزانی ادای احترام کند؛ مبارزانی که «مرگشان اعتراضی‌ست به جهان پر از اشک و خون»؛ همان‌ها که «به قلهٔ مقاومت در برابر خشونت رسیده‌اند و مرگشان تاجی‌ست بر فراز اعمال آنان و نشان‌دهندهٔ پاکی آرمان‌هایشان.» کامو به‌عنوان کسی که سال‌ها برای احقاق حقوق اعراب و مهاجران در الجزایر و همچنین نهضت آزادی فرانسه از دست فاشیست‌ها تلاش کرد، دوراهی‌های اخلاقی چنین فعالیت‌هایی را تجربه کرده و آن‌ها را در این نمایش به‌خوبی منعکس می‌کند. اگر درام را به صحنه آوردن کشمکش‌ نیروهای متعارض زندگی برای بیان ایده‌های انسانی و اخلاقی والا بدانیم، کامو در «دادگسترها» از پس این کار برآمده است.
        

39

          "گراندوک" را یک شخص نکشت، یک عقیده کشت.

دادگسترها، نمایشنامه‌‌‌‌ای برای عدالت و انقلاب. 
بر اساس یک داستان واقعی در قرن 19 که گروهی از انقلابیون سوسیالیستی دست با ترور گراندوک(دوک بزرگ) پسرعموی تزار روسیه می‌زنند. 
هرچند از این داستان جزئیات زیادی به‌جا نمانده و چندان هم داستان معروفی نیست، ولی حداقل برای کامو بهانه‌‌ی خوبی بود تا بتواند درباره‌ی انقلاب و آزادی و عدالت بنویسد. 
از مکالمه‌هایی که کامو میان شخصیت‌های داستان رد و بدل کرده پیداست کامو به خوبی با گروه‌ها و شخصیت‌های تروریستی انقلابی و طرز فکر آن‌ها آشنا بوده. 

استپان: سوئیس هم خودش یک بازادشت‌گاه است.
آننکف: چی داری می‌گویی آنجا دست کم آدم آزاد است.
استپان: آزادی تا زمانی که آدم وابسته یک سرزمین است، یک نوع بازداشت‌گاه به شمار می‌رود. من آنجا آزاد بود ولی فکر روسیه و برده‌هایش یک لحضه دست از سرم بر نمی‌داشت.
-------

آننکف: او را شاعر صدا می‌زنند. 
استپان: این اسم خوبی برای یک تروریست نیست. 
آننکف: او می‌گوید شعر هم به نوبه‌ی خود انقلابی است.
استپان: فقط بمب انقلابی است.

همین جمله کوتاه یکی از بحث برانگیزترین موضوع‌های انقلاب است. 
هنر، فلسفه، ادبیات و... 
به نوبه‌ی خود هیچ قدرت واضحی در برابر اسلحه و بمب برای انقلاب کردن و مبارزه ندارند. 

------

کالیایف: ما دست به کشتار می‌زنیم تا دنیایی بسازیم که دیگر در آن کسی دست به کشتار نزند.

اینجا به خوبی می‌شود آخرین جمله سیمون بولیوار جنگجوی بزرگ انقلابی را درک کرد، ""هرکس که انقلاب می‌کند، دریا را شخم می‌زند""

ترجمه پرویز شهدی بسیار عالی بود.
        

1

          "گراندوک" را یک شخص نکشت، یک عقیده کشت.

دادگسترها، نمایشنامه‌‌‌‌ای برای عدالت و انقلاب. 
بر اساس یک داستان واقعی در قرن 19 که گروهی از انقلابیون سوسیالیستی دست با ترور گراندوک(دوک بزرگ) پسرعموی تزار روسیه می‌زنند. 
هرچند از این داستان جزئیات زیادی به‌جا نمانده و چندان هم داستان معروفی نیست، ولی حداقل برای کامو بهانه‌‌ی خوبی بود تا بتواند درباره‌ی انقلاب و آزادی و عدالت بنویسد. 
از مکالمه‌هایی که کامو میان شخصیت‌های داستان رد و بدل کرده پیداست کامو به خوبی با گروه‌ها و شخصیت‌های تروریستی انقلابی و طرز فکر آن‌ها آشنا بوده. 

استپان: سوئیس هم خودش یک بازادشت‌گاه است.
آننکف: چی داری می‌گویی آنجا دست کم آدم آزاد است.
استپان: آزادی تا زمانی که آدم وابسته یک سرزمین است، یک نوع بازداشت‌گاه به شمار می‌رود. من آنجا آزاد بود ولی فکر روسیه و برده‌هایش یک لحضه دست از سرم بر نمی‌داشت.
-------

آننکف: او را شاعر صدا می‌زنند. 
استپان: این اسم خوبی برای یک تروریست نیست. 
آننکف: او می‌گوید شعر هم به نوبه‌ی خود انقلابی است.
استپان: فقط بمب انقلابی است.

همین جمله کوتاه یکی از بحث برانگیزترین موضوع‌های انقلاب است. 
هنر، فلسفه، ادبیات و... 
به نوبه‌ی خود هیچ قدرت واضحی در برابر اسلحه و بمب برای انقلاب کردن و مبارزه ندارند. 

------

کالیایف: ما دست به کشتار می‌زنیم تا دنیایی بسازیم که دیگر در آن کسی دست به کشتار نزند.

اینجا به خوبی می‌شود آخرین جمله سیمون بولیوار جنگجوی بزرگ انقلابی را درک کرد، ""هرکس که انقلاب می‌کند، دریا را شخم می‌زند""

ترجمه پرویز شهدی بسیار عالی بود.
        

1

زهرا🌿

1403/6/15

          《آیا هدف، وسیله را توجیه میکند؟》

📌 واقعا عدالت چیست؟
آیا یک کلمه ی مشخص، میتواند معانی متفاوت داشته باشد؟
یعنی میشود که یک واژه، از زبان هرکسی یک طوری توصیف شود که دیگران همه ی آن تعاریف را به نحوی قبول کنند؟

📌 خب...اگر اینطور است، به راستی اولین کسی که کلمه ی عدالت را معنا کرد و همه پذیرفتیم که بود؟
اگر به جای او، شخصی مثل استپان اولین بار عدالت را شرح میداد، اکنون حال جهان چگونه بود؟
عدالتِ استپان، خود یک استبداد به بار می آورد!!
عجیب واژه ای‌ست، واژه ی "عدالت"!

📌اینبار اما نمیتوان به کامو خُرده‌ی اگزیستانسیالیم را گرفت. ایندفعه کامو در جایگاه دفاع قرار دارد، و این ارزشمند است!

دفاع از عقاید و باورهای(شاید) درست جهانی...
دفاع از کودک های بی‌گناه...
دفاع از شرافت...
دفاع در برابر استبدادی که حد و مرزی را مشخص نمیکند!
خود این دفاع، عادلانه است...!

📌 در این‌ نمایشنامه کامو بیشتر از فیلسوف، تبدیل به روانشناس شده و اکثر دیالوگ ها، حرف های روانکاوی است!
و درنهایت هم همین ورود به ذهن شخصیت ها، باعث درگیری های لفظی میشود!
اما به ما کمک میکند که قدم به قدم شخصیت هارا بشناسیم...

📌 وجدان در برابر آرمان اجتماعی! آرمان‌ها از یک‌سو حکم به ترور می‌دهند، ولی اخلاق ذاتی بشر کشتن را جایز نمی‌داند. (جواد ماه زاده)

_آیا ما مسئول جان بقیه هستیم‌و تعیین میکنیم چه‌ کسی‌ بمیرد و چه کسی زنده بماند؟

_اگر هرکسی تصمیم به مجازات دیگری بگیرد، و یا از جانش بگذرد چه اتفاقی‌می‌افتد؟

📌 سوال هایی که شخصیت های داستان هنگام ارتکاب اعمالشان با آن مواجه میشوند و حتی به این فکر میکنند که اگر یک لحظه با هدفشان چشم در چشم بشوند، آیا باز هم قدرت انجام آن کار را خواهند داشت!؟

📌 کامو در این نمایشنامه شخصیت‌هایی را ساخته که برای تعهد و پایبندی به آرمان‌شان مجاز به ارتکاب خشونت و جنایت هستند!!!

 اما در این میان، با سوال هایی هم مواجه می‌شوند که هدف آنها را به چالش می‌کشد. و آنها دچار شک و تردید نسبت به تعاریفشان میشوند!
  آیا خشونت و جنایت می‌تواند به عدالت منتهی شود؟


ارزش یکبار‌ خواندن را داشت:)
        

42